نمایشگاه کتاب
آیا واقعا نمایشگاه کتاب؟
نمایشگاه کتاب تهران که عده ای با شجاعت تمام آن را بزرگترین رویداد فرهنگی ایران و آسیا (و حتی جهان) می نامند ، روزهای آخرش رو سپری می کنه. این دوره بیست و یکمین دوره برگزاری این نمایشگاه بود. اولین دورهش برمیگرده به سال 66. من هم سه روز در این نمایشگاه بودم و خیلی گشتم. چند نکته به طور خلاصه از این نمایشگاه م
1. خرید یا گردش
اون چیزی که کاملا مشهود بود این بود که عده ای صرفا برای گردش در این نمایشگاه حضور دارند نه برای خرید کتاب. نمی دانم آیا واقعا نمایشگاه برای دیدن بود یا خرید؟ بسیاری از مردم صرفا به غرفه ها نگاه می کردند و زمین خود نمایشگاه رو متر می کردند. چند دلیل میشه حدس زد. اول این که قدرت خرید مردم فوق العاده پایینه و قیمت کتاب ها فوق العاه بالا یا این که یادشون رفته بود پول بیارن. دوم این که بسیاری برای کارهای دیگر آمده بودند تا خرید . سوم این که براشون سخت بود کتاب های سنگین رو حمل کنند تا محل تاکسی ها یا مترو.
2. مصلی یا نمایشگاه !
حقیقت این است که مصلی برای نمایشگاه بودن بسیار نامناسب بود . این در حالیه که تهران خودش نمایشگاه بین المللی داره با یک محوطه بزرگ و مناسب و سالن های زیاد. هرچند مسئولین دسترسی بهتر به مصلی رو دلیل انتخاب اونجا به عنوان نمایشگاه بیان می کردند اما به نظر من ترافیک نمایشگاه اصلی بسیار قابل تحمل تر از اوضای مصلی بود.
3. سیستم ارتباطی
سیستم ارتباطی درون مصلی تقریبا از کار افتاده بود و تقریبا تماس غیرممکن بود. البته با ترافیک مخابراتی بالایی که در اون مکان بود امری عادی بود اما از مسئولین انتظار میره حداقل ظرفیت سایت های اون جا افزایش بدن تا این مشکلات پیش نیاد. من به شکل کاملا تجربی میگم که احتمال تماس موفق 1 به 30 بود ؛ چه ایرانسل و چه همراه اول. خبری از تلفن همگانی هم نبود.
4. سالن بندی
نحوه سالن بندی و تقسیم بندی انتشارات ها بسیار بد بود. عمومی و کودک-نوجوان و دانشگاهی و خارجی ! خیلی تقسیم بندی جالبیه ! عمومی ها بیشتر کتب ادبی بودند. من واقعا در عجبم این ملت چقدر رمان می خونند که توی یک سالن عمومی اون همه رمان و کتب ادبی بود. جالب اینجاست که خبر زیادی از کتب علمی-تخصصی نبود. من که دنبال کتب علمی و اکثرا کامپیوتری می گشتم حداکثر شش غرفه دیدم که کتاب کامپیوتری داشته باشه. جالب اینجاست که در سالن عمومی انتشارات به ترتیب حروف الفبا تقسیم بندی شده بودند و حرف الف از راهرو شماره آخر شروع میشد و حروف آخر مانند واو میرسید به راهرو شماره یک.
5. خدمات رفاهی
خبری از سایه نبود ! تعداد زیادی وضوخانه بود . بهترین غذا هم ساندویچی بود که حداکثر تا نصفه قابل خوردن بود.
6. رفت و آمد
خوشبختانه مشکل رفت و آمد زیادی وجود نداشت و کسی درگیر مشکلات ترافیکی نمیشد. هم ماشین به اندازه کافی بود و هم مترو و اتوبوس.
7. گشت ارشاد و نیروی انتظامی و حفاظتی
عده ای به حضور گشت ارشاد ایراد میگرفتند که مصلی جای این چیزا نیست و نمایشگاه کتاب مکان فرهنگیه؛ اما به نظر من کاملا اون جا مفید بود. چون کاملا مشاهده میشد که عده ای زیادی پررو می شوند. نیروهای امنیتی هم به طور محسوس ونامحسوس حضور داشتند. از فعالیت سیاسی هم جلوگیری میشد.
8. پایگاه های رادیویی
سه چهار پایگاه رادیویی برنامه های خودشون رو توی نمایشگاه اجرا می کردند. تقریبا همیشه جلوشون شلوغ بود.
امیدوارم حداقل یک دهم آن کتاب هایی که خریده شد خوانده شود. من که خودم چون واقعا می دونستم کتاب زیادی وقت نمی کنم بخونم هرچی خریدم کتب درسی بود.
نمایشگاه بهانه ای شد تا ما من تعدادی از دوستان و همچنین برخی مدیران سمپادیا رو ببینم.
حیف که امسال نشد برم!
الان فکر کنم سه ساله که نمایشگاه مصلی برگزار میشه و من واقعا دلم واسه نمایشگاه کتابی که تو نمایشگاه بین المللی بود تنگ شده!
با سالن بندی افتضاح موافقم…
باز ناشران عمومي رو مي دونستي سر و تهش كدوم وره. ناشران دانشگاهي واقعا مزخرف بود سالن بنديش. بيشتر شبيه يكي از مارپيچاي آليس در سرزمين عجايب بود:دي ما حدود 30 دقيقه دنبال يه غرفه داشتيم مي گشتيم
طبق آمار گویا 34 درصد نوجوان بهترین کتب رو رمان می دونن! 14درصد کتاب های تخصصی و … انتشارات عمومی هم خیلی بد نبود .. هر انتشاراتی کتب ادبی رو می ده (با این حال ملت فرهنگشون پایینه!) بعضی انتشارات که من اصلا نمی دونستم کار علمی هم می کنن، کار علمی می کردن! (چه جملات پرباری!)
خوشحال می شیم کتاب(هایی) رو که گرفتم بخونم :دی
“از فعالیت سیاسی هم جلوگیری میشد.” آره !؟
خوش به حالتون.من واقعا دلم میسوزهکه هیچ وقت نتونستم بیام.
بابای من عاشق کتابن.همه زندگیشون کتاباشونه و مارو هم همینجوری بار آوردن.یعنی من تمام عیدیهامو میدم کتاب می خرم.هدیه تولد و جازه و این چیزام هم کتابه.ولی امسال بابام گفتن:خوشحالم که نمیتونم برم.چون قیمت کتاب واقعا فاجعه ست و اگر برم همه پولمو مجبورم خرج کنم.
واقعا هزینه ها خیلی بالاست.من که دیگه به کتابخونه های عمومی روی آوردم.ولی باز هم جای مارو خالی کنین.
وضع نمايشگاه امسال رقت انگيز بود واقعا!
من گاهي واقعا شك مي كردم… كه آيا -اكثر ِ – مردمي كه اونجا بودند ،
قبل از اينكه به نمايشگاه بيان اصلا كتابي ديدن يا نه؟!
البته ترويج فرهنگ كتابخواني به هيچ وجه بد نيست!(تنها جمله ي گول زنكي(!) كه مي تونيم به خودمون بگيم!):دال
با مورد 2 موافقم،زياد!
منظورتو از جمله ي آخر مورد 7 درك نكردم!
پايگاه راديويي چيز خوبي بود.در آن بازار شام..!!
فعالیت سیاسی یعنی این که عده ای که یکی از دوستان ماهم شاملشون بود توی نمایشگاه مشغول تبلیغات برای موسوی شدند (لباس های سبز و …) اما به سرعت فعالیتشون توسط نیروهای امنیتی نمایشگاه متوقف شد :دی
چه خوب…!
:دال
پس آره !
اینکه مردم به جای تفریح و پارک و اینا بیان نمایشگاه هم می تونه خوب باشه هم بد …
خوبیش می تونه این باشه که بهجای کراک و شیشه و پلاستیک ها کتاب و آب معدنی و ساندویچ ببینن ..
بدیش می تونه این باشه که: قدرت خرید یا تفریح مردم اینقدر صدمه دیده که … ببینیم بعد از چهار سال نمایشگاه کتاب پوشک بچه هم خواهد فروخت یا نه!؟
مسخره است. اين جا همه چيز مسخره است. يكي دو تا كه نيست.
پوست من يكي توي ناشران دانشگاهي كنده شد.
قيمت كتاب هم واقعا بالا رفته.
× سیر صعودی نمایشگاه این چند سال چشمگیر بوده … حتی تو نمایشگاه کتاب فرانکفورتم قدرت چیدن غرفه ها مثل انتشارات دانشگاهی رو ندارن … به نظرم حل ماز سالن کتابهای دانشگاهی امسال میتونه چالش برانگیز باشه
× تیتر ” و آنجا که موبایل ها تمام می شوند” گویاست
× نمایشگاه نورد های حرفه ای ( مثل من ) می دونستند که باید غذای خونگی آورد … اما بیرون مصلی و دور و ور عباس آباد و مترو هم می شد غذاخوری های خوبی پیدا کرد
×اعتماد ملی امروز مقاله ای داشت از روشنفکرایی که در مورد نمایشگاه گلایه کرده بودند … قشنگ بود
به هر حال بخش ناشران دانشگاهی بدتر از همه جا بود.
ورود بهش 15 دقیقه طول کشید. تنها ورود.
توی راهروهاش هم ترافیک سنگین انسانی بود. خیلی سنگین.