چرا سمپاد اهمیتی برای من ندارد؟
من فارغ التحصیل سمپاد هستم یعنی مدتی تو این سیستم درس خوندم و الان وارد دانشگاه شدم و توی یک سیستم دیگه درس می خونم. من دیگر دانشآموز مدرسه تیزهوشان نیستم و نصف طول روزهایم را در مدرسهای که متعلق به سمپاد هست سپری نمیکنم. چیزهایی که من از سمپاد با خودم به همراه دارم یک عنوان سمپادی است ٬ چندسال خاطره ٬ دوستانی که چندماه یکبار به زور میبینمشان و اندوختهای از علم و دانش. عنوان سمپادی که در دنیای بیرون ارزشی ندارد و برای کسی موضوعیتی ندارد. بقیه چیزها را هم که در ابتدایی و دانشگاه هم کسب کردهام یا میکنم.
سمپاد٬ در دورانی که دانشآموزش بودم دنیای من بود. بله من دنیایی داشتم که شاید هیچ غیرسمپادیای در سن من تجربه نمیکرد. شاید نهایت دنیای یک بچه دبیرستانی ٬ مدرسه خودش بود اما دنیای ما گندهتر بود. دنیای ما یک هویت نظامیافته بود با کلی شخصیت و خاطره و افتخار. اما زمانی که که پایم را از مدرسه بیرون گذاشتم دیگری خبری از آن نصف روز نبود. من از آن دنیای کوچک کمدغدغه و پر از شادی و بیخیالی پایم را به دنیایی گذاشتم که شباهتی به دنیای قبلم نداشت. حالا من در دنیایی هستم که آدمها در آن پر از درد و مشعله هستند. هرکس به دنبال رسیدن به خواسته هایش است و بیخیال بودن در آن سخت است. دنیای من پیچیدهتر شده است. اگر روزی تنها مشکلم نمره خوب و امتحان نهایی بود ٬ امروز مشکلم فکر کردن به آینده و سالهای دور است. مشکلم فکرکردن به شغل ٬ تحصیل و زندگی شخصی است. مشکلم جنگیدن و تلاش در دنیایی پراز بیعدالتی و بیخردی است. من باید یاد بگیرم محکم باشم و استوار. من باید یادبگیرم که با چیزهایی که زندگی کنم که هرگز منطبق بر دنیای قواعد کتابهای مدرسه نیستند.
اندیشه من حالا محدود به درودیوار مدرسه نیست. روزی نهایت شکایت ما ٬ سختگیری یا بداخلاقی معلم یا ناظمی بود اما این روزها شکایتم از دنیایی سرشار از بیعدالتی و بیخردی است. مشکل سمپاد نیست. مشکل در سمپاد نیست. سمپاد جز بسیار کوچکی از یک سیستم بسیار بزرگ است. حالا من با این سیستم درگیر هستم. روزی تنها سمپاد بود که بر من و روند زندگیم تاثیر میگذاشت اما این روزها با یک سیستم بسیار گنده طرف هستم که اپسیلونی تغییر در آن٬ میتواند زندگی مرا زیرورو کند. در همین سیستم ثروت من میتواند یک شبه دوبرابر شود و یا برعکس نصف شود. هر نهادی که در حوزه این سیستم است از خانواده گرفته تا سمپاد ٬ تابعی از کلیت این سیستم است. حالا چیزی که برای من مهم است یک سیستم است و نه نهادهای خورده ریزه آن مثل سمپاد. چرا که میدانم اگر سیستم درست کار کند قطعا جایی مثل سمپاد هم درست کار خواهد کرد. برای همین فکر و ذهن من درگیر کلیت این سیستم است نه فرعیات آن.
البته هرچند بیشتر میگذرد اندیشههایم از محدوده این سیستم فراتر میرود و مرزهای بیشتری را میشکند. روزی سمپاد برایم دنیا بود و امروز کشورم دنیای من … فرداها شاید از این کشور خارج شوم … شاید روزی به مانند پدرانمان به دنیای کودکیمان باز خواهیم گشت … به دنیای بیخیالی …
ای بابا ینی ما هم که فارق التحصیل بشیم همین حسو داریم ؟؟
الانش که من خیلی سمپادو دوست دارم .
اشتباه می کنی! تو اگه یه بار برگردی به دوران گذشته و وارد سیستم سمپاد نشی متوجه می شی که با الانت که سمپادی هستی چه فرقی داری!
… و اینها می شود دلایلی برای اهمیت ندادن!
آره. دنیای ما چه سمپاد باشه چه یه کشور باشه چه یه دنیا باشه پر از ایراده…. حتی سمپاد… اگر ایرادم نداشته باشه حتما جای پیشرفت داره. تو یهو نمی تونی بری دنیای به اون بزرگیو درس کنی. از همین خرده نظامای بی ارزش یا کم ارزش باید شروع کنی. نه فقط تو بلکه همه ی کسایی که می فهمن یه چیزایی اشتباهن. همون قدر که خرده نظاما مثل سمپاد تحت تاثیر یه نظام بزرگ مثل کشورن، کشور هم تحت تاثیر همین سمپاد هاست….. ما تو سمپاد فقط درس و فرمول یاد نمی گیریم. چه بسا خیلیا این چیزارو یاد نگیرن. اما همه مون تربیت می شیم. تربیت می شیم که بفهمیم. که ببینیم.که بسازیم. این فرق سمپاد با جاهای دیگه س. که ازش گرفتن…
مسافرتمون که تموم شد…اخرای عمر …بعد کله شکستن برای باارزشترین چیزایی که تو هر برهه ای از زندگی فهمیدیم…زیر همشون یه خط می کشیم و جم میزنیم:دنیا اهمیتی نداشت!
خودم بشخصه همه کارامو که خوابو خوراکو ازم گرفته ! رو ضرب در این جمله میکنم!…یه چیزی تو مایه های مرگ آگاهی!…که ناب ترین انگیزه زندگی رو میده
سلام دوست عزیز
من سال سوم راهنمایی که بودم آزمون ورودی سال اول دبیرستان دام و قبول شدم امّا خریّت کردم و به خاطر بقیه ی دوستام نرفتم الآن سال دوم دبیرستانم می خواستم بدونم که می تونم واسه سال سوم آزمون بدم؟؟؟؟؟
سلام دوست عزیز امکان داره ولی جات خوبه تکون نخور
اگه زمانی دغدغه تو نمره و امتحان نهایی نبود، الآن فرقی میکرد؟
فکر میکنم دغدغه ای که سمپاد به ما میده، خیلی بیشتر از نمره باشه.
نمیدونم چرا بچه ها تا فارغ التحصیل میشن شروع میکنن به فحش دادن به سمپاد.
من که با نظر تان موافقم. من از همین الان هم همین حسو دارم!!!
در مدرسه خیلی به خود میبالیم که جزوی از سمپاد هستیم اما در خانه دوباره همان ادم معمولی هستم وتا حرفی از سمپادی و سمپادی بودن میشود فقط سرکوفت است که بر سر من و امپال من میخورد!!!!
من سال دومم رو تموم كردم و بخواطر كم بودن معدل اخراج شدم واقعا خيلي سخته كه ادم با خواري و خفت از جايي كه ٥ سال از بهترين سالاي عمرشو توش بوده جدا شه اونم به خاطر يه لغزش كوچيك
منم سال دوم چن تا درس تجدید شدم و در نهایت اخراج شدم…خیلی سخته.
ﺳﻼﻡ
ﻣﻦ ﺗﺎﺯﻩ ﺩﻭﻣﺎﻫﻪ ﻛﻪ ﻭاﺭﺩ ﺳﻤﭙﺎﺩ ﺷﺩﻡ و ﻛﻼﺱ ﻫﻔﺘﻤﻢ ﻳﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺩﺭﺳﺎ ﺑﺮاﻡ ﺳﻨﮕﻴﻨﻪ و ﺑﻬﻢ ﺳﺨﺖ ﻣﻴﮕﺬﺭﻩ ﻣﻴﺨﻮاﺳﺘﻢ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﻭاﺳﻪ ﻫﻤﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﻮﺭﻩ?
سمپاد از بیرون قشنگه اما وقتی نزدیکش میشی به عمق فاجعه پی میبری… 7ساااااااااااال عمرم ب فنا رف توسمپاد با یسری ادمایی که هیچ وق نتونستم واقن بشناسمشون…بدترین ویژگیشونم غرور مسخره و اعتماد به نفس کاذبشونه…انگار خدان…:/ سمپاد ینی سمی ترین مرکز پرورش ادمای داغون…
سمپاد مضخرفه-وقتي ميري سمپاد راه برگشتني ني.البته هست ولي ب قيمت ابروت تموم ميشه بايد 6سال از عمرتو ب خرخوني بدي.هيچ مزيتي هم نداره فقط همه ازت انتظاراي بالا دارن.مثلن ميخاي رشتت رياضي و علوم نباشه و به هنرستان بري اما ابروت چي ميشه؟؟؟ديگه دوستاي سمپاديتنگاهت نميكنن مگر مثه تو باشن از طرفه خانوادت طرد ميشي .اينجا تو سالاي پايينتر درسه سالاي بعدي رو ميدن و ميگن اينجا رنجي بكشين سالاي بعد راحتي .پس اعتدال چي همه نوشته اعتدال بهترين كار است .خب اگه هر سال مسه ادم درس بخونيم نه زياد سخته نه اسون تازه وقتي درساي سختو ميخونين چون مغزمون توانايي درك نداره فقط حفظ ميكنيم بعد شيش ماه همه چي يادمون ميره