تا حالا نشده که از کاری لذت بخش به علت ترس از زیان دیدن چشم بپوشی؟ اگر فکر کنید متوجه میشید که این جمله درست .البته هرکس نظری داره و نظرش برای همه قابل احترامه.
به هر حال اون ترس باعث میشه شما کمی با احتیاط تر با قضیه برخورد کنی که همون از لذت کار کم میکنه. 😀
پرنیان منشی
دقیقا موافقم.اما در مورد همون “کارا” نه کل زندگی.من تا حالا خیلی کارا رو با ترس و لرز انجام دادم و با تمام وجود ازشون لذت بردم.
با اینم موافقم از ساینا:اون چیزی که ترسو شیرین می کنه میشه گفت یه جور ایمانه!ایمان به خود!یا به آخرش!که وقتی نباشه دیگه ترس شیرین نیست،ترسناکه!
به نظرم تشبه خوبي نست!چرا شده از كاري به اين دليل لذت نبرم،ولي خودتونم داري ميگين كاري!نه زندگي!تا حالا نشده انقدر به تموم شدن زندگي فكر كنم كه لذتشو از دست بدم.
ثانيا،به نظر من نه تشبيه خوبيه،نه تشبيهت درسته!تا حالا كدوم بچه اي رو ديدي كه از ترس تركيدن بادكنك ازش لذت نبره؟بذار خوب توصيفش كنم واست،بچه بدون هيچ ترسي هر كاري كه دلش ميخواد با بادكنك انجام ميده!برعكس اون آدم بزرگا هستن كه هي بچه رو ار تركيدن بادكنك مي ترسونن!كه اينكارو نكن مي تركه!اون كارو نكن مي تركه!اگه فلان كارو كني مي تركه ديگه بادكنك نداريااا…!و تمامشم از ترس گريه ي بچه بعد تركيدنشه!
منم با نيما موافقم!ولي در مورد همون “بعضي كارا”!اون چيزي كه ترسو شيرين مي كنه ميشه گفت يه جور ايمانه!ايمان به خود!يا به آخرش!كه وقتي نباشه ديگه ترس شيرين نيست،ترسناكه!
نه پست اپ کردن نه اما صحبت کردن با شما و یاد گرفتن مطلبی زندگیمه . البته فکر کنم زندگیه تمام سمپادیا اینطوریه . 😀
زندگی شما چیه؟ من که تو سال تحصیلی کار مفیدی جز درس انجام نمیدم (در واقع کاری جز درس ندارم 😀 )
™DEAREMAD
به نظر من هر کاری که براش وقت بزاری جزیی از زندگی میشن .
سعیده خانوم میتونیم نظرمونو محترمانه تر بیان کنیم . 🙁
یه چیز دیگه: شما چرا اپ کردن وب رو چسبیدی ؟. من که رفتن به مدرسه رو هم نوشته بودم؟
fatemeh_k
بابا چرا اين جا همه دپرسن؟؟؟
مگه کشتياتون غرق شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مخالفم شديد!
چرا؟تا حالا نشده که از کاری لذت بخش به علت ترس از زیان دیدن چشم بپوشی؟
اين منو ياد يه ديدگاهي انداخت كه دين و زندگي 2 ردش مي كنه:دي
يعني ميشه واقعا بگيم كه زندگي هم چون چيست؟!
ميشه؟
تا حالا نشده که از کاری لذت بخش به علت ترس از زیان دیدن چشم بپوشی؟ اگر فکر کنید متوجه میشید که این جمله درست .البته هرکس نظری داره و نظرش برای همه قابل احترامه.
ميشه كاملا !
× بعضی وقتا همون ترسه ، لذت کارو زیاد می کنه !
به هر حال اون ترس باعث میشه شما کمی با احتیاط تر با قضیه برخورد کنی که همون از لذت کار کم میکنه. 😀
دقیقا موافقم.اما در مورد همون “کارا” نه کل زندگی.من تا حالا خیلی کارا رو با ترس و لرز انجام دادم و با تمام وجود ازشون لذت بردم.
با اینم موافقم از ساینا:اون چیزی که ترسو شیرین می کنه میشه گفت یه جور ایمانه!ایمان به خود!یا به آخرش!که وقتی نباشه دیگه ترس شیرین نیست،ترسناکه!
امم… حس مي كنم از اين دقيق تر ديگه نمي شد توصيفش كرد.
مرسي!
خواهش میکنم…
به نظرم تشبه خوبي نست!چرا شده از كاري به اين دليل لذت نبرم،ولي خودتونم داري ميگين كاري!نه زندگي!تا حالا نشده انقدر به تموم شدن زندگي فكر كنم كه لذتشو از دست بدم.
ثانيا،به نظر من نه تشبيه خوبيه،نه تشبيهت درسته!تا حالا كدوم بچه اي رو ديدي كه از ترس تركيدن بادكنك ازش لذت نبره؟بذار خوب توصيفش كنم واست،بچه بدون هيچ ترسي هر كاري كه دلش ميخواد با بادكنك انجام ميده!برعكس اون آدم بزرگا هستن كه هي بچه رو ار تركيدن بادكنك مي ترسونن!كه اينكارو نكن مي تركه!اون كارو نكن مي تركه!اگه فلان كارو كني مي تركه ديگه بادكنك نداريااا…!و تمامشم از ترس گريه ي بچه بعد تركيدنشه!
خوب زندگی هم یعنی کار دیگه؟رفتن به مدرسه و پست دادن تو این وبلاگ و … همه کارن که زندگی ما رو تشکیل میدن.
با نیما موافقم.
اون ترسه ته دل آدم رو قلقلک میده. یه جور خوبیه.
البته گاهی هم ترس فراموش میشه.
پس ترس کلا چیز خوبیه دیگه نه؟!!
منم با نيما موافقم!ولي در مورد همون “بعضي كارا”!اون چيزي كه ترسو شيرين مي كنه ميشه گفت يه جور ايمانه!ايمان به خود!يا به آخرش!كه وقتي نباشه ديگه ترس شيرين نيست،ترسناكه!
نشد ديگه!زندگي مساوي همه كاراست! نه بعضياشون!ميشه تو انجام كارها اين حس رو داشت ولي در مجموع بدون هيچ ترسي از زندگي نهايت لذت رو برد.
“خوب زندگی هم یعنی کار دیگه؟رفتن به مدرسه و پست دادن تو این وبلاگ و ….”
اين زندگيه؟يه فكر ديگه بكن،پست آپ كردن زندگيته؟
نه پست اپ کردن نه اما صحبت کردن با شما و یاد گرفتن مطلبی زندگیمه . البته فکر کنم زندگیه تمام سمپادیا اینطوریه . 😀
زندگی شما چیه؟ من که تو سال تحصیلی کار مفیدی جز درس انجام نمیدم (در واقع کاری جز درس ندارم 😀 )
به نظر من هر کاری که براش وقت بزاری جزیی از زندگی میشن .
سعیده خانوم میتونیم نظرمونو محترمانه تر بیان کنیم . 🙁
یه چیز دیگه: شما چرا اپ کردن وب رو چسبیدی ؟. من که رفتن به مدرسه رو هم نوشته بودم؟
بابا چرا اين جا همه دپرسن؟؟؟
مگه کشتياتون غرق شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
× کی دپسردست ؟ :دی
اگه واقعا ميخواي بدوني بهتره به سمت چب صفحه
قسمت نويسنگان يه نگاه بندازي
به غير از fatemeh_k همه دپرسن
من دپسرده نيستم!
:دال
kamelan mokhalefam.tars baradare marge.age kari ghalate nabayad anjamesh dad.age 2roste pas dige tarsesh chie?pj