کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها؟!
این طرف : رقص پرده ی حریر آبی رنگ، پنجره باز، خنکای صبح دلنشین، او زیر لحاف گرم و نرم. نور خورشید کم، دیوار ها آبی، یک رز زیبای قرمز روی میز، یک قلم با دفتری کوچک کنارش، قهوه اش داغ، کتابی دلنشین در دست، نگاهش آرام، زندگیش به کام…
آن طرف : صبح ابری، همه جا تاریک، دست هایم یخ زده، منِ تنها، رز خونین کمی تنهاتر از من، آبی ام خالی از آرامش، قهوه ام تلخ، تلخ تر، شعر پردرد مشیری روبرویم، چشم هایم خالی از احساس، حرف هایم نانوشته، غم هایم نانوشتنی، دلم پر درد، سرم پر داد…
این طرف : در اتاقش بسته، راهرو از صدا خالی، چراغ پرنورش را کرده خاموش، مدتیست آرام خوابیده در جایش. چقدر از نگرانی و دلهره ی زندگی خالی ست. خوش به حالش !
آن طرف : سرم در دل لحاف نرم پنهان، اشک ها بی صدا، آرام. نفس ها حبس در سینه. چراغ را کرده ام خاموش، نور ماه دلش سوخته برایم، از پنجره می آید کنارم، دلم پر از بدی، کینه، پر از نامردی دنیا. و از بیرون در می آید صدایی: خوش به حالش !؟!
چی بگم؟!
جدی جدی نمی دونم چی بگم………..
…………………..
……………
..
……
……………….
!
اون طرف، این طرف… اون طرفِ چی؟
“”این طرف : در اتاقش بسته، راهرو از صدا خالی، چراغ پرنورش را کرده خاموش، مدتیست آرام خوابیده در جایش. چقدر از نگرانی و دلهره ی زندگی خالی ست. خوش به حالش !””””
من اينو خيلي خيلي ترجيح ميدم !
به پگاه: …!!
به بهاره: …! …؟
به سعید: داستان! این طرف با اون طرف فرقش یه فاصله ی کوتاهه, و دو تا نگاه متفاوت !
به فائقه: منم اینو ترجیح میدم. اما حقیقت اون طرفه !
man hich kodumo tarGh nMidam! yani… khob! har 2 ro tarGh midam. har 2ram hS mikonam.
vaghte talash o jun k&an va3 dashtane kaC/chiZ. ya baade bakhtan, 1jur, va baade dashtane un, ya baade PruZ, 1jur.
albate in halate aaDshe.
har2ro erade koni o bekhI dRi!!
به یاسمن: نگاه فاصله کوتاه نیست.. شاید چشم بر هم زدن شاید..
تازه! از دو نگاه دو آدم نمی تونی مقایسه انجام بدی، آخه با هم سنخیتی ندارند! مثل این می مونه که شرایط آزمایش رو به کل تغییر بدی.. اما..
متنت حال و هوای این روزهامه..
به فائقه: من خودم و حال خودم رو ، هر چند پر از عذاب و شکست باشه ترجیح می دم!
به پگاه: این جور حسا برای من دلیل لازم ندارن. برای همه ی کارام دلیل دارم جز احساساتم. اگر اراده کنم که خوب، این طرف آرامش بخش تره !
به سعید: من نخواستم دو تا نگاه مختلف رو با هم مقایسه کنم. اتفاقا می خواستم تفاوتشون رو نشون بدم. در واقع منظورم همین نداشتن سنخیت بود !
نه! نگرفتی چی شد! وقتی داری تفاوت رو نشون می دی، یعنی داری مقایسه می کنی! من طرز نگاه رو گفتم سنخیت نداره نه خود نگاه/یا بلعکس!
سعيد، گير نده! بعضي وقتا به اين 2 تا نگاه كناره هم نياز هست!