ظنز شماره 1 از مجموعه ی طنوز روزانه
سلام بچه ها
از این به بعد به علت تغییر جو (که هم اکنون کمی تا قسمتی ابری است!) تصمیم دارم (داریم (با همکاری شماها))یک سری متن با عنوان “طنوز روزانه” تو وب بزارم(بزاریم) . پیشاپیش از همکاری شما متشکرم(یعنی جون مادرت همکاری کن!)
دخترها تو تابستون درس می خونند: بعضي از اونا واقاً مي خونند حالا چي مي خونند خدا ميدونه ولي واسه اينكه تابستون راحت باشن و به بهانه كلاس سنتور , نقاشي , و با دوست پسر عزيزش برن عشق صفا به دليل مسايل غير اخلاقي ادامشو نمي نويسم وقتي ميرن سر كتاب تا يكي دو ساعت ديگه كلشونو از كتاب بر نمي دارند . عادت دارند زير مطالب كتاب خط بكشند كه بعدا بخونند بعضي هاشون هم كه مثلا درس مي خونند كتاب جلوشونه چشمشون هم روي كتابه ولي حواسشون يه جاي ديگست …( پيشه همون پسره كه با هم رفتن ددر) يه عده اي هم هستند كه به بهونه اينكه مشكل دارن زنگ ميزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود يك ساعت و اندي به طوري كه اشك و دود تلفن در مياد براي هم قصه بي بي چساره تعريف مي كنند يه سري هم به دليل اينكه دوست پسر نداران و انگيزه اي براي دودر كردن كلاسا ندارن مجبورن خر بزنن تا برن دانشگاه (اخه شنيدن تو دانشگاه دوست پسر فراوونه)
نكته:(دليل اينكه پسرا نميرن دانشگاه همين دختراس!(البته از نوع سيريشش؟!!!)