از موضعِ موضوع
یک : همیشه دور و بر 20 و خورده ای اسفند به بعد ، وقتی هر لحظه به سال نو نزدیک می شیم و 360 درجه ، به 360 روز قبلی سال فکر می کنیم ، تصمیماتی ( به معمول از روی جَو ) میگیریم . 98 و 3 دهم درصد این تصمیمات معمولا تا روز 18 فروردین ماه ( در انسانهای مختلف این عدد ممکن است متفاوت باشد! ) دوام دارند و از آن روز ، کم کم به باد سستی و کاهلیِ ذاتی و رویِ شیرازی هر انسان گرایش پیدا می کنند.
دو : سمپادیا شد ، بود و خواهد بود . در این درگه بودن و شدن سمپادیا و حضور من و امثاله ؛ خیلی ارتباطات انسانی شکل گرفت که عموما ، پویایی و عقل انسانی با حضور در این تشکل ها رخ پیدا می کنه ( همونطور که یک تیم ملخ با اینکه همه با هم به یک موضع حمله می کنند ولی هیچ وقت با هم درباره ی یک موضوع بحث نمی کنند ) . در همین فکر ها بودم که فهمیدم از دنیای دوستای خودم توی سمپادیا خیلی دور شدم . این فکر دلخورم کرد
سه : همیشه وقتی کسی می گفت ” سمپادیا حرف هم رو بهتر می فهمن ” خیلی سریع تر ازینکه تصور بشه کرد ، جبهه گیری می کردم و این حرف رو به آدمهای غیراجتماعی نسبت می دادم ( که بودن ! J ) . اما امروزه ، با تمام احترام نسبت به تمام انسانهایی که از دایره ی حمل اسمی به نام سمپاد خارجن ، می تونم بگم که واقعا ماها حرف هم دیگر رو بهتر درک می کنیم و می فهمیم .
چهار : جوِ سالِ 92 من ، نوشتنِ دوباره در این گروهنوشته .
مانند امواج که به شنزار ساحل راه می جویند
دقایق عمر ما نیز به سوی فرجام خویش می شتابند
و در کشاکش پیاپی از هم پیشی می گیرند
ولادت که روزگاری از گوهر نور بود
به سوی بلوغ می خزد و انگاه که تاج برسرش نهادند
خسوف های کژخیم شکوهش را به ستیز بر می خیزند
زمان که بخشنده بود موهبت های خویش را تباه می سازد
اری زمان فره جوانی را می پژمرد
و بر ابروان زیبا شیار های موازی می افکند
(ترانه من, سروده ولیام شکسپیر برگرفته از کتاب ادبیات سوم نظری)
متاسفانه زمان فره سمپادیا را پژمرد
و بر ان فضای ارمان خواهی و ایده الیستی زیبایش شار های موازی افکند
افسوس
حیف
یادمه چند سال پیش خودتون در مورد وضعیت سمپاد این شعر را که اگه اشتباه نکن واسه وحشی بافقیه گذاشته بودید
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در صید مانده باشد صیاد رفته باشد
× مطمئنم ، مطمئنم و به این رسیدم که هیچ چیزی در این دنیا ثابت نیست و چیزی که یه روزی در حال رخوت و سقوطه ، زمانی میرسه ( دیر یا زود ) که دوباره به اوج می رسه. این ها نشانه ی پویایی و جاری بودنه. فقط دوس دارم که کسایی که این اوج رو دوباره بر می گردونن ، همینایی باشن که الان ، اینجا ، نگران هستند . شما ، شما و شما .
امروز رفتم یه مصاحبه کاری، طرف که 30 35 سال داشت پرسید کجاها درس خوندی. اسم سمپاد که اومد طرف ذوق کرد و گفت اونم حلی بوده!
× اصلا یه زبان مشترکه ! بهدم میبینم که پارتیت جور شد :دی کارمند شدی
چرا … پس چرا نمیشه بر پایه باوری درست که درستیش بر همه کس عیان باشد انگیزه ای ساخت که سبب تحول(تغییر عادات نه آن مفهوم عمیق که یقینا آن هم در ادامه همین تغییرات جزئی می آید) شود؟
تا چه اندازه تا کجا تا کی تحلیل های یک کلمه ای میتواند آگاهی این را بدهد که بر پایه فضاهای جو گونه تصمیمات، لطمه زننده میشود؟
این ذهن آشفته بازار کی سامان میگیرد…
× کی گفت نمیشه ؟ :دی
× نه ، تصمیمات چرا لطمه زننده بشن ؟ ممکنه خیلی هم خوب باشن
× ذهنی که سامان بگیره و از آشفتگی و تلاطم در بیاد ؛ مث برکه ای ثابت به گند کشیده میشه !
نیما مضروب با اطمینان میگم من رو به جا نمیاری !
میتونم بگم الآن شمار ِ افرادی که خارج از سمپادن ، خیلی خیلی کمه ،نگران نباش ، فقط معدود افرادی ان که حرفتو نمیفهمن …. 🙂
پی نوشت : قبل از اینکه بیام اینجا داشتم نامه ی خداحافظی ِ دکتر اژه ای رو از شماره ی 68 ِ مجله ی استعداد های درخشان میخوندم …
نمیدونم چرا دوست داشتم بدونین !
قطعا خیلی از تصمیمات که ظاهرا در بین عموم در شرایط کنونی خوب هستن در طولانی مدت لطمه زننده خواهند شد.
و در شرایطی که همه چیز مرتب کنار هم چیده میشوند باز هم قدمی پیش نمیرود انگار یک جای کار میلنگد اما کجا ، نمیدانم.
× فاطمه باید بگم من تو یادآوری افراد ، به تقریب میشه گفت حافظه ای ندارم :دی
× با این همه علامه حلی ای که رشد پیدا کرده ، آره واقعا :دی اما خب سطح کیفیشون واقعا اومده پایین. این رو همین روز اول عیدی از زبون یکی از آشنایان که دستی توی قرارداد با این مدارس داره شنیدم
× زیاد میشنویم : ” حیف شد ” رو
× سیلور ؛ یه جامعه ی انسانی ، بعضی وقتا که به بن بستی می خوره و با هیچ ایده ای درست نمیشه ، نیازمند یه تلنگر مثل تابع ضربه یا مستطیلی است که یهو جامعه رو از یه دست انداز رهایی بده و بندازه جلو
.
چهار : جوِ سالِ ۹۲ من ، نوشتنِ دوباره در این گروهنوشت
….جوت پایدار 😉