ما چیستیم ؟
چند روزی بود که افکارم دو گروه بودند : سیاه و سپید ! افکار سپید ِ افسار گسیخته ام همچون گرگان سپیدی در ژرفنای افکار سیاه می جهیدند و نوری ، هرچند کم سو ، با خود به ارمغان می آوردند . البته دوام نورشان زیاد نبود . سیاهی ها نیز دست روی دست نمی گذاشتند : محو می کردند . پس زمانی که افکار سپیدم را به تنهایی در خلوتی می یافتند ، محو می کردند ، چنان که دود سفیدی در فضا گم می شود . پلیدی من را فرا می گیرد . هر روز بر عدد افکار سیاهم افزوده می شود . سیاه می شوم . تیره می شوم . مانند کاغذی سفید می ماند : نققاشی ذغالش را بر کاغذ ذهنم می کشید !
از تیرگی های ذهنم غول هایی می ساختم و از پیش بیشتر سپیدی ها را محو می کردم : آن ها نیز افسارشان گسیخته بود . چه بسا در حدود افکارم نمی گنجیدند : ذهن دیگران را نیز سیاه می کردند . تبلیغ می کردند . محو می کردند . نابود می کردند . جادو می کردند . اجازه ی ورود افکار پاک را نمی دادند . بسیار تلاش کردم . مضحک بودند . اگر چه فکری سپید به ذهنم می آمد ، دوام نمی آورد : بر ضد پاکی ها ! چنان قدرت ، ناپاکی هایم را فرا گرفته بود که از پاکی ها نیز در مقابل خویش استفاده می کرد .
ادامه می یافت . شب و روز نمی شناخت . جلو می رفت . چاره ای نبود . باید اجازه می دادم : اجازه ی نابودی ِ افکارم .
تا که آن روز فرار رسید ! چون موجی خروشان که صخره های ساحل را خرد می کند : افکارم خرد می شد . یعنی سیاهی ها خرد می شد . می شست . می شست و با خود پاکی ها را می آورد . آن روز یادم نمی رود . ذهنم جهت ِ تازه ای گرفت : بر ضد ناپاکی ها . حال دوران آن ها بود . زمانه به کسی رحم نمی کند . آن روز ، روز تولد دوباره ی افکار پلیدی بود که ذهن دیگران را نیز پلید می کرد : گویی افکارم توبه کرده بوند .
مغزم نورانی شده بود . ملکوت ! جر پاکی چیزی نمی آموخت . دوستان ِ پاک داشتم . همگی در شکار افکارِ پاک تیزند : چون پلنگی که دنبال آهوست .
می گویند قدرتی خدا دادی است . از خدا پنهان نیست ، از شما هم پنهان نباشد : خودم هم بر این باورم . قدرتی خدادای است ! هر کسی این توانایی را ندارد . شکار پاکی ها ! نابود کردن پلیدی !
آن روز یادم نمی رود ، حتی اگر ضربه ی مغزی شوم و حافظه ام پاک شود ، یادم نمی رود . فراموش نمی کنم که چگونه در دریای سیاهی غوطه ور بودم و دست و پا می زدم . چه فکر های پلیدی : از خود خجالت می کشم !
قدرتی که ما داریم ، جز ما کسی ندارد . برای همین هم درخشانیم . در میان انسان هایی خالی از روح و پر از پلیدی این ماییم که می درخشیم : قند ِ خشکی هستیم در میان قند های خیس شده با چای . ما سپیدیم . خدا ما را شیرین تر می یابد . پشتوانه ی علمی این حرف نیز در این است که چای ، شیرینی قند را می شوید .
نورانی هستیم . شما را می گویم : نوارنی هستیم . نورانی بودیم ، ولی نورانی بودنمان درونی بود . نمی توانستیم به بیرون آوریمش : تا آن روز فرا رسید .
برای من دو سال پیش . برای دیگری 5 سال پیش . برای آن یکی 12 سال پیش . می شناسم کسانی که یک روز هم نمی شود که نور را به بیرون رانده اند . لذتی دارد ژرف ! انسان جاری می شود در لحظه های ناب ِ بودن . از بودن ِ خویش لذت می بریم . زندگی برایمان قطاریست : بلیطمان همیشگی ! وقتی قطار می رود ، وقتی ایستگاه می رود ، هم می مانیم و تکیه می دهیم . هم می رویم و جاری می شوم : پیچیده ایم .
من یا تو ، از اینجا یا از هر جای دیگر : ما از یک خانواده ایم . مایه ی افتخار همگانیم . اگر ما نباشیم ، پلیدی های ذهن افکار را در می نوردند و پاکی ها را به درون خود محو می سازند . چون یک بیماری همه جا را فرا خواهند گرفت . این ماییم که از اعماق ذهن هایمان تشعشعات ضد پلیدی را متساعد می کنیم و بدون ما چه می شود : دنیایی پر از پلیدی .
حال ، تو که این نیرو را در ذهن کثیف خود نداری به من چه می گویی ؟ ترکش کنم ؟ یادم برود آن روز را ؟
زمانی که به جلسه ی امتحان رفتم و سوالات بسیار عمیقی که جلویم گذاشتند را حل کردم ، از همان لحظه نور را ، پاکی را ، ضد پلیدی را و سپیدی را در خویش یافتم . زمانی که به سوال :
کتاب علوم شما چند گرم است ؟
آ) 23 گرم ب)30 گرم ج)37 گرم د) 42 گرم
پاسخ می دادم ، در همان لحظه بود که فهمیدم ظاهر نیز به اندازه ی باطن اهمیت دارد : هیچ چیز مطلق نیست .
سوالات را مسخره می کردند عده ای احق و کوته فکر : این سوالات ِ به درد عقب مانده ها می خورد ! از حسودیشان می گویند . قدرت ذهنی را که ما داریم ، پس چه کس دیگری می تواند داشته باشد ؟ این ابتدای کار است :
از بابلسر تا رامسر فلان کیلومتر راه است ،بین این دو چند درخت وجود دارد ؟
آ)300 درخت ب)700 درخت ….
آن ها ، آن هایی که فکرشان به سختی سطوح را می کاود ، طراحان این سوالات را مسخره می کردند : حاشا به عقل ایشان !
به ما می آموزد که به کیفیت و زیبایی نباید مطلقا توجه داشت : کمیت نیز وجود دارد . هیچ چیز جر خدا مطلق نیست !
همین کوته فکران بودند که می خواستند ما را از ریشه به بیرون کشانند و بن ما را در طلوع آفتاب ، زیر نور خورشید بخشکانند . ولی گفتن “کور خوانده ای” دور از درک نیست : ما خود از خورشیدیم !
خواستند ما را به سخره بگیرند که آری ، شما را نه هوشی است ، نه عقلی و نه درکی : شما نخاله اید .
ما را جز از خویشتن توان ِ درک نیست . درک ما برای این ناپاکان سخت است . با تقریب عالی می گویم : غیر ممکن است !
آن روز را یادم نمی رود . آن روزی که نتیجه ها را اعلام کردند و گفتند : تو قبولی . تو پاکی . تو قدرت خدا دادی داری . می دانستم . از همان لحظه ای که متولد شدم ، می دانستم . انسان های جدیدی را شناختم . همه قدرتی خدادادی دارند : جز کسی که این قدرت را داشته باشد چه کسی توان پاسخ دادن به این سوال است :
مسابقه ی دو بود : حسن دوید ، حسین هم دوید ، محسن کمی دیر تر دوید . کدام اول شد ؟
آ)حسن ب)حسین ج)محسن د)حسن و حسین با هم
حرف هایم را تمام می کنم : حرف ِ زیادی باقی نمانده است . همه بر ضد ِ قدرت های الهی ما هستند . حسودند . بی عرضه اند . چشم ندارند. مــغــرورند .
ای دوست سمپادی ِ من . سمپاد تنها چیزی که تو می دانی نیست . این است :از دیر باز به “سرلوحِگان ِ مبارزه با پلیدی ِ آن درون” ، سمپاد می گفتند . ما از دیر باز بوده ایم . ما تا به آینده خواهیم بود.
سوالی می پرسی . می گویی : ما چیستیم ؟ ای دوست من . جواب این است : ما در خلقت ، آبروی خداوندیم .
سپیدی ِ افکارتان زیاد باد .
دوست (جوراب) عزيز:
1.اينكه از علايم نوشتاري در صورت نياز استفاده كنيد.مثلا “-” .استفاده بيش از حد باعث نامفهوم شدن ميشه.
2.سعي كنيد جملاتتون رو واضح تر و صريح تر بيان كنيد تا مجبور به توضيح و تفسير دوباره جمله هايتان نشويد.
3.سعي كنيد طرزنگاهتون رو به بقيه ادم ها بهبود ببخشيد. اساس ازمون سمپاد و مدارس ان بر جدا كردن پليدي و پاكي نيست.
4.توهين به افراد غير سمپادي به اين صورت اصلا در شان دانش اموزان سمپاد و اين وبلاگ نيست.پس سعي داشته باشيد كه احساساتتون رو كنترل كرده و به درستي يا نادرستي انها فكر كنيد ئو براي عقايد،نظرات و احساساتتون دليل موجه داشته باشيد.من متوجه نشدم كه چرا بايد بچه هاي بيرون رو سرشار از پليدي و سياهي ديد؟
5.بعضي از جمله نافهوم هستند مثلا:
“آن ها نیز افسارشان گسیخته بود . چه بسا در حدود افکارم نمی گنجیدند : ذهن دیگران را نیز سیاه می کردند . تبلیغ می کردند . محو می کردند . نابود می کردند . جادو می کردند . اجازه ی ورود افکار پاک را نمی دادند . بسیار تلاش کردم . مضحک بودند . اگر چه فکری سپید به ذهنم می آمد ، دوام نمی آورد : بر ضد پاکی ها ! چنان قدرت ، ناپاکی هایم را فرا گرفته بود که از پاکی ها نیز در مقابل خویش استفاده می کرد” .
يا
“وقتی قطار می رود ، وقتی ایستگاه می رود ، هم می مانیم و تکیه می دهیم . هم می رویم و جاری می شوم : پیچیده ایم” .
يا
” سوالات بسیار عمیقی که جلویم گذاشتند” اين جمله دقيقا چه مفهومي داره؟ از چه نظر عميق؟
6. بله.هيچ چيز مطلق نيست.نه ما سمپادي ها از اسمان زاده شديم كه خارق العاده باشيم و نه ديگر ادم ها ياران شيطانند!!!تفاوت هاي بين ما چيز ديگريست و چيزي نيت كهبتوان ان تفاوت ها را ميزاني براي تعيين خوبي يا بدي دانست. و در نهايت ابروي خدائند را چه كسي تعيين ميكند كه كيست.خداوند از ابرو مبراست.يعني به نظر شما اگر نبوديد خداوند(استغفر الله) ابرو نداشت؟كمي فكر كنيم به گفته هامان…
“سوالی می پرسی . می گویی : ما چیستیم ؟ ای دوست من . جواب این است : ما در خلقت ، آبروی خداوندیم”
1.هركي تيزهوش شد كه نشد آبروي خداوند.كسي آبروي خداست كه در انسانيت اول باشه.
2.بيا يه سر بريم يه مدرسه دولتي بهت بچه هاش رو نشون بدم كه خيلياشون ارزششون از هزارتا سمپادي بيشتره.
3.اومدي سمپاديا رو فرشته فرض كردي بقيه رو غول!
4.سمپاديا همشون خوبن و مطهر،غير سمپادي ها پليد و كثيف؟
5.همين طرز فكر هاست كه داره سمپاد رو خراب ميكنه.بهتره يه كم واقع بين باشيم.
6.تو الان خوستي سمپادي ها رو خيلي ببري بالا.بذار يه چيزيو بهت بگم:سمپاد و غير سمپادي نداره ماها هممون بايد در جهت پيشرفت كشور بكوشيم. امسال از 5نفر تيم جهاني فيزيك ايران 3تاشون غير سمپادي بودند،يعني عملكرد اونا بهتر از سمپادي ها بوده.
7.بهتره يه تغييري توي اين طرز فكرت بدي.
سعيده با يه سري از حرفات مخالفم.
جوراب جان:
اگه تعريف تو از سمپاد و سمپادي اينايي باشه كه گفتي پس بايد بري (بريم) و يه سازمان جديد به اسم “سمپاپ(سازمان ملي پرورش استعداد هاي پاك)”تاسيس كني بعدشم يه راه واسه سنجش ميزان پاكي و پليديِ نسبيِ آدما پيدا كني!
كه اگه بتوني اين كارو كني درون صورت بايد بگم خيلي از سمپادي هايِ فعلي بهش راه پيدا نمي كنند و خيلي ها هم از خارج سمپاد واردش خاهند شد!
به هر حال قابل دركِ.چون شايد تمام غير سمپادي هايي كه شما دورو برت ديدي اين خصوصيات زشت رو داشتن و در مقابل تمام سمپادي هايي كه مشاهده كردي اونقدر پاك و خوب بودن!اگه اينجوريه كه بايد بگم كم سعادتي(به خاطر مورد اول) و خوش به حالت(به خاطر مورد دوم)!
و يه نكته ي ديگه كه جا افتاد:
زدن اين حرفا و تعريف از خودمون تا حدي كه واقع گرايانه باشه بد نيست،خيلي هم خوبه -لا اقل به اعتماد به نفسمون كمك مي كنه و به اينكه جايگاهمون و مهم تر ازون وظايفِ سنگينمون رو فراموش نكنيم- ولي فقط و فقط تو جمع خودمون! از دو جهت:
1.جايي بايد اين حرفا رو زد كه درك بشه و خريدار داشته باشه.
2.تعريف از “خود” در مقابل “غير خود” درست نيست.حتي اگه نيت آدم هم خوب باشه باعث ميشه صفاتي مثل غرور -كه الان رايج ترين و به نظر من مغموم ترين صفتيِ كه بهمون نسبت ميدن و البته با توجه به رفتار ناشايست افرادي خب شايد حق هم داشته باشند- رو بهمون نسبت بدن كه اين نه تنها كمكي بهمون نميكنه،بلكه اوضاع رو بد تر هم مي كنه.
سلام ای دوستان .
ما ژن های برتریم ، ما آبروی خداوندیم . هیتلر در اوایل دوران جنگ جهانی دوم با هدف پاک سازی ژن های ناقص و معلول دست به کشتار افراد ناکامل زد . آن ها را به قرنطینه خانه های بزرگ تبعید کرد و تک تک شان را سوزاند و کشت . به آدمیانی که ژن های برتر را داشتند ، برای زاد و بلد پول می داد و ایشان را تشویق می کرد .
ما نیز به همچین انقلابی نیا و زاد و بلد کنند و در همین حین باید ژن های ناکامل غیر سمپادی را نابود سازیم و لا غیر انتظار آینده ای روشن برای جهان و جهانیان دور از نظر خواهد بود .
آری !ما به یک هیتلر نیازمندیم !
افکارتان سپید !
مرسي جوراب!
فقط اي كاش … اسمتو اين نمي ذاشتي؛ يه آن احساس كردم من اين متنو نوشتم!
😉
.
.
“کتاب علوم شما چند گرم است ؟
آ) ۲۳ گرم ب)۳۰ گرم ج)۳۷ گرم د) ۴۲ گرم”
اين سوالو يادمه! گزينه هاش اينا نبود اما.يه دو تا كمتر از 0.5 كيلو بود و يكي بيشتر از نيم كيلو …!:دال
.
.
“انسان جاری می شود در لحظه های ناب ِ بودن”
اطلاعات عمومي سرشار سما باعص حيرت وافر ماست….!
.
.
“آری !ما به یک هیتلر نیازمندیم !”
مي دوني كه هيتلر با تيزهوشاي زمان خودش چيكار كرد ….؟!
.
.
.
جاي مطالب طنز قوي اينجا خيلي خاليه.ممنون كه نوشتي!
: )
در زمان هیتلر جمعیت “تیزهوشان” 40 هزار نفر نبوده است ای یاسمین . تعدادشان به سختی به 100 یا 1000 می رسید .
به هیتلر آینده می گوییم تو را بر این گستاخی ببخشد !
سوال بود. پرسيدم مي دوني چي كار كرده … يا نه؟!
هيتلر اون مو قع كاريو كرد كه هيتلر الان باهاش مخالفه (اين موضوع تنها فرقشونه شونه فكر مي كنم!)
هيتلر گذشته تيزهوشاي زمانشو جمع مي كرد، و مجبورشون مي كرد كه ارتباطشون رو تا حد امكان با بيرون قطع كنند و با خوداشون ازدواج كنند تا نسل تيزهوشي به وجود بياد.
امروزه از اين كار(وكلن بها دادن به تيزهوشان و نخبگان) … “بعضي جاها!” به عنوان زير سوال بردن “عدالت آموزشي” ياد ميشه؛ديليل محكمي كه مسولين براي اثبات بيهوده و مضر بودن سمپاد ميارن.
البته از قديم گفتن… نه به اون شوري شوري، نه به اين بي نمكي!
بدون شك كار هيچ كدومشون پسنديده نبوده!
جوراب عزیز . شما پیشنهاد سمپاپ (که ساینا گفت ) رو بده شاید قبول کردن. 😀
الان اين حرفاتو بايد جدي گرفت يا شوخي جوراب جان؟
خدا اگه انسان ها رو متفاوت آفريده به اين دليل نبوده كه يه قشري بقيه رو از بين ببرن!واسه اين بوده كه تو جامعه به همشون نياز بوده!
ببين تو اجتماع مراتبِ مختلفي هست كه بايد به آدم هاي متفاوتي(از نظر انواع هوش،قدرت،رو و غيره)تعلق بگيره!در غير اين صورت تمامِ اون مراتب چه پَست و چه عالي به گروه برتر تحميل ميشه!
اين از بين بردني كه ازش حرف زدي رو به نظرم داروين منطقي تر بيان كرده بود!از بين بردي افراد ضعيف تر(از هر نظر) وظيفه ي ما نيست!وظيفه ي طبيعتِ!
پ.ن.:اينايي كه گفتم كلي بودن و بهره هوشي رو هم شامل مي شن.
نمی خواستم بیام و نظر بذارم . ولی اگر می خواید صحت حرف ها و نوشته هام رو “درک” کنید ، به همین دیدگاه ها و دیدگاه های مطلب “برای س.م.پ.ا.د و …” مراجعه کنید . البته اگر بتونید .
از شما انتظار زیادی نیست.
مرسی
جوراب قبول کن خیلی بد مینویسی و توهین امیز .
همه حق زندگي دارند
سلام دوست من
آقا اعتماد بنفس چيزي بسيار خوبيست ولي نبايد از حد به در بشه.شما كه خودت رو “آبروي خداوند”مي دوني،مي شه بگي پس پيامبران چي هسستند؟نكنه ارزش تو از پيامبران هم بالاتر است؟؟؟؟!!!!اگه سمپادي ها اينقدر نابغه اند،پس نوابغي كه در طول تاريخ به پيشرفتهاي وسيع علمي نايل شدندكي هستند؟مگر در سمپاد درس خوندند؟شمايي كه فقط سمپادي ها رو قبول داري و مي گي بقيه خنگ هستند و ما حاليمون است،در همين ايالات متحده بيا ببين چه نوابغي زدگي مي كنند و چه علمي دارند،نكنه اينها هم از امريكا آمدند و تو سمپاد درس خوندند؟؟؟درست نيست تعريف الكي كردن.
اميدوارم چيزي به دل نگيري.نظرم رو گفتم
در هر صورت موفق باشي.
یا خدا شما کی هستین دیگه بابا .
چهار تا مسئله پیچیده که ساخته ذهن بشر هست ر حل کردین و چهار تا فرمول که اونم ساخته ذهن بشر هست رو حفظ کردین یا چهار تا کتاب رو نشستین حفظ کردین خودتون رو در رتبه خداوندی می بینین و واسه دیگر مخلوقین خدا تصمیم می گیرین .
خوبه که چیز زیادی در اون دوگوله نخودیتون نیست والا دیگه خدا رو هم از عرش به فرش می کشیدین البته از شما با این طرز تفکر بعید نیست این کار رو هم بکنین .
واقعا من موندم آخه شما که خودتون رو نابغه و نور پاک می دونین این حرفاتون کجاش نشان از پاکی داره .
البته خو شاید تو اون جایی که بهش می بالین رنگ پاکی که بهتون نشون دادن به رنگ پاکی که خدا آفریده فرق میکنه .
شایدم اصلا خدای شما با ما فرق می کنه .
خا بهمون رحم کنه واقعا بهمون رحم کنه با این طرز فکرتون …..