11 (12؟!) سال…
اولا سلام…
چند وقتی بود ستاره سهیل بودم، واسه خودم!! مینوشتم ولی نوشته هام برام غریبه بودن، نمیذاشتمشون اینجا!
امروز آخرین روز آموزش و پرورشیمون بود. تموم شد! 12 سال (شایدم مثل من 11 سال) خاطره خوب و بد برامون گذاشت! تک تک این روزا جلوی چشامن…
ابتدایی…
اول… یه معلم خوش صورت و خوش سیرت! خروس… بابا آب داد… (اول خروس رو گفتم چون بیشتر اون جلسه یادم بود!!)
دوم… تفرقه، دو بهم زنی، دعوا با بهترین دوستم….
سوم… یه تابستون بود واسم. خوش گذشت. فصل تحصیلی جالبی بود!
چهارم… تازه واردم. همه ازم یه سالی بزرگترن… معلم دست کمم میگیره! هفته اول به خاطر یه حواس پرتی کوچولو ترور میشم ولی بعدا میشم شاگرد محبوبش!
پنجم… دوست 2 سالمو باز ازم میگیرن! بازم دو بهم زنی… چقدر ساده بودم… چقدر ساده هستم…
راهنمایی…
اول… عجب مدرسه شلوغی! شاگرد افتخار آفرین! ورزشی و المپیادی! یادش بخیر…
دوم… مدرسه جدید… مدیر ***! المپیاد شد دغدغم! دوستای خوب و بد… چقدر بچه بودن خوبه…
سوم… مدیر نا مدیر… ولی هنوز معلم ریاضیمو دارم…. معلمای جدید… ازشون ممنونم….
حالا آخر ساله… المپیاد اول استان شدم و حالا ام دارم به جمع سمپادیا میپیوندم!!
دبیرستان، سمپاد…!!!
هنوزم نمیدونم باید از اینکه این 4 سال رو اینجا بودم خوشحال باشم یا ناراحت!
خیلی گند زدم ولی بی انصافی چرا؟! از جون مایه گذاشتیم…. هر کاری ازمون بر اومد واسه بهبود شرایط کردیم..
چه سالایی… یادمه یه مدت مامانم میگفت اگه علی ام (داداشم) بخواد مثل تو باشه تیزهوشان قبولم بشه نمیذارم بره!! که گویا شانس آورد و قبول نشد…
اول که بودیم…. بچه خوبی بودم! سرم تو لاک خودم بود… دوستای خوبیم داشتم…
دوم… اطرافیانم عوض شدن! (چه جمله آشنایی!) آمار و زبان فارسی پایین ترین نمره پایه!!! باشگاه نجوما… ببخشید گند زدیم ما ام… من شرمنده….
سوم… بهترین سال زندگیم… نه! بدترین… نه! نمیدونم….
روحیم گند بود… همیشه نالان… گریان…. عصبی… مریض!!! قدر نشناس به معنای واقعی!!!
ولی هر چی بود تموم شد… با کلی ماجرا… به من و سختیاش…. سؤالای امتحان تاریخ و روز سمپاد…
آفتاب… دیوار… قناری… شایدم هاوایی!!!
پیش!! تابستون… سومین روز مدرسه رو بد پیچوندم! درس میخوندم ولی کم! آخراش قاطی کردم!
مهر… کمی گند…
آبان… داشت تموم میشد این ماهم… اینجاهاش تکراریه… پستای قبلی وبلاگ رو بخونید…
آذر… تولدی دیگر… با اینکه 6 ماه گذشته این متولد هنوز جون نگرفته…
زمستون… بچه داره نشستن یاد میگیره… تولد و عروسی و دوستای جدید…
الانم که بهاره و دچار جنونم!! ولی 4 دست و پا راه میرم فعلا….
الان با کمال پررویی امید دارم… به چی؟؟
به 37 روز دیگه و بعدش!!(این روزشماری با کمک دوستانه!)
دوستای خوبم درسته گاهی دلم میخواد دیگه باهم نباشیم (!!!) ولی بدونید خیلی دوستون دارم!!
دوستای خر از پل گذرونده و خر به پل نرسیده (پل مجاز از کنکور!!) دعامون کنید لطفا!!
این مطلب از وبلاگمه
ان شاالله که کنکورتونو خوب بدید.یه لحظه ته دلم خالی شد با خوندن پستتون.هرچی به کنکور نزدیک میشم احساس گم شدن می کنم!!!
تا اسم تست و گزینه و اینهارو میشنوم رعشه میگیرم.
خیلی جالبه!تو راهنمایی یه عالمه آرزوی دور و دراز داشتم برای رشته و دانشگاهم.ولی هرچی به کنکور نزدیکتر میشم کم توقع تر میشم!
موفق باشین.
مارا به یاد چه ها که ننداختی !
سوم ابتدایی : خیلی خیلی متاسف هستم که یک سال عمرم رو تلف کردم توی سوم ابتدائی و اجازه ندادند من تابستان تحصیلی داشته باشم. آخه پدر و مادرم با یکی مشورت کردند و اون گفت بهتره روند طبیعی رو طی کنم ! هنوز هم گاهی اوقات یک چیزهایی نثار اون فرد می کنم !
راهنمائی : دوران خرزنی و شاگرد خفنی مدرسه. پایه همه کار !فکر کنم نصف تابستونا مدرسه بودم ! اما خیلی متاسف هستم که در اون دوران علایقم کشف نشد و کسی هدایتم نکرد ! می خوام برم راهنمائی و با مدیرش حرف بزنم که بقیه بچه ها مثل من نشن !
ورود به دبیرستان : سر کلاس المپیاد تابستون با دوستم نشسته بودیم. معلم طوری حرف زد که این دیدگاه در ذهن ما ایجاد که شد المپیاد با کمی تلاش میشه قبول شد و کنکور هم کتاب و درس معمولیه و آب خوردنه. حال منو دوستم که سوم هستیم می بینیم که چقدر در جهل مرکب بودیم.
حال کنکور : در حالی که کمی کمتر از 14 ماه مانده به کنکور من در بدترین شرایط درسی به سر می برم و هیچ جنبش و تلاشی در من دیده نمیشه. دیروز دوستم کلی امید بهم داد و باعث شد یک چیزهایی رو کشف کنم. حالا پیش به سوی کنکور ….
ولی من تازه کلاس سوم ساخته شدم.معلممون منو از این رو به اون رو کرد.اگه من سومو جهشی خونده بودم بدبخت میشدم!
بدترین سال برای من چهارم بود که معلممون به شدت فرق میذاشت بین شاگرداش.
راهنمایی:شاگرد اول کلاس و شاگرد سوم کل با معدلی که هرگز زیر 19.90 نیومد.به شدت فعال در هر زمینه ای!
اول دبیرستان:شروع بی خیالی و اومدن معدلم روی 19.70 که اصلا جالب نبود.البته باز هم شاگرد دوم کلاسمون و شاگرد پنجم کل.
دوم دبیرستان:رد کردن مرز بی خیالی به خاطر عضویت در تیم رباتیک.البته معدلم بهتر شد:19.80 ولی این ترم فکر کنم زبان فارسی و جغرافیمو بیفتم.ریاضیو هم که مثل بقیه افتضاح دادم.روی 15-16!
خدا به داد کنکور من برسه.اگه دانشگاه آزاد هم قبول بشم باید کلاهمو بندازم هوا!
برام خيلي زجر آوره وقتي به اين فكر ميكنم كه 2 سال ديگه بايد برم دانشگاه،باور نكردنيه!
مطهری! تو نمی تونی درک کنی وقتی بقیه از تو یک یا دوسال بزرگ ترند چقدر بهت سخت می گذره! توی سال ما دو نفر بودن که از ما دو سال کویچک تر بودن!! توصیه ی خوبی کردن که جهشی نخونی!
خاطرات! هــــه! :دی
“رد کردن مرز بی خیالی” من همیشه گفتم که: هیچ وقت یادم نمیاد درس خونده باشم جز اینکه در دوران ابتدایی املا نوشته باشم! هیچ وقت هم کار به معدلم نداشتم (دور و بر 17.5 بوده!)
یک فقره اخراج به خاطر بی خیالی نسبت به نمره زبان و پاسخ به سوال ِ “صفر بهت بدم خوبه مثلا؟!” از نوع “بله خوب!”
تصحیح صفر و یکی امتحان های فیزیک! گرفتن 0.25 از 2.25 نمره به خاطر منفی نداشتن جواب آخر!
خاطرات! هــــه! :دی
اتفاقا توی کلاس ما یکی شرایط جهش و یک سال زودتر مدرسه رفتن و نیمه اول بودن رو داشت ! هیکلش هم دوبرابر ما بود و هیچ مشکلی هم نداشت :دی
به نظر من میارزه تحمل سختی برای چند سال !
ما هم سه تا از بچه هامون سومو جهشی خوندن.هیچ موقع هم مشکلی نداشتن.نه تو راهنمایی و نه الان.یکیشون هم الان شاگرد اوله.ترم اول معدلش شد19.98 همه رو بیچاره کرد از ناراحتی!!!!
امسال یه بار معلم ریاضیمون صدام کرد پاتخته بهم گفت:از ریاضیت میفتی!حالا اینکه چه جوری این نتیجه رو از روس نمره های من که همیشه کامل بود گرفته بود خودش داستانی داره!من هم خندیدم و گفتم:چه جالب.این هم خودش عالمی داره. عصبانی شد و بیرونم کرد!
من هیچ وقت از اینکه از بقیه کوچیکترم اذیت نشدم!
اتفاقا این که کوچیک جمعم واسم یجورایی برتریم محسوب میشه! حد اقل از دید خودم!
پارسال والدینمو خواستن چون معلم کامپیوترم احساس کرد بهش توهین کردم:دی خوب چه میشه کرد… زبونم نیش داره!(؟!)
آقای مطهری به کنکور فکر نکن! حدود 1 ماه مونده که بهش برسم و با این حال به ندرت بهش فکر میکنم!
مخاطبم مهسا و سعیده ام هست:وینک
سال دوم دبیرستان بود…
یادش به خیر…
با معلم هندسه بحثم شد…
تک نفره جلوی حرف زور ایستادم…
هیچ کس حرفی نمی زد. تو سری خور های بی غیرت.
آخرش گفت میندازمت بیرونا. گفتم لازم نیست. خودم میرم!
رفتم بیرون 😀
همین شد که دیگه اون معلمُ سال بعد عذرشو خواستن.
هندسه!؟ :دی
یکی از نادر مسخره بازی های بنده سرکلاس هندسه بود که ایشون هم قاطی کردن و … در روند ناراحتی ایشون خیلی اتفاقا افتاد!! قرار شد بنده درس تجانس رو آموزش بدم! بهم گفتن یه مثلث بکشم با تجانس 10 :دی منم از رو نرفتم و خط هام رو از تخته بیرون زده کشیدم و … یه بار گفتن دوتا پات رو بیار بالا (حرف در مورد این بود که هر کاری رو نمی شه انجام داد و …) منم نشستم روی بخاری و جفت پام رو از زمین آوردم بالا !!
تنها یه نفر جرات کرده بود توی اون موقع عکس بگیره که اون عکس هم بسیار تار شده بود :دی
هندسه ی سال سوم دبیرستان خیلی خوب بود! خیلی :دی
(جهشی خوندن برای بعضی ها سختی داره! شاید تو یکیشون می بودی!)
هندسه سال دیگه رو نمیدونم.ولی من امسال کلا سر هندسه یا نبودم یا اگه بودم(فکر کنم سه یاچهار جلسه در کل سال) دبیرمون داشت از من تعریف می کرد!من در کل با معلمها مشکل پیدا نمی کنم.ولی امسال خیلی درس نخوندم.و همین باعث شد که دبیر ریاضیمون خیلی اذیتم کنه.من موندم و کنکور و… تصمیم به درس خوندنی که هنوز نگرفتم!
× کنکورتو خوب بده
در اینجا باید از جناب مضروب تشکر کنم که سخنی گفتن بسی عمیق و بجا!:دی
هندسم خوب بود همیشه! معلم تحلیلی و گسستمون رو من و 2،3 نفر دیگه سرمایه گذاری کرده، و ادعا کرده رتبه هامون حدود 60 میشه:دی چه حرفا!!
مهسا من که هم سن تو بودم تقریبا سر 80% کلاسا نمیرفتم! خیلی خوب بود! امسال که درسای پارسال و پیارسال رو خوندم بعضی صفحات رو برای اولین بار باز میکردم! خیلی کیف داره:پی
خب پس!امیدی به من هست!
نمیدونم چرا همه روی من هم خیلی حساب می کنن.فکر می کنن من حتما رتبه دو رقمی میشم!!!!من که اگر مجاز به انتخاب رشته هم بشم باید کلاهمو بندازم هوا!:D
متنتو همون روز اول خوندم.. ولی حاشیه هاش باحال تره :پی
حیدری گفته 60 می شی؟
وا!
والا تو مدرسه ما بچه ها نامردی می کردن، زودتر تست های فصل رو می زدند و تست های حیدری واسشون تکراری می شد و سریع حل می کردن و فرصت به ما نمی رسید که واسه اولین بار دیدیمش! :((
من فقط تونستم زیر 500 شم!
نه بابا!! آقای گرامی!!! سر کلاس حیدری من مجازم نشدم:دی
مهسا از الان زوده اینارو بگی، ایشا… هر رشته که میخوای میخونی و موفق میشی!:وینک
خدا از دهنت بشنوه!
سلام من سمپادیم و دوم راهنمایی رو تموم کردم و می خوام سال سوم رو جهشی بخونم و مهر امیال به دبیرستان برم ولی نمیدونم که سمپاد اجازه می ده هر چی بهشون زنگ می زنم می گن که :(شما بهتره بری المپیاد…حالا بعدن زنگ بزنید…)هی منو می پیچونن آخه دوست ندارن سمپادی ها جهش بزنن…ولی من می خوام جهش بزنم و ایین نامه ها رو هم خوندم که توشون هیچ مشکلی واسه ی این تصمیمم نبود ولی بازم نمی دونم چی کار کنم؟لطغا کمکم کنید …بهم ایمیل بزنید b_taghavi_r@yahoo.com