چند تا ستاره….؟
يه بار تو آسمون فقط هشت تا ستاره ديدم …… خيلي تعجب كردم .
آخه مگه ميشه تو آسمون به اين بزرگي فقط 8 تا ستاره باشه؟
دور و برم پر بود از آدم …….. ولي اون ستاره ها چي؟ كي رو داشتن؟
ولي يه چيزي رو خوب فهميدم … “اون هشت تا ستاره صاف و ساده كنار هم مي خنديدن”
ولي آدماي دور و بر من ….؟
شايد به زور 8 نفر رو بتوني پيدا كني كه صاف و ساده باشن باهات.
چشمام رو بستم و دوته دونه شمردم … يه 12-13 نفري رو تونستم مجسم كنم…
واقعا بيشتر نشد …
يه يك ساعتي گذشت و من چشمام سنگين شده بود …… صداي آدم هاي دور و برم هم
تقريبا قطع شده بود …… خواب بودن … چشمام رو باز كردم …
واااااي……..ستاره ها مهموني گرفته بودن … اصلا نمي شد شمردشون !!!
و چه قدر قشنگه اگه وقتي يكي مي خوابه به جاش يه ستاره بيدار بشه !
و اينجوري من يكي كه ستاره ام رو نمي بينم …. ولي هميشه دلم به اين گرمه
كه هر وقت ميرم يه يادگاري خوب تو آسمون براي بقيه مي ذارم.
و قشنگ تر از اون اينه كه ستاره هامون انقدر ساده اند كه ديگه هيچ وقت نمي توني اون
8 تا ستاره ي اول رو پيدا كني …. ولي مي دوني كه اونا هستن و نگاهت مي كنن!
(نويد)
آره قشنگه… اينم قشنگه كه ادما بتونن بعضي وقتا همين يه كارم بكنن كه با خوابيدنشون آسمونو قشنگ تر كنن… ولي خيلي وقتا همين يه استفاده رو هم ندارن!
قشنگ می نویسی 🙂
قشنگ بود…و درست ! نمي دونم اين وضع آدما به كجا مي رسه آخرش !
خدا کنه ستاره های من ماهواره نباشن …
من میخوام ستارم عین خورشید باشه که از بزرگیش پز بدم و دعا میکنم تو ستارم کسانی مانند انسان پست زندگی نکنه که ابرومو با گندکاریاش از بین ببره