وا مصیبتا! وا مصیبتا! سانسور در روز روشن!
یک زمانی بود ما آشنا شدیم با سمپادیا (بعضی جاها “ما” معنی “من” میده). خیلی خوش حال شدیم و آمدیم فعالیت کردیم. گفتیم ما هم یکی از اعضای این جامعه. اون موقع بنده عضو 612 انجمن و فکر میکنم 10 یا 15 تای نویسنده های وبلاگ بودم.
موضوعی پیش اومد و خب… گذشته ها گذشته. یه مدت نبودم و دوباره اومدم.
تا این که…. یکی از دوستان متنی نوشتند این جا که به باد انتقاد مدیر گرفته شد و فرموده شدند در صورت تکرار حذف می کنند.
به ریش و قبای جناب ما برخورد و با خود گفتیم اگر هم روزی ما نوشته ای بگذاریم که باب طبع مدیران نباشد بعید نیست همان برخورد را با ما بکنند. چون قبلا نیز این را دیده بودیم گفتیم آقایان خداحافظ ما تحمل این جورش را نداریم. و واقعا جمع کردیم رفتیم.
فکر می کنم یک ماه یا بیشتر گذشت… با بنده تماس گرفتند تلفنی عرض کردند سمپادیا به سراشیبی سقوط معنوی خویش نزدیک می شود، داریم نویسندگان خوبی را که رفته اند باز می گردانیم.
و بنده را نیز قابل دانستند گفتند بیاییم. آن شخصی که به ما تماس گرفته بود از ما قول گرفت که مطلبی را هر چه زود تر روی وبلاگ به اصطلاح آپ کنیم. ما هم گفتیم امین جان ( با خودمم) حالا که این جوری زنگ زدن بهت، بهتره چشم پوشی کنی و بهشون احترام بذاری. حیفه این جمع دوستانه خراب بشه. ایشان فرمودند آفرین به شما (بنده) چون که دیگران گفته اند یا جای آن ها در وبلاگ است یا…
این شد که ما باز گشتیم و به نوشتن پرداختیم. و علی رغم کامنت های بعضا بی ربط و بدون بطن (!) به کار ادامه دادیم. تا این که چند روز پیش بنده در انجمن گفت و گو، مطلبی را دیدم تحت عنوان “آیا الآن میشه ازدواج کرد؟” تصمیم گرفتم نظر خود را من باب آن موضوع روانه ی باقی دیدگاه ها بنمایم!
یکی دو روزی گذشت (تا امروز) که با حرف هایی که جناب ما آن جا زد، بحث به نتیجه ی خوبی رسیده بود. و من مشتاق بودم نظر جوانان سمپادی را در این موضوع دنبال کنم.
همین جوری خوش خوشان بچه ها نظر میذاشتن و منم دنبال می کردم… تا این که امروز با این پیام مواجه شدم:
بحث به نتیجه رسیده بود و افرادی هم که سوال داشتن به جواب رسیده بودن ، در نتیجه با توجه کشیده شدن بحث به موضوعات نامناسب برای فروم و اعتراضات کاربران ، تاپیک پاک شد.
لطفا اینجا پاسخی نذارین و در صورت اعتراض در پیغام خصوصی به من بگین .
با تشکر
من نمیدونم این کار مسخره و بچگانه چیه که انجام دادن؟!!!
این یعنی نقض آشکار آزادی بیان. اون هم یه جای نه خیلی بزرگی مثل این جا!
تاپیک رو برداشته پاک کرده!!!
به خودش اجازه داده به جای بقیه تصمیم بگیره که این موضوعات نامناسبه! هه هه هه هه!
این خیـــــــلی احمقانه است خدای من! خیــــــــــلی.
جای تاسف داره. واقعا جای تاسف داره. واقعا!
والله ما نه وبلاگ ندیده ایم و نه کشته مرده ی فعالیت در این محفل. این که این جا پیامی مذاریم و متنی می نویسیم فقط به خاطر کار قشنگیه که انجام شده. وگرنه خودمون هم وبسایت داریم و هم آن قدر جاهای بسیار بزرگتر با میانگین سنی بزرگتر وجود داره…
ولی متاسفانه آدم یه چیزایی میبینه که اون هم نه یک بار نه دو بار، بلکه چندین بار.
این برای من بزرگترین توهین تلقی میشه که بیام و کلی تایپ کنم و نظر خودم رو که برای خودم حد اقل با ارزشه بنویسم و با یه عده دیگه تعامل کنم، اون وقت یه نفر، اون هم یه دختر، اون هم تر یه کوچیکتر، بیاد زرتی همشو پاک کنه که چی… که بحث داشت به موضوعات نامناسب کشیده میشد آقایان خانوما شما حق ندارین ادامه بدید!
والله این اگر برای شما توهین نیست برای من از بزرگترین توهین ها است.
امشب بنده به این نتیجه رسیدم این جا در سایت سمپادیا امنیت اطلاعات وجود نداره. هر مدیری به خودش حق میده هر جور که خواست در برابر نظرات کاربران اعمال تغییر کنه. و بنده هم تحمل این قضیه رو اصلا و به هیچ وجه ندارم.
به هر حال، خوش حال که نه…. برام جالب بود که با این جامعه اینترنتی آشنا شدم.
با روشی که در پیش دارید موفق باشید دوستان. ما با این روش نمی سازیم. رفتیم که بر نگردیم دیگر.
مسخره ها!
منم بات موافقم.اینجا دیگه جای موندن نیست.من هم 1 معذرت خواهی بهت بده کارم که بهت زنگ زدم و خواهش کردم برگردی!یه موقعی منم فکر می کردم اینجا جزئ بهتریناست اما الان…به قول یکی از مدیرا اینجا بدون من و امثال ما هم در گذشته بوده در آیندم می مونه!پس خداحافظ سمپادیا….
نقطه ی اوج مصیبت از دیدگاه نویسنده ی این مطلب: “اون وقت یه نفر، اون هم یه دختر، اون هم یه کوچیکتر،”
اشتباهت اینجاست:
اینی که میبینی الان همین پستت تو بلاگ مونده، یعنی آزادی بیان هست.. اما سالم نگه داشتن محیط واسه جامعه ای که بچه 12 ساله توش عضوه خیلی مهمه..
امین،
من متاسفم که شما رو از دست دادیم.
اما باید بگم که البته که این حق شماست که به خودت فکر کنی، اما کاش به این هم فکر می کردی که چه محدودیت هایی وجود داره.
ضمنا، به نظر من وروجک خودش رو قاطی چیزی کرده که بهش ربطی نداره.
در مورد احترامی که از یک دختر کوچیک تر انتظارش رو داشتی باید بگم که من متوجه هستم که میانگین سنی پایین تر از سن شماست، اما به این توجه کنید که اگر شما نمی دونستید اون آدم آرمیتاست، اگر کسی نمی دونست مدیر سمپادیا کیان، هیچ مشکلی پیش نمیومد.
من متاسفم که این اتفاقا افتاده. من خیلی خیلی متاسفم که به بحث “الان می شه ازدواج کرد” کمک کردم و توش شرکت کردم. من متاسفم که مدیرانمون مجبورن کاری بکنن که سمپادیا رشد کنه و به خاطرش مجبورن سانسور کنن. من متاسفم که وضع جامعه این مدلیه. من متاسفم که..
من خیلی متاسفم.
خیلی.
shoma sampadi ha ham vaghean adamhaye bamazzei hastin..