هوای غم شسته
اون شب که بارون اومد من رفتم تا حس بقیه رو بفهمم. تا چیزای جدید درک کنم.
اون وقت بود که فهمیدم چه ذوقای باحال یه جوری ای تو جریانات ما هست.
حداقل نذاریم دست خالی برن.
اگه پنجره رو باز کنیم همه چی شفاف تر میشه.
(من از پنج شنبه داشتم تمام سعی خودمو میکردم که بهتر شه اما هر جاش رو درست میکردم یه بلای دیگه سر یه جای دیگه میومد. تا آخرین باری که پیش نمایش رو زدم. چشمامو بستم. به خودم گفتم: اگه این بار درست شد که شد، نشد بیخیال این مطلب. دیگه تا الان باید اومده باشه. نه. اما بالاخره که باید باز کنی چشماتو. یواش یواش یکی از چشمامو باز کردم و دیدم که بلای قبلی درست شده. به دلیل سرعت زیاد در بالا رفتن انرژی، نتونستم بشینم. شروع کردم به راه رفتن. اما بعد که برگشتم دیدم کامپیوتر reset شده. ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا. اما من بازم دوباره تا جایی که کمتر احتمال خراب شدنش بود، درستش کردم. یه چیزی در این بین به ذهنم رسید. کاملتر که شد میذارم.)
nete ircL soratesh kame! beza axo beBnam, cm mizRam 2bRe!
(bLakhare uPiD >:d<)
اميد به زماني برايش!!
ايده اش خيلي خوب بود …اجرا چي بگم!…هر چي صبر ميكينم اين عكسه بياد هلك هلك هنو هن نخير سرعت نت ما باز آميبي شده!صبورانه زل زديم يه چرخي اين وراونور .كم كم آثار انتظار به كهولت سن مي انجامه!چين چروك تارهاي سفيد لرزش دست!پايان لود!سعي ميكنم به نشانه تايد و مشعوف شدن از رويت عكس بعضي از لرزش هاي سر را شديدتر كنم!
عكس يك مگي؟!!با فرمت بي ام و؟!والا من اينجا كاراي نيستم ولي دوستان رو ميبينم كه زحمت ميكشن لباساي سبك و راحتي! تن بلاگ ميكنن بعد….خودتونم ميبينم كه به زحمت افتادين.
ببخشيد كه بيربط بود ولي انتظار كشيدن برام سخته كلا!
من خیلی سعی کردم. واقعا خیلی.
البته آقای سعید هم یه کمک بزرگ کرد.
؟؟؟؟
1 مگ کجا بود بابا؟؟
همش 24 کیلو بایته.