ولایت مطلقه فقیه
سلام
از اونجایی که دیدم شرایط در حال پیچیده تر شدنه تصمیم گرفتم که مطلب زیر رو بنویسم تا ذهن دوستان رو هرچه بیشتر با مفهوم ولایت فقیه آشنا کنم و همچنین ضرورت وجود یه همچنین مقامی در حکومت اسلامی رو بیشتر بتونم نشون بدم.
بنابر این از دوستان سمپادی خواهش می کنم که این مطلب رو تا تهش بخونن که بتونیم با هم به بحث و تبادل نظر بپردازیم.
از اونجایی که بحث بحث روز جامعه است از دوستان خواهش میکنم حداقل تا مدتی که این بحث به یه نتیجه ای میرسه روی این پست ، پستی رو اضافه نکنن که این پست وارد صفحه دوم نشه.
با تشکر از همگی.
به طور کلی و اصولی، نظریه ولایت فقیه آنقدر بدیهی است که اساسا نیازی به اثبات ریاضی گونه ندارد. بر همگان واضح است که دین اسلام علاوه بر احکام فقهی و دستورات شریعتی که مختص فرد می باشند (که شامل عبادات و فرایض و سایر کارهای شخصی می باشد)، دستورات اجتماعی نیز دارد. اصلا امکان ندارد که برنامه ای برای زندگی انسان و تامین سعادت وی تنظیم شود ولی فقط به جنبه شخصی افراد بپردازد و کاری به جنبه اجتماعی و گروهی بودن انسان ها نداشته باشد. با نگاهی کوتاه به مکتب هایی که روش عملی برای زندگی انسانی ارائه کرده اند می توان پی برد که برنامه مدون برای زندگی انسان بدون در نظر گرفتن شرایط محیطی و اجتماعی، کاری بیهوده و عبث و حتی مسخره است. به همین دلیل است که مثلا مارکسیسم و لیبرالیسم که دو مکتب بزرگ قرن اخیر بوده اند، هر دو به ارائه تئوری های اقتصادی به منظور تجمیع آحاد مردم جامعه پرداخته اند. حال با توجه به موارد فوق، چگونه امکان دارد که دین اسلام که داعیه به سعادت رساندن بشر را دارد، از احکام اجتماعی بی بهره باشد؟ مگر می توان جامعه ای را به سعادت رساند ولی به اقتصاد آن جامعه توجه نکرد؟ مگر می توان یک آرمان شهر ترسیم کرد ولی به مقوله فرهنگ بی توجه بود؟ پس کاملا بدیهی است که دین مبین اسلام با توجه به آموزه های اصیلی که دارد، نگاهی ویژه به مسائل اجتماعی دارد. طبیعی است که برای اجرای احکام دینی به منظور پیشبرد هدف که همانا تعالی و به سعادت رساندن افراد جامعه است، نیاز به ضمانت اجرایی است. در واقع به طور مثال حکم ممنوعیت ربا که برای سالم سازی فضای اقتصادی جامعه پیش بینی شده است، اگر ضمانت اجرایی نداشته باشد، هیچوقت کاربردی نخواهد شد. با توجه به تمام اوصاف و تفاسیر ذکر شده، نتیجه می گیریم که برای اینکه احکام اجتماعی اسلام (مانند ممنوعیت رباخواری، رعایت حجاب و عفاف، اشاعه فرهنگ اصیل دینی و …) ضمانت اجرایی داشته باشند، نیاز به تشکیل یک حکومت اسلامی است که باید در راس آن شخصی حضور داشته باشد که متخصص امور دینی باشد. البته لازم به تذکر است که تخصص در امور دینی، تنها یکی از شروطی است که رهبر جامعه اسلامی باید داشته باشد. خب، حال که پذیرفتیم جامعه باید دارای یک رهبر باشد، باید نحوه انتخاب این رهبر را بررسی کنیم. در زمان حضور پیامبر اعظم (ص) که خود ایشان سرپرستی جامعه اسلامی را بر عهده داشتند و نخستین حکومت اسلامی را در شهر یثرب (مدینه النبی) بر پا کردند. پس از ایشان هم ائمه معصومین (ع) این وظیفه خطیر را بر عهده داشتند. ممکن است این سوال پیش بیاید که ما اکنون به معصوم دسترسی نداریم. پس چگونه می توانیم ولی فقیه و رهبر جامعه را انتخاب کنیم؟ جواب این سوال توسط حضرت امام خمینی (ره) داده شده است. طبق نظر ایشان حالا که ما به معصوم دسترسی نداریم و وحی الهی نیز وجود ندارد که ولی فقیه و سرپرست جامعه اسلامی را مشخص کند، باید دست به دامان نظریه های زمینی بشویم. در حال حاضر بهترین نظریه ای که برای حکومتداری ارائه شده است، اتکا به رای و نظر مردم یا همان جمهوریت است. بنابراین ما ناچار هستیم که به تبعیت از این نظریه زمینی بپردازیم ولی مشکل اینجاست که بسیاری از اصول جمهوریت با اصول اسلامی تضاد فاحشی دارند. اینجاست که عمق ذکاوت و دوراندیشی امام راحل مشخص می شود. ایشان نامی را برای حکومت اسلامی جدید بر می گزینند که به همه شبهات پاسخ می دهد: جمهوری اسلامی. این عبارت به این مفهوم است که یعنی در این حکومت، اصول مکتب جمهوریت توسط دین اسلام تفسیر و تعویض شده اند و ما اکنون دارای حکومتی هستیم که جمهوریت آن نشات گرفته از مبانی اسلامی است. به همین دلیل است که ما حکومت اسلام جمهوریتی یعنی حکومتی که اسلام را طبق مبانی جمهوری خواهی تفسیر کرده باشد را قبول نداریم. طبق این پیش فرض، رهبر و ولی فیقه جامعه به صورت غیر مستقیم انتخاب می شود. یعنی مردم جامعه، به پای صندوق های رای می روند و کسانی که در زمینه فقه و انتخاب ولی فقیه، صلاحیت لازم دارند را انتخاب می کنند. سپس منتخبان مردم، به نمایندگی از مردم طبق اصولی که به آن آشنا هستند، رهبر جامعه اسلامی را انتخاب می کنند. در واقع مردم در این زمینه چون دارای علم آن نیستند، نمایندگانی که این صلاحیت را دارند را انتخاب می کنند تا به نیابت از آنها، این وظیفه مهم را انجام دهند. به طور مثال اعضای یک شرکت، ابتدا نمایندگانی از میان خود را به عنوان هیات مدیره (برگزار کننده مجمع عمومی) انتخاب می کنند و سپس نمایندگان منتخب، به نیابت از آنها مدیرعامل را انتخاب می کنند. این روش، بهترین و کارآمد ترین روش برای انتخاب رهبر جامعه اسلامی محسوب می شود.
حال که نحوه انتخاب ولی فقیه هم مشخص شد، باید حیطه اختیارات رهبر جامعه اسلامی تعیین شود. از آنجایی که ولی فقیه در جایگاه معصوم (ع) قرار دارد، بنابراین تمامی ویژگی ها و اختیاراتی که معصومین داشته اند را دارا می باشد. کاملا مشخص و واضح است که کلام معصوم، فصل الخطاب و لازم الاجراست حتی اگر از دیدگاه عقلی از نظر ما کار اشتباهی باشد. به طور مثال حضرت علی (ع) در نهج البلاغه، در دفعات متعدد، رهبر جامعه اسلامی را از ستم و ظلم نهی می کند. همگان می دانند که اقدام خلفای سه گانه، بزرگترین ظلم در حق پیامبر و اسلام بود که باعث ایجاد و گسترش مکتب های انحرافی و به طور کلی انشعاب در امت واحده اسلامی شد. با در نظر گرفتن تمام این مسائل، می بینیم که حضرت علی (ع) نه تنها به خلافت این سه نفر، تن در می دهد بلکه حتی پشت سر آنها به عنوان رهبر جامعه اسلامی نماز می خواند. در صورتی که می داند این افراد بزرگترین ظلم را در حق دین کرده اند. ایشان حتی زمانی که خطر کشته شدن عثمان (خلیفه سوم) احساس می شد، فرزندش امام حسن مجتبی (ع) را برای پاسداری از جان خلیفه وقت مامور کرد. از نظر عقل من نوعی، این کار حضرت، دفاع از ظالم محسوب می شود و طبیعتا غیر قابل پذیرش. اما از آنجایی که ولایت ایشان را پذیرفته ام، سمعا و طاعتا حرف ایشان را می پذیرم و هیچگونه اما و اگری هم نمی کنم. همین وضعیت درباره پذیرفتن ولایتعهدی مامون از طرف امام رضا (ع) وجود دارد. تعداد زیادی از پیروان آن حضرت، بعد از اینکه ایشان ولیعهدی مامون را پذیرفتند، از ایشان بریدند. در ظاهر هم کارشان هیچ ایرادی نداشت چون در آیات قرآن به صراحت اعلام شده است که نباید ولایت طاغوت را پذیرفت. مساله اساسی اینجاست که حرف ولی فقیه، حکم الهی محسوب می شود و اطاعت از آن واجب و در جایگاه اطاعت از پیامبر است. این دلیل که مثلا حضرت علی (ع) در آن زمان حاکم جامعه اسلامی نبوده اند نیز دلیل قانع کننده ای محسوب نمی شود زیرا ولایت ایشان توسط خدا بهشان اعطا شده است و بعد از رحلت پیامبر، ایشان ولی فقیه و رهبر شرعی جامعه اسلامی محسوب می شدند. پس هر عمل ایشان، در حکم ولایت فقیه است. از مطالب فوق نتیجه می گیریم که دستور و فرمان ولی فقیه که در جایگاه معصوم قرار دارد، فصل الخطاب است و اطاعت آن تحت هر شرایطی واجب است، حتی اگر از نظر تمام مردم، غیر عقلی و غیر شرعی باشد (البته کاملا واضح است که این فرامین شامل قوانین قطعی ای مانند نماز و غیره نمی شود).
تمام مطالبی که در بالا بیان کردم مقدمه ای بود بر این عبارت که ولی فقیه، در جایگاه پیامبر قرار دارد و حکمش لازم الاجراست حتی اگر در ظاهر غیر عقلی به نظر بیاید. به طور مثال از نظر من، خیلی از مسئولین نظام جمهوری اسلامی، صلاحیت لازم برای تصدی پست های کلیدی کشور را ندارند. من برای اثبات حرفم، مدارک مستند و مستدل دارم. اما با تمام این شرایط، وقتی می بینم که ولی فقیه و رهبر من، در برابر آنها سکوت می کند و واکنشی نشان نمی دهد و حتی در ظاهر از آنها حمایت می کند، سمعا و طاعتا می پذیرم. زیرا می دانم که ایشان از مطالبی باخبرند که من از آنها بی اطلاعم. همانطور که امیرالمومنین (ع) پشت سر ابوبکر و عمر و عثمان نماز خواند، آقای خامنه ای هم از ….. و ….. و ….. حمایت می کند. همانطور که حضرت علی (ع) برای جان عثمان نگران بود، آقای خامنه ای هم فلانی را ذخیره انقلاب می خواند. همانطور که پیروان واقعی امام رضا (ع) بعد از بیعت ایشان با مامون، تصمیم امام را بر سر نهاده و اطاعت کردند و با مامون بیعت کردند، من هم در برابر تصمیم آقای خامنه ای مبنی بر نماز خواندن در پشت ….. سر تسلیم فرود می آورم و از ایشان اطاعت می کنم. مطمئن هستم همانطور که ولی فقیه زمان مامون، صلاح مردم و اسلام را بهتر از پیروانش می دانست، اکنون هم ولی فقیه عصر حاضر، صلاح جامعه و اسلام را بهتر از من می داند.
مخلص کلام اینکه اطاعت از رهبر و ولی فقیه در جامعه اسلامی، واجب و بدون هیچگونه قید و شرطی است و مخالفت با دستور و فرمان ولی فقیه در هر زمان، به مثابه مخالفت با حکم پیامبر و ائمه معصومین است.
راستش را می گویم. خواندن مطالب طولانی با پاراگراف های طولانی و پیوسته کار دشواریست.
و اين تنها دليليه كه اين متن شما بي بازديد مونده.
: )
من هم با شما موافقم اما من فکر می کنم علت این کمی حوصله عدم عادت ما به مطالعه ی کتاب است کتاب هایی که پایه های فکری ما را درست می کنه
و ما باید تشنه ی فراگرفتن آن ها باشیم
با سلام
برادران عزیز دوست داشتید اون چیزی که شما دوست داشتید مینوشتند تا با کمال میل و با حوصله تا تهش میخوندین.من متاسفم براتون و از کسی که این مطلبو نوشته ممنون.
بعضی وقتا ما آدما دوست داریم کر وکور باشیم.
راستش را مي گويم، مطلب را تا به انتها سطر به سطر خواندم، عقيده ي شما كاملا محترم است، كاملا، ولي اضافه مي كنم كه با شما هم عقيده نيستم و باز هم اضافه مي كنم كه نيازي نمي بينم تمام آدم هاي دنيا باهم هم عقيده باشند. اما اگر شما چنين نيازي احساس مي كنيد بنده آمادگي گفتگو را دارم.
پ.ن: البته پس از آن تهديدات شريف ِ شما مبني بر “گل گرفتن در سايت” با كمي ترس و لرز آمادگي خودم را اعلام مي كنم و صميمانه از حق درخواست مي كنم ما را _من و خودم را عرض مي كنم_ به جايي نرساند كه گل گرفته شويم.
با تشكر-گلاره
در اصل مفهومی به عنوان ولایت فقیه در اسلام ناب محمدی وجود ندارد و همه اینها نظریه و ساخته تعداد معدودی از علمای عصر حاضر آنهم فقط در کشور ایران است و بس
سلام
“تصميمات و اختيارات ولى فقيه در مواردى كه مربوط به مصالح عمومى اسلام و مسلمين است، در صورت تعارض با اراده و اختيار آحاد مردم، بر اختيارات و تصميمات آحاد امّت مقدّم و حاكم است، و اين توضيح مختصرى درباره ولايت مطلقهاست.”
منبع: http://farsi.khamenei.ir/treatise-content?uid=1&tid=8
اگر ولی فقیه تشخیص داد که کاندیدای A به نفع مصالح اسلام و مسلمین است و مردم به کاندیدای M رای دادند، طبق استفتا صورت گرفته کاندیدای A باید به هر طریقی که ممکن است رییس جمهور شود زیرا نظر ولی فقیه بر نظر آحاد مردم مقدم و حاکم است!!!!!!!
بارها و بارها در سیره پیامبران و ایمه خوانده ایم که مشورت می کرده اند یا نظر دیگران را جویا می شدند. به خصوص آیه “و امرهم شوری بینهم” که همگی شنیده ایم. در هر صورت با توجه به این که به منبع وحی متصل بودند، یک تنه نظر آحاد جامعه را باطل نمی کردند.
مثلا در جنگ احد، پیامبر در نظر داشت که در داخل شهر با کفار بجنگد ولی در رای گیری نظر اکثریت بر آن بود که در خارج از شهر با کفار بجنگند و در نهایت پیامبر تابع نظر اکثریت شد. البته قطعا قبول دارید که این موضوع مصداق بارز مصلحت اسلام و مسلمین بوده است و در نهایت به همه ثابت شد که نظر جمع غلط بوده است و در آن جنگ شکست خوردند. آما پیامبر نظر جمع را بر نظر خویش مقدم و حاکم می دانست.
گرچه اکثر علما از نظر دادن در این باب حذر دارند. اما…
در مورد مراجع متوفی(رحمه الله علیهم) بزرگترین فردی که در رابطه با ولایت فقیه علنا به مقابله پرداخت مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم خویی است که مراجع بزرگ حال حاضر به شاگردی ایشان افتخار می کنند و در عصر خود بی نظیر و اعلم مسلم بوده اند. ایشان نظریهٔ ولایت فقیه را یک “بدعت عاری از هرگونه پشتوانه در قوانین و حکمت شیعی” میدانستند. همچنین از ایشان است که “ولایت در زمان غیبت با هیچ دلیلی برای فقهاء اثبات نمیشود. ولایت تنها به پیامبر و ائمه اختصاص دارد. آن چه از روایات برای فقها، اثبات میشود دو امر است، نفوذ قضاوت، حجیت فتوایشان. اما حق تصرف در اموال قاصران و غیر ایشان ـ که از شئون ولایت است ـ ندارند مگر در امور حسبیه(مقصود از امور حسبیه کارهایی است که محسوب برای خداست و به عنوان وظیفه عبادی انجام می گیرد هم چون قبض حقوق شرعیه (خمس و زکات و…) و به مصرف رسانیدن آنها در موارد خود و حفاظت از موقوفه هایی که متولی خاصی ندارند و نگهداری از اموال مسلمانی که غایب یا قاصر است و نظایر آن.) و فقها در این محدوده ولایت دارند، اما نه به معنای ادعا شده(یعنی نه به معنای ولایت) بلکه به معنای نفوذ تصرفاتش یا تصرفات وکیلش… بنابراین، آنچه برای فقیه، ثابت میباشد جواز تصرف است، نه ولایت.”. که البته خواندن دقیق این منبع خالی از لطف نیست:
http://www.al-khoei.us/books/index.php?id=120
در مورد حضرات آیات بروجردی و میلانی هم همانطور که ان شا الله می دانید، حتی از حکومت شاه در برابر آیت الله خمینی دفاع می کردند. به طوری که طبق نقل های موثق از شهید مطهری و آیت الله منتظری شنیده ایم که آیت الله بروجردی آیت الله خمینی را طرد کرده بودند و حتی نامه های اطرافیان ایشان را نیز پس می زدند (رجوع شود به کتاب خاطرات آیت الله منتظری).
در مورد حضرت آیت الله گلپایگانی هم که قطعا می دانید که بارها و بارها در مورد شعار “مرگ بر ضد ولایت فقیه” تذکر داده بودند و یا حضرت آیت الله العظمی بهجت که حتی رای هم نمی دادند.
همچنین می دانیم پس از پیروزی انقلاب که آیت الله خمینی نظریه ولایت فقیه را به عنوان رکن نظام حاکم بر ایران مطرح کرد، آیت عظام شریعتمداری، قمی، روحانی، شیرازی و برخی دیگر از روحانیون به مخالفت با این نظریه پرداختند و ادعا کردند که مخالف آموزههای دین اسلام و مذهب تشیع است
بدین ترتیب، آیات عظام قمی، روحانی و شیرازی با وجود سوابقی که در همراهی با آیت الله خمینی داشتند، علناً در ایران به مخالفت با نظریه ولایت فقیه پرداختند و در نتیجه تحت حبس خانگی قرار گرفته و تا پایان عمر در محدودیت زندگی کردند.
آیت الله شریعتمداری هم با وجود آن که قبل از انقلاب از آیت الله خمینی دفاع می کرد و حتی یکبار جان وی را نجات داده بود(در داستان اعلام مرجعیت آیت الله خمینی)، پس از انقلاب به دلیل مخالفت با ولایت فقیه از طرف آیت الله خمینی از مرجعیت خلع دانسته شد و آن حوادثی که ان شا الله اطلاع دارید رخ داد.
در مورد مراجع حال حاضر(دامت برکاتهم)، آقایان وحید خراسانی و سید علی سیستانی و موسوی اردبیلی ولایت فقیه را به همان میزانی که استادشان حضرت آیت الله العظمی خویی قبول داشته است، قبول دارند. کما این که در مجلسی از جناب وحید پرسیدند نظر شما در رابطه با ولایت فقیه چیست؟ ایشان پاسخ دادند”اولا که این موضوع سیاسی است نه دینی!، ولی پهلوان فقه عالم تشیع مرحوم حضرت آیت الله العظمی خویی به شدت مخالف آن بود و شیخ …(یادم نیست، یک شخصیت مجهول الهویه را نام بردند) موافق آن بود.”.
یا آن چه در سایت آیت الله سیستانی موجود است:”ولایت در آن چه – به اصطلاح فقها – امور حسبیه خوانده میشود برای هر فقیهی که جامع شرایط تقلید باشد ثابت است. و اما در امور عامه که نظم جامعه اسلامی بر آنها متوقف است هم در شخص فقیه و هم در شرایط به کار بستن ولایت امور دیگری معتبر است از جمله مقبول بودن نزد عامه مؤمنین.”.
آیت الله منتظری نیز که خود پایه گذار نظریه ولایت فقیه می باشد، ولایت مطلقه فقیه را از مصادیق شرک می داند. خواندن مطالب زیر از ایشان خالی از لطف نیست:
http://www.iranianuk.com/article.php?id=33866
در مورد مراجع تقلید دیگر هم کما بیش همین نقل ها موجود است و تنها مراجعی که در حال حاضر ظاهرا به ولایت فقیه اعتقاد دارند، آیت الله نوری همدانی و آیت الله مکارم شیرازی می باشند. که البته اقوال موثقی وجود دارد که آیت الله مکارم شیرازی نیز در ابتدای انقلاب با ولایت فقیه مخالف بوده است و حتی در مجلس خبرگان قانون اساسی بر علیه آن سخنرانی کرده است.
حال در این میان خواندن بخش هایی از سخنان آیت الله خمینی نیز جالب است:
“اگر ولی فقیه بخواهد زورگویی کند از ولایت ساقط است.”
“اگر ولی فقیه یک کلمه دروغ بگوید یک قدم خلاف بگذارد آن ولایت را دیگر ندارد.”
“اگر فقیه یک گناه صغیره هم بکند از ولایت ساقط می شود.”
“اگر بگوییم امام معصوم راجع به طلاق همسر یک مرد یا فروختن و گرفتن مال او …. ولایت دارد این دیگر در مورد فقیه صادق نیست و او در این امور ولایت ندارد.”
“به رهبر و شورای رهبری در این عصر حاضر…لغزش در آن(وظیفه سنگین رهبری) اگر خدای نخواسته با هوای نفس باشدف ننگ ابدی در این دنیا و آتش غضب خدای قهار در جهان دیگر در پی دارد.”
منبع:صحیفه نور و وصیت نامه آیت الله خمینی
یا علی
” ولایت فقیه “عالی ترین الگوی حکومت
امروزه این اصل که جوامع انسانی نیازمند حکومتند بر کسی پوشیده نیست . و با التبع جوامع انسانی باید بهترین الگوی حکومت را برگزینند . هدف غایی بشر رستگاری اخرویست لذا مناسبترین الگوی حکومت ، الگویی است که بر اساس این هدف متعالی طرح ریزی شده باشد . خداوند متعال در راستای هدایت تشریعی چنین مسیر ی بزرگ و ابعادش را به بشر عرضه داشته است . فلذا وارسته ترین انسان ها و داناترین آنها نسبت به ابعاد و مختصات راه بزرگ رستگاری ، شایسته ترین افراد برای مدیریت و زعامت جوامع بشریند . در طول تاریخ پیامبران رهبری جوامع انسانی را بر عهده داشته اند . در دوره حیات مبارک رسول اکرم (ص) و امامان معصوم علیهم اسلام زعامت جامعه اسلامی از جانب خداوند متعال در اختیار آنان به عنوان وارسته ترین انسانها ی عصر خویش و همه اعصار بوده است . اما شریعت اسلام که طرح بزرگ رستگاری بشر را به ما ارزانی داشته است برای دوره غیبت امام معصوم (ع) چه تمهیدی را مورد توجه قرار داده است ؟ بی تردید خداوند متعال جامعه مسلما نان را به حال خویش نگذاره است . لذا بهترین الگوی ممکن حکومت را در عصر غیبت کبری ارزانی داشته است ، که زعامت ولایت فقیه بر جامعه اسلامی است . در چنین دوره ای جوامع غربی و دیگر جوامع به بیراهه رفته و شکل های پادشاهی و دیگر اشکال ناقص و منافی رستگاری بشر را برگزیده اند.شریعت اسلامی و عقلانیت سلیم بهترین الگوی حکومت را در عصر غیبت کبری الگوی ولایت فقیه می داند . بررسی تاریخ اسلام و تاریخ عقلانیت سلیم هردو بروشنی ولایت و زعامت فقیه را به عنوان مناسبترین و بهترین شکل حکومت به ما نشان می دهد . بررسی تاریخ اسلام نشان می دهد که امر ولایت فقیه از لحاظ تاریخی ریشه در دوره حیات مبارک رسول اکرم (ص) دارد . در صدر اسلام و همچنین دوره دویست و پنجاه ساله زندگی امامان معصوم (علیهم اسلام ) بطور کلی جامعه اسلامی با دو مساله روبرو شده بود نخست این که معصومین علیهم السلام در همه شهر ها حضور نداشتند و دو م این که مردم نیاز مبرم به تشریح دستورات و احکام عبادی _ سیاسی داشتند . در تمام طول این دوران نیاز به فقهای وارسته و بنام احساس می شد . بعلاوه اشارت و توجهی که در قرآن کریم و احادیث به امر ولایت شده است به روشنی بهترین الگوی حکومت را در دوره غیبت کبری به تصویر کشیده است با طرح این مقدمه در ادامه به طرح شماری از احادیت معصومین علیهم اسلام و سپس عقلانیت سلیم در خصوص ولایت فقها و امر ولایت فقیه خواهیم پرداخت . در واقع جامع بودن شریعت اسلام است که سبب شده است که به امر مهم زعامت مسلمانان در دوره غیبت امام معصوم بپردازد . امام علي(ع) ميفرمايد: «أيها الناس ان احق الناس بهذا الامر أقواهم عليه و أعلمهم بأمر الله فيه»؛
«اي مردم! سزاوارترين مردم به امارت و خلافت کسي است که بدان تواناتر و در آن به فرمان خدا داناتر باشد». خطبه 173نهج البلاغه. امام حسین(ع) در خطابه مشهور خود در « منا » علما را مورد خطاب و عتاب قرار داده و با سرزنش آنان به خاطر از دست دادن حکومت و واگذاری آن به ستمگران می فرماید:
مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه
اداره جامعه و اجرای احکام به عهده دانشمندان الهی است که در حلال و حرام خدا امین هستند .
رسول اکرم فرموده اند : العلماء ورثظ الأنبیاء»
«علماء وارثان انبیاء هستند.»
حضرت علی (ع) در شانی دیگر در حدیث اختیار می فرمایند:
– الواجب فی حکم الله و حکم الإسلام علی المسلمین – بعد ما یموت إمامهم أو یقتل، ضالاً کان أو مهدیا ً – أن لا یعلموا عملاً و لا یقّدموا یداً و لا رجلاً قبل أن یختاروا لأنفسهم إماماً عفیفاً ورعاً عارفاً بالقضاء و السنّه یجیء فیئهم و یقیم حجّهم جمعنهم، و یجبی صدقاتهم.»
واجب است در حکم خدا و حکم اسلام نسبت به مسلمین، اینکه هیچ عملی را انجام ندهند و دست به سوی چیزی و یا کاری دراز نکنند و قدم در هیچ جائی ننهند، مگر آنکه قبلاً برای خود رهبری عفیف و پرهیزکار و عارف و عالم به احکام قضا و سنت رسول خدا(ص) انتخاب نمایند. تا اموال عمومی را گرد آورد و حج و جمعه مردم را بپا دارد و صدقات را جمع نماید.
امام صادق – علیه السلام – ینظر إنّ من کان منکم ممّن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف أحکامنا فلیرضوا به حکماً فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً.
امام صادق(ع) فرمود: مردم باید دقت کنند و از میان فقهایی که راوی حدیث ما هستند و در احکام حلال و حرام ما صاحب نظرند و به احکام اهل بیت(ع) آشنایی دارند، فقیهی را انتخاب کنند و او را در میان خود حاکم قرا دهند. چرا که من او را بر شما حاکم قرار دادم.
امام حسن عسگری از امام صادق – علیهما السلام – نقل می نماید :
من کان من الفقهاء صائناً لنفسه و حافظاً لدینه و مخالفاً علی هواه و مطیعاً لأمر مولاه فللعوامّ أن یقلّدوه و ذلک لا یکون ألاّ بعض فقهاء الشیعة.
از فقها آن کس که پرهیزکار و حافظ دین و مخالف هوای نفس و مطیع اوامر و احکام خدا باشد، عامّه مردم باید از او تقلید نمایند.
علاوه بر شمار فراوانی از احادیث معصومین علیهم السلام عقلانیت سلیم نیز از اصل ولایت فقیه قویا حمایت می نماید . از جمله فلاسفه اسلامي مانند ابوعلي سينا و فارابي امامت، ولايت و ولايت فقيه را به مثابه يک بحث عقلي اصولي پذيرفته و در کتب خود به اثبات آن مي پردازند.
ابوعلي سينا در کتاب شفا مي گويد:«واجب است که سنّت گذار اطاعت جانشين خود را واجب کند و تعيين جانشين يا بايد از طرف او باشد يا به اجماع اهل سابقه بر زمامداري کسي که به طور علني براي جمهور مردم ثابت کند که او داراي سياست مستقل، عقل اصيل، اخلاق شريف مانند: شجاعت، عفت و حسن تدبير است و احکام شريعت را از همه بهتر مي داند و عالمتر از او کسي نيست و اثبات اين صفات براي شخص موردنظر بايد آشکار و علني باشد و جمهور مردم آن را بپذيرند و بر آن متفق باشند و اگر اختلاف و تنازع بر اثر پيروي از هوي و هوس ميان آنها ايجاد شود و فرد ديگري که استحقاق و لياقت جانشيني را ندارد انتخاب کنند به پروردگار کافر گشته اند… و تعيين جانشين با نصب بهتر است؛ زيرا در اين صورت از اختلاف و نزاع دور خواهد بود.»
فارابي نيز در مدينه فاضله مي گويد: رئيس مدينه فاضله يا رئيس اول است يا رئيس ثاني؛ امّا رئيس اول کسي است که به او وحي مي شود «خداوند عزوجل توسط عقل فعال به او وحي مي کند» و او واضع قوانين است و حکم امور را بيان مي کند «شرايع و قوانيني که اين رئيس و امثال او وضع کرده اند گرفته و مقرر مي شود». او رئيس اول مدينه است. امّا مدينه هميشه صاحب چنين رئيسي نيست. رئيس دومي که جانشين او مي شود بايد بسياري از صفات او را داشته باشد، قوانين و سنتها و روشهاي رئيس اول را بداند و نگهبان آنها باشد. پس بايد داراي «آن چنان انديشه خوب و قوه استنباطي باشد که بتوانند نسبت به اموري که در جريان حوادث و مرور زمان پيش آيد آن امور و حوادثي که براي پيشوايان گذشته پيشامد نکرده، احکام آنها را بخوبي دريافته، استنباط نمايد و بايد صلاح و مصلحت مدينه را جست وجو و رعايت کند.»
علامه حلي در کتابهاي خود به مناسبتهاي متعدّد شؤون مختلف ولايت و امامت را در زمان غيبت حقِّ فقهاي شيعه دانسته است؛
بنابر این ولایت فقیه به مثابه عالی ترین الگوی حکومت در دوره غیبت کبری و در راستای هدایت تشریعی دارای بنیانی عقلی و نقلی است و همچنین دارای ریشه ای دور در تاریخ صدر اسلام است در این مجال کوتاه تنها به پاره و جوانبی مختصر از اصل ولایت فقیه پرداخته شد فلذا امروز ما و هر ایرانی آزاده ای مفتخر به زندگی در سایه کاملترین و عالی ترین الگوی حکومت در عصر غیبت کبری هستیم و وظیفه شرعی همه ماست که تا انقلاب جهانی موعود و ظهور منجی رهایی بخش بشریت از نظام مقدس جمهوری اسلامی پاسداری نماییم . آنجا که پیر جماران حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را اوجب واجبات شمرده اند همگان باید پاسداران نظام مقدس در عرصه های گوناگون نبرد علیه کج راهه های شرق و غرب باشیم .
سجاد بهرامی مقدم فارغ التحیل دانشگاه تربیت معلم تهران ورودی 1379
” ولایت فقیه “عالی ترین الگوی حکومت
امروزه این اصل که جوامع انسانی نیازمند حکومتند بر کسی پوشیده نیست . و با التبع جوامع انسانی باید بهترین الگوی حکومت را برگزینند . هدف غایی بشر رستگاری اخرویست لذا مناسبترین الگوی حکومت ، الگویی است که بر اساس این هدف متعالی طرح ریزی شده باشد . خداوند متعال در راستای هدایت تشریعی چنین مسیر ی بزرگ و ابعادش را به بشر عرضه داشته است . فلذا وارسته ترین انسان ها و داناترین آنها نسبت به ابعاد و مختصات راه بزرگ رستگاری ، شایسته ترین افراد برای مدیریت و زعامت جوامع بشریند . در طول تاریخ پیامبران رهبری جوامع انسانی را بر عهده داشته اند . در دوره حیات مبارک رسول اکرم (ص) و امامان معصوم علیهم السلام زعامت جامعه اسلامی از جانب خداوند متعال در اختیار آنان به عنوان وارسته ترین انسانها ی عصر خویش و همه اعصار بوده است . اما شریعت اسلام که طرح بزرگ رستگاری بشر را به ما ارزانی داشته است برای دوره غیبت امام معصوم (ع) چه تمهیدی را مورد توجه قرار داده است ؟ بی تردید خداوند متعال جامعه مسلما نان را به حال خویش نگذاره است . لذا بهترین الگوی ممکن حکومت را در عصر غیبت کبری ارزانی داشته است ، که زعامت ولایت فقیه بر جامعه اسلامی است . در چنین دوره ای جوامع غربی و دیگر جوامع به بیراهه رفته و شکل های پادشاهی و دیگر اشکال ناقص و منافی رستگاری بشر را برگزیده اند.شریعت اسلامی و عقلانیت سلیم بهترین الگوی حکومت را در عصر غیبت کبری الگوی ولایت فقیه می داند . بررسی تاریخ اسلام و تاریخ عقلانیت سلیم هردو بروشنی ولایت و زعامت فقیه را به عنوان مناسبترین و بهترین شکل حکومت به ما نشان می دهد . بررسی تاریخ اسلام نشان می دهد که امر ولایت فقیه از لحاظ تاریخی ریشه در دوره حیات مبارک رسول اکرم (ص) دارد . در صدر اسلام و همچنین دوره دویست و پنجاه ساله زندگی امامان معصوم (علیهم السلام ) بطور کلی جامعه اسلامی با دو مساله روبرو شده بود نخست این که معصومین علیهم السلام در همه شهر ها حضور نداشتند و دو م این که مردم نیاز مبرم به تشریح دستورات و احکام عبادی _ سیاسی داشتند . در تمام طول این دوران نیاز به فقهای وارسته و بنام احساس می شد . بعلاوه اشارت و توجهی که در قرآن کریم و احادیث به امر ولایت شده است به روشنی بهترین الگوی حکومت را در دوره غیبت کبری به تصویر کشیده است با طرح این مقدمه در ادامه به طرح شماری از احادیت معصومین علیهم السلام و سپس عقلانیت سلیم در خصوص ولایت فقها و امر ولایت فقیه خواهیم پرداخت . در واقع جامع بودن شریعت اسلام است که سبب شده است که به امر مهم زعامت مسلمانان در دوره غیبت امام معصوم بپردازد . امام علي(ع) ميفرمايد: «أيها الناس ان احق الناس بهذا الامر أقواهم عليه و أعلمهم بأمر الله فيه»؛
«اي مردم! سزاوارترين مردم به امارت و خلافت کسي است که بدان تواناتر و در آن به فرمان خدا داناتر باشد». خطبه 173نهج البلاغه. امام حسین(ع) در خطابه مشهور خود در « منا » علما را مورد خطاب و عتاب قرار داده و با سرزنش آنان به خاطر از دست دادن حکومت و واگذاری آن به ستمگران می فرماید:
مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه
اداره جامعه و اجرای احکام به عهده دانشمندان الهی است که در حلال و حرام خدا امین هستند .
رسول اکرم فرموده اند : العلماء ورثظ الأنبیاء»
«علماء وارثان انبیاء هستند.»
حضرت علی (ع) در شانی دیگر در حدیث اختیار می فرمایند:
– الواجب فی حکم الله و حکم الإسلام علی المسلمین – بعد ما یموت إمامهم أو یقتل، ضالاً کان أو مهدیا ً – أن لا یعلموا عملاً و لا یقّدموا یداً و لا رجلاً قبل أن یختاروا لأنفسهم إماماً عفیفاً ورعاً عارفاً بالقضاء و السنّه یجیء فیئهم و یقیم حجّهم جمعنهم، و یجبی صدقاتهم.»
واجب است در حکم خدا و حکم اسلام نسبت به مسلمین، اینکه هیچ عملی را انجام ندهند و دست به سوی چیزی و یا کاری دراز نکنند و قدم در هیچ جائی ننهند، مگر آنکه قبلاً برای خود رهبری عفیف و پرهیزکار و عارف و عالم به احکام قضا و سنت رسول خدا(ص) انتخاب نمایند. تا اموال عمومی را گرد آورد و حج و جمعه مردم را بپا دارد و صدقات را جمع نماید.
امام صادق – علیه السلام – ینظر إنّ من کان منکم ممّن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف أحکامنا فلیرضوا به حکماً فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً.
امام صادق(ع) فرمود: مردم باید دقت کنند و از میان فقهایی که راوی حدیث ما هستند و در احکام حلال و حرام ما صاحب نظرند و به احکام اهل بیت(ع) آشنایی دارند، فقیهی را انتخاب کنند و او را در میان خود حاکم قرا دهند. چرا که من او را بر شما حاکم قرار دادم.
امام حسن عسگری از امام صادق – علیهما السلام – نقل می نماید :
من کان من الفقهاء صائناً لنفسه و حافظاً لدینه و مخالفاً علی هواه و مطیعاً لأمر مولاه فللعوامّ أن یقلّدوه و ذلک لا یکون ألاّ بعض فقهاء الشیعة.
از فقها آن کس که پرهیزکار و حافظ دین و مخالف هوای نفس و مطیع اوامر و احکام خدا باشد، عامّه مردم باید از او تقلید نمایند.
علاوه بر شمار فراوانی از احادیث معصومین علیهم السلام عقلانیت سلیم نیز از اصل ولایت فقیه قویا حمایت می نماید . از جمله فلاسفه اسلامي مانند ابوعلي سينا و فارابي امامت، ولايت و ولايت فقيه را به مثابه يک بحث عقلي اصولي پذيرفته و در کتب خود به اثبات آن مي پردازند.
ابوعلي سينا در کتاب شفا مي گويد:«واجب است که سنّت گذار اطاعت جانشين خود را واجب کند و تعيين جانشين يا بايد از طرف او باشد يا به اجماع اهل سابقه بر زمامداري کسي که به طور علني براي جمهور مردم ثابت کند که او داراي سياست مستقل، عقل اصيل، اخلاق شريف مانند: شجاعت، عفت و حسن تدبير است و احکام شريعت را از همه بهتر مي داند و عالمتر از او کسي نيست و اثبات اين صفات براي شخص موردنظر بايد آشکار و علني باشد و جمهور مردم آن را بپذيرند و بر آن متفق باشند و اگر اختلاف و تنازع بر اثر پيروي از هوي و هوس ميان آنها ايجاد شود و فرد ديگري که استحقاق و لياقت جانشيني را ندارد انتخاب کنند به پروردگار کافر گشته اند… و تعيين جانشين با نصب بهتر است؛ زيرا در اين صورت از اختلاف و نزاع دور خواهد بود.»
فارابي نيز در مدينه فاضله مي گويد: رئيس مدينه فاضله يا رئيس اول است يا رئيس ثاني؛ امّا رئيس اول کسي است که به او وحي مي شود «خداوند عزوجل توسط عقل فعال به او وحي مي کند» و او واضع قوانين است و حکم امور را بيان مي کند «شرايع و قوانيني که اين رئيس و امثال او وضع کرده اند گرفته و مقرر مي شود». او رئيس اول مدينه است. امّا مدينه هميشه صاحب چنين رئيسي نيست. رئيس دومي که جانشين او مي شود بايد بسياري از صفات او را داشته باشد، قوانين و سنتها و روشهاي رئيس اول را بداند و نگهبان آنها باشد. پس بايد داراي «آن چنان انديشه خوب و قوه استنباطي باشد که بتوانند نسبت به اموري که در جريان حوادث و مرور زمان پيش آيد آن امور و حوادثي که براي پيشوايان گذشته پيشامد نکرده، احکام آنها را بخوبي دريافته، استنباط نمايد و بايد صلاح و مصلحت مدينه را جست وجو و رعايت کند.»
علامه حلي در کتابهاي خود به مناسبتهاي متعدّد شؤون مختلف ولايت و امامت را در زمان غيبت حقِّ فقهاي شيعه دانسته است؛
بنابر این ولایت فقیه به مثابه عالی ترین الگوی حکومت در دوره غیبت کبری و در راستای هدایت تشریعی دارای بنیانی عقلی و نقلی است و همچنین دارای ریشه ای دور در تاریخ صدر اسلام است در این مجال کوتاه تنها به پاره و جوانبی مختصر از اصل ولایت فقیه پرداخته شد فلذا امروز ما و هر ایرانی آزاده ای مفتخر به زندگی در سایه کاملترین و عالی ترین الگوی حکومت در عصر غیبت کبری هستیم و وظیفه شرعی همه ماست که تا انقلاب موعود و ظهور منجی رهایی بخش بشریت از نظام مقدس جمهوری اسلامی پاسداری نماییم . آنجا که پیر جماران حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را اوجب واجبات شمرده اند همگان باید پاسداران نظام مقدس در عرصه های گوناگون نبرد علیه کج راهه های شرق و غرب باشیم .
سجاد بهرامی مقدم فارغ التحیل دانشگاه تربیت معلم تهران