2008-10-16
زنگ انشا!
سلام بچه ها موضوع امروزمون آزاده پس هرچی که دل تنگتون میخواد بنویسین.
همه شروع میکنن به نوشتن اما من برای نوشتن همون کلمه اول هم تردید دارم…از کجا بنویسم؟!؟
صدای بچه ها میاد یکی از ماشینشون مینویسه یکی از تعطیلات یکی هم از دوستاش…
همه دل و جراتم رو جمع میکنم و اولین کلمه رو مینویسم …
پدر
دومین کلمه…من
سومین کلمه…مادر
آروم روی کلمه سوم خط میکشم و ورقه ام رو تحویل میدم
10 نظر
“آروم روی کلمه سوم خط میکشم و ورقه ام رو تحویل میدم”
جرات پرسيدنش رو ندارم .
تمام تلاشم و جراتم و تواناييم رو جمع ميكنم تا بپرسم ” چرا ؟ “
چه باحال! چقدر تند تند پست می دید!
خوبه! خوبه! روزهای زوج مال منه ها.. نبینم رو همون 4 خط مطلب من 200 خط مطلب بدیدا!!!:دی پی
باز هم خوبه آروم روش خط کشیدی.. جای امیده..
—
همه نظرات تا این ساعت رو زیر نظر خودشون پاسخ دادم.. هر کی خواست چک کنه!
دقیقا …
“آروم روی کلمه سوم خط میکشم و ورقه ام رو تحویل میدم”
جرات پرسیدنش رو ندارم .
تمام تلاشم و جراتم و تواناییم رو جمع میکنم تا بپرسم ” چرا ؟ “
daghighan “daghighan va edame!”
me too!
چقدر دقیق !
انشای من :
تبدیل شدم به کسی که یک زمانی خودم ازش بدم میومد ! خصوصیات و کارهایی که زمانی بدم میومد حالا خودم دچارشون شدم.
نگارين مي خواي حالا اين قد ابرازه علاقه نكن….
مادر کلمه ی ÷اک و مقدسیه اما بعضی وقتا فقط یه کلمست!!!
یه کلمه که بعضی وقتا نمی فهمی چرا بهش می گن مهربون و از خود گذشته!
ولی کلاً مادر خوبه حتی بدش!
گاهی وقتاا تنفر ها هم از سر غرور و خودخواهیه .. البته من خودمو میگما…
اِ….
خب…
تغریبا…
گل گفتی!