ما بزرگ میشیم و …
ما بزرگ میشیم و از خیلی چیزا که بدمون میومده الان خیلی خوشمون میاد.
ما بزرگ میشیم و فکرای بیشتری میکنیم.
ما بزرگ میشیم و بابت خیلی چیزا نگران میشیم.
ما بزرگ میشیم و خیلی کارای دیگه به وظایفمون اضافه میشه.
ما بزرگ میشیم و باید عاقلتر به نظر بیایم.
ما بزرگ میشیم و دیگه بهمون نمیگن بچه.
ما بزرگ میشیم و کمتر باید کمک لازم داشته باشیم.
ما بزرگ میشیم و ازمون انتظار میره تصمیمهای درست تری بگیریم.
ما بزرگ میشیم و باید یادمون بمونه کپسولامون رو سر ساعتش بخوریم.
ما بزرگ میشیم و احساس میکنیم هیچکی ما رو درک نمیکنه.
ما بزرگ میشیم و میفهمیم که خدا رو داریم.
ما بزرگ میشیم و گاهی احساس میکنیم واقعا و عمیقا تنهاییم.
ما بزرگ میشیم و دلمون پر از غصه میشه. از انواع مختلف. خیلی پر.
ما بزرگ میشیم و دلمون از انواع مختلف پر از غصه میشه و به خودمون میگیم کی میفهمه؟؟
و ما انگار بزرگ میشیم.
غصه خوب نيست ولي غم چرا…
مرد را دردي اگر باشد خوش است
درد بي دردي علاجش آتش است..
khAli chiza tark mishe, khAli chiza ezafe. khub budan o mundan sakhte!
ما داریم انتظار همون بزرگی ها رو میکشیم….بزرگ که میشیم انتظار بزرگتری هارو میکشیم….بزرگتر که میشیم تازه میفهمیم که اشتباه میکردیم بعد حسرت این روزای رفته رو میخوریم….جالب اینجاست این عمل هیچ وقت واسه کوچیکترا عبرت نمیشه!!!
پ.ن:من هیچوقت حس نمیکنم فردا شده….همیشه برام امروزه!!!
خوب آدمای واقعا بزرگ هیچ وقت احساس نمی کنند بزرگ شدند.. چون بزرگ و کوچیک مقایسه است.. اونا وضع حالشون رو با هیچ کس و هیچ وقت مقایسه نمی کنند..
بزرگ شدن تاوان هاي سنگيني داره كه اگه بچه ها ميدونستن هيچ وقت ارزوشو نداشتن …
چقدر سختي به خاطر بزرگ شدن كشيدم … ولي هيچ وقت نميگم لعنت به ارزوي كودكي …
چون دیگه بهمون نمی گن بچه فکر می کنیم بزرگ شدیم!
گويند خدا هميشه با ماست
اي غم نكند خدا تو باشي
سلام فائقه جونم
من امروز بعد از 2ماهو اندی اومدم توی نت ویهو خواستم بیان توی نوشت سمپادیا که دیدم پست زدی
حرفات دقیقا حرفای دل من بود
من 15 سال سن دارم ولی تا حالا نتونستم برای خودم زندگی کنم و به معنای واقعی شاد باشم
آدم هرچی بزرگتر میشه قلبش کوچیکتر میشه
بچه که بودیم همه ی آدما رو دوست داریم ولی حالا…
بچه که بودیم مهربون بودیم ولی حالا…
بچه که بودیم دل نمی شکستیم ولی حالا…
من به نوبه ی خودم از وقتی پامو توی راهنمایی فرزانگان گذاشتم اینقدر دلم شکسته که خدا میدونه تعدادش چقدره
بیشترش هم دوستام بودن ولی شاید خودشون نفهمیدن
من تا فهمیدم کیم همش منتظر بودم و همش باید صبر می کردم
انتظار خیلی سخته اونم واسه کسی که بدونی هرگز برنمی گرده وانتظارت پایان نداره
صبر خیلی سخته ولی رسدن به چیزی که بابتش صبر کردی شیرینه
وای که چقدر گف(حرف)زدمن
معلوم نیست کی بیام دوباره توی نت
ولی یه چیزوه بگم تو بهترین وبلاگ نویسی،همیشه بوی و هستی و خواهی ماند
خیلی قشنگ می نویسی،یاد وبلاگت به خیر
دوست دارم موفق باشی
وقتی بچه بودیم هم دلمون میشکست ، اما اون قدر زود فراموش می کردیم که … اما حالا چی؟
در ضمن نویسنده این پست فائزه هستش نه فائقه !
بابت نظر رويا معذرت ميخوام . اگه دوست داشتين به پست من منتقلش كنيد و اگه نه همينجا باشه يا پاكش كنيد … !
اين حرفا رو اخه چند وقت پيش بهش زده بودم … !
اگر بزرگ شدن اينه، دوست دارم هيچوقت بزرگ نشم و هميشه در عالم بچگي بمونم گرچه اين غير ممكنه!
بله.
من فائزه ام. نه فائقه.
:دي خوبه كه حرفاي دل تو هم بود.
نه بابا فائقه اين چه حرفيه.
در نهایت ما بزرگ میشیم و بزرگیه خودمون رو نشون میدیم
من فكر مي كنم چون حالا ديگه موضوعات ساده رو مي تونيم بپيچونيم و پيچيده جلوه بديم فكر مي كنيم بزرگ شديم!
8 آبان روز نوجوان:
– ما الان نوجوانيم؟
– فكر كنم
– من فكر مي كنم گروه سني الف در جلد گروه سني ج باشيم!
(مكالمه من و دو تن از دوستان!)
با اولين نظر خط خطي نويس موافقم!