حسرت
حدود ۲ سال پیش بود که به خودم میگفتم چیه اینجا نشستیم انقدر زیاد تر از حد درس میخونیم ولی بقیه بچه ها تو مدرسه ها دیگه دارن واسه خودشون عشق میکنن…
این ایده تو ذهنم بزرگ و بزرگتر شد تا یه جرقه زده شد که پاشو برو…اینجا چه خبره چیکار میخوای بکنی که اونجا نمیتونی بکنی…پاشو پاشو برو از این خرابشده بیرون…
حدود ۱ سال و ۲ ماه پیش بود تو دفتر مدیر مدرسه که ازم این سوال پرسیده شد…
چرا؟…
چی میخوای که اینجا بهت ندادیم…به مدل موهات گیر دادیم؟…باشه تو از این به بعد هرجور دلت میخوای بیا مدرسه…هر لباسی که میخوای بپوش بیا…گوشیتو گرفتیم؟باشه تو هر روز میتونی گوشی بیاری مدرسه…فقط این کارو با خودت نکن…
ولی نه…ولی مثله اینکه گوش ما به این چیزا بدهکار نبود…نه آقای مدیر ما باید بریم نمیخوایم اینجا باشیم…
آخرشم جواب سوالشو نگرفت که چرا…
همون سوالی که الان از خودم میپرسم….
ولی امروز سر کلاس زمین شناسی که نشسته بودم یه سوال به ذهنم اومد که از معلم سوال کردم و چشمتون روز بد نبینه طرف از روی بی سوادی هیچ جوابی که نداد هیچی ۴ تا حرف اضافه بی ربط سر هم کرد که یعنی من جواب سوالت رو دادم…با خودم گفتم اگه الان آقای فلانی بود جوابمو میداد…یه دفعه یادم افتاد که کجارو ول کردم چسبیدم به کجا…
نمیدونستم چیکار کنم…نمیدونستم چی بگم…برای اولین بار تو این ۲ سال احساس پشیمونی کردم…باباهه اومد گفت اگه بری یه مدرسه دیگه خبری از چیزایی که الان داری نیستا…گفتم باشه…مامانه اومد دفترچه کنکور نشونم داد سهمیه استعداد های درخشانو گرفت جلوم گفت نری اینجا هیچ جا قبول نمیشیا…گفتم نه قبول میشم…الان با خودم گفتم خیلی خری…خیلی…
فقط اومدم اینارو بگم که بچه های دیگه این اشتباهو نکنن چون میدونم بازم مثله من هستن که از این فکرا میکنن…
اگه من این دو سالم تو همون مدرسه تحمل میکردم الان وضعم بهتر از این بود…
آهای اونایی که میخواین از استعداد درخشان بیاین بیرون…از من بپرسید تا بهتون بگم این بیرون چی انتظارتون رو میکشه…
حتما خیلی حس بدی بهتون دست داده وقتی اون حس بهتون دست داد. امیدوارم بقیه حرفتونو گوش کنن و شما هم موفق باشین!
من دارم حسرت اين رو مي خورم كه چرا مدرستون ورودي ميان پايه نداره.اون وقت شما اومدي بيرون…اميد وارم با تلاش خودت موفق باشي.اين خودتي كه مي توني سرنوشتت رو درست كني!
سلام
من معتقدم اشتباهات قسمت بزرگی از زندگی رو میسازن.
خودم وقتی درس میخوندم کم مونده بود که از سمپاد بزنم بیرون! چون اصلاً علوم انسانی نداشت و من نمیتونستم بدون اونا زندگی کنم. در واقع درخواست دریافت پرونده هم داده بودم ولی همون روز پسش گرفتم. دو سال بعد از اون به شدت پشیمون شدم که چرا کنکور انسانی ندادم… به هر حال الان چند ساله که فارغالتحصیل شدم. وقتی برمیگردم و به گذشته نگاه میکنم میبینم بهراحتی تصمیماتی گرفتم که کل سرنوشتمو عوض کرده! و من اون موقع اهمیت اونا رو درک نمیکردم…
اما یه نکتهای هست که همهمون باید بهش توجه کنیم:
«الانم تأثیر اونا رو نمیدونیم.»
زیاد ناراحت نباشید. شاید اگه تو سمپاد میموندید، زندگیتون بدتر از اینی که الان هست میشد. شاید تو تئاتر زندگی شما، سمپاد نقش مثبتی نداشته باشه… و هزار تا شاید دیگه که نتیجهشون هرچند واضح به نظر میرسه، ولی در واقع کسی نمیدونه.
به هر حال بهتره حسرت گذشته رو نخورید و موقع تصمصمگیری بیشتر فکر کنید.
man vaghean narahat shodam
man khodam be in masale zyad fekr kardam ama hich vaght joraat in karoooo nadaram
vayyyyyyyy mikham vasat gerye konam
valyyyyyyyyyyy
ayande ro adam khodesh misaze vato hatman mitony movafagh beshy va….
ممنون از این توصیه ای کردی.خودت هم نگران نباش.درسته که کارت اشتباه بوده ولی اون بچه ای که تو همون مدرسه های به درد نخور درس میخونه و پس فردا میره رتبه n<50 رو میاره چی کار کرده؟خودش تلاش کرده!به منم اثبات شده که آدم با تلاش به همه جا میرسه!و خودم این قضیه رو به خودم ثابت کردم.حالا تو هم باید اونو ثابت کنی تا موفق شی.
نه بابا منم اومدم بیرون برگشتم تو دوباره :دی
نمیدونم چرا هردو تا جا انقد داره سخت می گذره
اه
ممنون از همه ی نظرات شما…مرسی از آقای سروش…واقعا بهم امید دادین وبقیه…امیدوارم همیشه سمپادیا رو قله باشن
× بعضی وقتا ما بیرون از جایی که هستیم رو رویایی میدونیم ، و فکر نمی کنیم که ” آسمان همه جا آبی است ” …