نون مثل ِ نفت
پنج سال ِپیش بود حدوداً. که کسی از همین قدرت طلبان وعده داد نفت را سر سفره ی مردم می آورد و می نشاند اش. پنج سال بیش گذشت و نفت نیامد … شاید هم قهر کرده و به منزل پدری رفته بود یا شاید این وسط بخار شده بود و به جیب ِ دوستان ِ بالانشین رفته بود … الله اعلم!
اما همین چند وقت پیش کسی که بزعم ِ من با این حمّالان ِ نفتی ِ سفره ی مردم مخالف بود تا حدّی، پلانی برای ِرفتن سر سفره ی نفت ِ آقایان داد … که نه … پلان ِ سر سفره ی نفت رفتن ِ آقایان را شرح داد. که یکی دولا دولا می رود و یکی سه لا! حکما سر سفره ی آقایان نبوده… اما پلان را می دانست.
این، جهان گرد-مرد-ی نیست جز رضای ِ امیرخانی که اوایل دهه ی چهارم ِعمر اش را نفحات نفت مزین کرده. پای سفره ی نفحات هم چیزی جز نفحه نصیب ات نمی شود … اصلا نفتی در بساط ِ رضا و سیاه مشق اش بنام ِ “نفحات نفت” نیست. همه اش پر است از ایده و استدلال و آمار! همه اش بر مبنای سر سفره نفت نــَـنِشستن است. همه اش برای همین است که رضای ِ عزیز ما سر این سفره نیست و تن ها نفحه ای از آقایان به اش رسیده؛ خواسته این را برای من ِ جوان ِ آرمان گرای سمپادی شرح بدهد.
کتاب را که از انقلاب خریدم-با اعمال شاقه- بسیار نایاب شده بود و این مجلدی که روزی ما بود حکما از همان آخری های ِ با توفیق ِ چاپ دوم بوده … انتهای انقلاب شاید!
یک ویژه گی ِ خاص این سمپاد را می شد دید در اش. خیلی شبیه بود به ایده های ِ یک سمپادی! البته حکما سمپادی روی هوا هم ایده نمی دهد. از ایده ی تولید مک دانلد و کذا و کذا نوشته در اش تا … . پرسیده بود. دیده بود. خوانده بود. به نقل خود اش “برای نوشتن این سیاه مشق؛ نویسنده تمام مناطق آزاد ِتجاری-نفتی!!!- سرزمین اش را سیر کرده است” …
در کل خیلی جالب بود. پر مغز. پر ایده. پر منطق و البته زبان رَسا و حیرت انگیز ِ همیشه غافل کننده ی رضا بعلاوه ی چیزهایی که از “من ِ او” ی اش هوش مندانه وارد اش کرده- از دریانی و مغازه ی دو نبش و صورت سه تیغه -باعث می شود توصیه اش کنم به سمپادی و غیره.
البته بر ایده ی من در چرخش ِ این زنده گی فَشَل نیفزود که من آن ام که قبل از کتابت هر گونه ای از نفحات ِ نفت، دانسته بودم ” یکی دور ِ کار دولتی باید خط کشید یکی هم دور ِ کار دولتی”!
نفحات نفت دیدی؟تو ز ِپای بند ِدولت به در آی تا ببینی نفحات ِ آدمیـّت
اين كتاب واقعا نظرم رو نسبت به شغل دولتي تغيير داد
” یکی دور ِ کار دولتی باید خط کشید یکی هم دور ِ کار دولتی”!
توصيه ام اينه كه حتما بخونيد
خدا رو شكر ما كه زود دست به كار شديم و به چاپ اول رسيديم
ولي به قول دوستان كاري كه فقط از يه سمپادي بر مياد
رسم الخط اشنایی دارین 🙂
ببخشید بی ربط نظر دادم
@ رها :
اصلا هم بی ربط نبود
دست خط هم … شاید خیلی ها براشون آشِنا باشه
من هم تا خرید اینترنتی اش ممکن شد گرفتم و خواندمش…مثل همیشه بسی کیفور شدیم با سیر کردن در کتاب امیرخانی….اما در دنیای مجازی بی انصافی هایی هم شده در حق کتاب و نویسنده اش که اکثرا هم روا نیست…..
بیایید در همین سایت بعضی از این نظرات را مورد بررسی قرار بدیم
@ اسما :
من هم تقریبا تمام ِ نقد ها رو در فضای سایبر خوندم
آنچه در وب راجع به نفحات نفت نوشته اند(1)(2)(…)(5)
واقعیت اکثرا وارد نبود به نظر من
اما موافقم
بررسی ایده های ِیک سمپادی حکما خود خاستگاه ِ تولید ایده هست