حرف دل
میخوام یه چیزی بگم که خیلیا شنیدین! حرف دل خیلی از شماهاست! میخوام راجع به دل شکستن صحبت کنم!
خواهش میکنم تا اخرش بخونین حتی اگه به نظرتون خیلی مسخرست!
میدونین خیلی از پسرا فکر میکنن که دخترا مثل عروسک خیمه شب بازین… یه مدت باهاشون بازی میکنن و خوش میگذرونن وقتی هم که دیگه تکراری شدن میندازنشون دور… دیگه مهم نیس واسشون این عروسک ممکنه نخش پاره بشه یا دستش بشکنه درست مثل اینکه مهم نیس واسشون که با این کارشون دل یه دختر رو دارن میشکونن… چیزی که ارزشش از همه چیز بیشتره.. اما قدرشو نمیدونن! یه دختر هر چه قدر هم که بد باشه بالاخره با این کارا قلبش میشکنه! خیلی از پسرا این کار واسشون مثه یه عادت میمونه… یه تفریح همیشگی! دیگه مثه سنگ شدن.. شاید خودشون این فکر رو نکنن اما باطن یه چیزه دیگه میگه! دیگه بیهیچ احساسی به کارشون ادامه میدن! حتی یه لحظه هم بر نمیگردن عقب ببینن چه بلایی سر اون دختر بیچاره اوردن! عاقبتش چی میشه! چه بلایی سرش میاد؟ اصن براشون مهم نیس.. به جاش میان سرشونو با غرور بالا میگیرن. به خودشون افتخار میکنن! انگار که چه کار شاقی کردن! اینو بدونین که شکستن دل یه نفر باعث افتخار نیست چون هر کسی میتونه این کار رو انجام بده! اگه تونستی تیکههای یه دل خرد شدرو به هم بچسبونی اون موقع میتونی سرتو با غرور بالا بگیری و به خودت افتخار کنی!
به نظرت یه دختر جوون چه قدر تحمل داره… چند بار میتونه شکسته شدن رو تحمل کنه؟ چه قدر باید زجر بکشه؟ اخه واسه چی هیچ اهمیتی نمیدید؟ مثل یه سنگ وسط رودخونه که هیچ چیز واسش اهمیت نداره اگه بخواد اب از اون رود خونه عبور کنه باید بشکنه تا رد بشه!
دلم میخواد فقط یه بار٫ یه بار این سنگارو خرد کنم تا بدونن چه حسی داره… ببینم چه قدر میتونن زجرشو تحمل کنن! چه جوری میخوان تیکههای خرد شده رو به هم بچسبونن! وقتی چسبوندن اگه بازم شکسته شد ببینن میتونن بازم مثه بار اول تیکه هارو جمع و جور کنن؟ اگه به چیزایی که میگم داری میخندی٫ پوز خند میزنی و میگی برو بینم بابا فسقلی واسه ما ادم شده بدون که خودتم یکی از همون سنگای وسط رودخونهای! من این چیزا رو واسه خاطره خودم نمیگم! چون هیچ اهمیتی ندارم… واسه این میگم چون دوست ندارم خرد شدنه بقیرو ببینم! هر بار که صدای شکسته شدن دلی رو میشنوم انگار دل خودم هزار تیکه شده! دیگه نمیدونم چی باید بگم! حرفای من هیچ تاثیری نداره… دلی که از سنگه با هیچی نرم نمیشه… باید باهاش مثه سنگ رفتار کرد!
سلام. نوشته های دیگه شما هم توی وبلاگ ذخیره شده و همه شون در حالت پیش نویس هستند. اگر میخواهید منتشر بشن در حالت انتشار قرارشون بدین.
در ضمن دل های بزرگ، شکست های بزرگی رو تجربه کردند. باید قوی بود.
به به جناب مطهری منم گادفادر که همیشه اویزونتون بودم دیگه نمیایی تالار گفت گو البته خوب میکنی دیگه سمپادیا مثل قببل نیست
@فاطمه:یه جمله اندک جاهل مابانه میگم خب دندشون نرم چشمشون کور اخه بچه را چه به این حرف ها بد میگم؟
در ضمن ما همیشه سعی کردیم فکر کنیم(فقط به خاطر دل خودمون فکر کنیم همین)که بر و بچه های سمپاد از این حاشیه ها دورن پس خواهشا دوستان با این مطالب سیاه(که شاید هم درون مایه ی رئالیسم دارند)دنیای ایده الیسم ما را به اتش نکشونن ممنون
راستی امروز جناب اژه ای را تو تلویزیون دیدم در مراسسم دیدار سران قوه قضاییه با رهبر بود ای حال کردم شاد شدم ولی بعدش دوباره یه غم تازه گرفتم
سلام
من چند وقت پیش چند تا پست تواین خراب شده گذاشتم و دیگه نیومدم اینجا حالا دیگه نمیخوام عضو این سایت باشم ولی بلد نیستم عضویتمو لغو کنم چی کنم؟ یکی به دادم برسه
@کیوسک
شما ایمیل دریافت میکنید از این وبلاگ؟ اگر مشکلتون اون ایمیل هاست که زیر ایمیل ها لینک لغو عضویت هست. از اون طریق خلاص شید !
@فاطمه
مطالب بعدی شما خیلی شخصی و تریپ عاشقانه ست. شرمنده نمیشه منتشرشون کرد. اینجا یک وبلاگ عمومیه و شخصی نویسی تا حدودی زیادی ممنوعه.
یه سوال این دید گاه ها چه ربطی به مطلب داشت؟؟؟؟؟؟؟؟
یا باید سنگ شی….یا اگه شیشه ای وارد بازی نشی!
@ نفر قبلی و فاطمه :
نباید سنگ باشی باید اتفاقا مهربون باشی و به قول یکی از دوستام مهربونیتو بین همه ی آدما تقسیم کنی و اونو معطوف به کسی نکنی که اون بهت غالب بشه که نبودش تو رو بشکنه و …
به همه ی آدما محبت کن یکسان و طبیعی : )
به بچه ها و مدیریت : خوشحالم که میتونم دوباره با خیال راحت کامنت بدم 😉
سلام.
هوم…حالا چه اصراریه این دلا با هم…که بعد…؟؟…؟!درک نمی کنم!
درک می کنم.این قضایا کی اتفاق بیفته؟در بلوغ:کالبد رشد میکنه._روح فقط روز میزنه مچ بشه_…کالبد غده می زنه و زندگی غریزی با اغازی طوفانی می ترکونه!رفتارای تحت غدد نورسیده مبارک کالبد اعلام موجودیت می کنه اساسی! پسرا که باشند جنس ذکور در نوجوونی در قلع قمع رفتارهای غریزی هستن من جمله جفت یابی!…و…هورمونا که متابلیزه شد…پسره رها کرده…و دل خام شکسته می مونه رو دست صاحبدل…این وسط کورنکس مغز(تکلم) هم آتش بان و نیز هیزم کش معرکه بوده اس و هم نقاب…تا رفتارهای ساب کورتیکال و رفتارهای هورمونال شناخته نشوند!که اللبت در این سنین دانش اشکار کننده ای وجود ندارد…ذیس اااایز جهل مرکب!
من هم کاملا با فائزه موافقم،وقتی همه آدما رو یکسان دوست داشته باشی همه چیز درست پیش میره و در تعادل میمونه!
@فائزه:
معلومه به روال عادی زندگی برگشتیا.;) دلم برات تنگ شده =))
@سعیده:الان توی حالتی ام :دی
خوب بود؟
منم همین طور 🙂
سلام.اگه بخوای همیشه اینقدر به مسائل بچگانه نیگا کنی .همیشه میشی همون عروسکه که تو متنت میگفتی
من خودم قربانی یکی از این دوستیا شدم . (فکر بد نکنین ) عشقم ، علاقم ، دوست داشتنم ، احساسم و…. همش زیر پا گذاشته شد . به قول آقای دکتر شریعتی :
مردان در وسعت عشق ، به وسعت نا انتهای نامردانند . گدایی عشق میکنند ولی تاوقتی کی مطمئن به تسخیر قلب زن شوند . اما همین که مطمئن شدند مردانگی را در کمال نامردی به جا می اورند
سلام بچه ها راستش من خودم تاحالا تجربه ی همچین دوستی هایی رو نداشتم ولی من صدای خرد شدن قلب های زیادی رو شنیدم منبو تلخ خیانت رو زیاد شنیدم من خرده ئهای دوستام رو زیاد لمس کردم راستش همین جور نمیشه بی تفاوت نشست امروز دختری رو دیدم که دوستش بعد از 4 سال دوستی بهش گفت من تو تمام این مدت بهت خیانت کردم سخته خیلی سخته پس نمیشه بهش گفت بچگانه
واقعا وحشتناکه ….
راستش من چند تا مطلب دیگه هم فرستادم اما میگن بخاطر زیاد عاشقانه بودنشون پخش نمیشن اگه اون ها رو بخونید به تلخی اتفاقاتی که میتونه بی افته میرسید
این اتفاقات همون طور که گفتم از اصل غلطه
× طرفین سعی در خیلی خوب نشون دادن خودشون میکنن و احساسات کاذب بروز میدن ، حتی خودشونم میدونن
× این اتفاقات راه پیشگیری یا درمان داره، پیشگیری واسه کسانی که تا حالا این اتفاق براشون نیوفتاده اینه که به همه ی آدما محبت کن و نسبت به توجه اضافی دیگران بی توجه باش و درمان واسه کسانی که این اتفاق براشون افتاده اینه که در درجه ی اول صبور باشن و از تمام وسایل و شرایط محیطی ای که برای اونها خاطرات رو زنده میکنه دوری کنن.
× خودشون رو فورا به کارهایی که دوست دارن مثل کتاب خوندن، نوشتن و … سرگرم کنن
×خودشون رو بین جمع های دوست های موفق و شادشون قرار بدن نه آدمهای که تجربیات تلخ دارن
×بعد از این که از نظر احساسی کمی به حالت تعادل روحی رسیدن به تمام وقایع و کارهاشون به دید انتقادی فکر کنن و سعی کنن با مراجعه به یه سری افراد یا کتابها با نقد کردن خودشون دنبال نتیجه و راه حل بگردن( وجود یک متخصص لازمه! چه کتاب چه وجود عینی یه شخص)
× به فاطمه خانم: شما از شنیدن این اتفقات شدیدا دوری کن، این کار نه تنها باعث کمک به دوستانت نمیشه بلکه هم اونها و هم تورو بیشتر اذیت میکنه چون نه درمانی برای اونها در کاره نه پیشگیری برای تو چون تو برات پیش نیومده نمیتونی قسم بخوری که هیچ وقت پیش نمیاد چون شنیدن این حرفا ممکن جذابیت هایی رو واسه تو به وجود بیاره یعنی همون از آوازه دور خوش میشه!
× اینها به نظر باز راهکارهای عملی تری بود و بهتره بحث روی همچین چیزای بچرخه نه اخبار تلخ دادن و حالت جوی و انشایی نوشتن وقایع!
با نظرتون موافقم، اما بعضى دخترخانما هم از پسرا بدترن. نمونش خودم بهم میگفت تو عشق منی، اما وقتی دلمو شیکوند و با یکی دیگه رفت، همه چی واسم روشن شدکه …..