2008-11-01
کابوس
– میشه برم بخوابم؟
– چرا؟
– چون تو [عالم] خوابم نمی تونی بهم بگی این کارِت اشتباهه..
– خوب، استراحت تو باید تو قبر باشه ها… (1)
– که چی؟
– اون جا هم اشتباه معنا نداره..
– کی استراحت می کنم؟
پ ن:
1- آیا برای خدا مقدار خوابیدن ما مهم است؟!
پیوست: خدای [عالم] خواب شما کیست؟
13 نظر
من خوابيدن اين جريو دوست دارم…..
—
پاسخ:
قبلا گفتم، این جور بیداری زجر آور و خواب عذاب آوره! عالم خواب حالا باز هم بدک نیست!
woooOooow bebin ba’de chand sal daram inja cm mizaram…!!!
D:
dooost dari bekhabi ,bekhab dadash!
ba’d…man khodaye alam e bidarimam ma’loom nist, che berese be khab!
fe’lan!
—
پاسخ:
خوشحالم که از لینکی که دادم اومدی..
نوکرتم داوش:دی رو چِـشَم! :دی
خدا … خدا … اصولا ذاتش نباید معلوم باشه.. حالا این ربطی به حرفت نداشت فک کنم..
به هر حال از نظرت ممنون!
خداي عالم خواب هم يكتاست … !
بخوابيد كه شايد تو خواب ، دنيا بهتر از بيداري باشه …
—
پاسخ:
اصول دینی می گه خدای خواب همون خدای بیداریه..
اما شخصیت قدرتمند خواب مثل اینکه خود آدمه.. طبق آخرین بررسی هام!!
اما مثل اینکه کاملا در اختیار ضمیر خود آگاه نیست…
“بخوابيد كه شايد تو خواب ، دنيا بهتر از بيداري باشه …”
نه آقا سعيد نخواب.
بيدار شدنش خيلي سخته..
نخواب!
—
پاسخ:
اگه منتظر بیدار باشی، از خواب پریدن و/یا بیدا شدن آسونه!
حرفت ایهام داشت….خدای خواب منظورت شخصیت برتر خواب بود یا همون خدا؟!
خدای خواب من (شخصیت برتر) خیلی خوبه 🙂 خیلی زیاد!!!
خدای خواب من(خدا) خیلی خوبه:) خیلی زیاد!!!
:دی
اما بخواب که خواب بهترین لحظه زندگی رو میتونه برات بسازه….مجازی هست ولی از حقیقی ایده آل تره!!!
—
پاسخ:
ایهام عمدی بوده! حالا ممکن بود تو این جمع دوستانی که با خدا مشکل داشته اند رو داشته باشیم..
نگفتی کیه ها! فقط توصیف نمودی..
اصول دینی می گه خدای خواب همون خدای بیداریه..
اما شخصیت قدرتمند خواب مثل اینکه خود آدمه.. طبق آخرین بررسی هام!!
حالا تو اصول دینی در این مورد تناقضی ندیدم، چون اطلاعاتم هم کامل کامل نبوده ابهام یا نقطه کور هم ندیدم!
تو حاضری اختیار نداشته باشی ولی بهت گیر ندن؟
خدای خواب من خداست! شخصیت برتر هم خوابم هم حالت خاصشه!
—
پاسخ:
اصول دینی می گه خدای خواب همون خدای بیداریه..
اما شخصیت قدرتمند خواب مثل اینکه خود آدمه.. طبق آخرین بررسی هام!!
من حاضر نیستم اختیار نداشته باشم!
چقدر تو فاز خوابی تو!
نخواب بیدار باش و ببین که دشمنان ما چه نقشه های شومی دارند منظورم داز دشمن دشمنای اسلام واینا نبودا شایدم یه جورایی به اونا برگرده ولی الان فقط بحث علم و پیشرفت تا بی نهایته
نخوابیا…
—
پاسخ:
اشاره ات به غفلت جالب بود.. غفلت از پیشرفت..
عجیبه!!!
چرا همه میگن نخواب و من میگم بخواب؟!؟!؟!
ولی من هنوز میگم بخواب و ببین ایده آل زیستن چه طعمی داره!!!
تو بیداری آرزو کن تو خواب بهش برس!!!
ولی منظور من از خواب خواب غفلت نیست….آسودگیه!!!
این که بدون دغدغه های مجازی دنیا زندگی کنی….این که به دیگران نگاه نکنی و خودت و خودت و خودت باشی….مثل عالم خواب!!!
—
پاسخ:
آره.. فک کنم با دیشب می شه 47 شب که تو خواب اونی که می خوام نمی بینم!
هر چند برخی اتفاقات فرعی اش رو می بینم..
خوب جالب این جاست که برخی دوستان آسودگی برخی هم غفلت برداشت کردن از خواب.. هر دو تا منظوری که داشتم از خواب!
دغدغه مجازی چیه؟ اونی که ما برا خودمون می سازیم؟ یا اونی که برامون می سازن؟ پس حقیقی اش کجاست؟
خودم و خودم و خودم.. هعی زندگی..
گفتم روم به خواب و ببینم خیال دوست / حافظ ز آه و ناله امانم نمی دهد
—
پاسخ:
عالی بود.. انتخاب به جایی بود، منم از این به بعد فقط 1 بیت شعر اول هر پستم می ذارم!
دغدغه مجازی همونیه که میگیم داریم….اونایی که خودمون میسازیم و اونایی که بقیه برامون میسازن….
اصلا چیزی به نام دغدغه وجود نداره و تعبیر ما از یه سری مسائل یه چیز مجازی به نام دغدغه به وجود میاره!!!
—
پاسخ:
کتاب دینی2 ، درس 1…
این دغدغه ها به دردهای متعالی تبدیل می شوند.. درد ها به هدف تبدل می شوند!
خوب، دغدغه از این نظر که نمی تونه درخت و سنگ و .. باشه درست، اما مجازی بودنش رو اصلا متوجه نمی شم! یعنی، اهمیت دغدغه ها کمه؟
بحث هاي نظرات از خود متن خيلي جذاب تره حيف الان وقت ندارم باشه بعد!
ببينم قضيه چيه؟!
—
پاسخ:
خوب نظر بده تا منم پاسخ بدم! الان که پاسخی ندارم.. قضیه رو خودت باید بفهمی چیه..
خوابیدن خوبه اما به شرطی که اینقدر نخوابی که دیگران یواشکی از کنارت رد شن و سبقت بگیرن(قابل توجه کنکوری هاالبته نه فقط)
—
پاسخ:
مرسی! برداشتت از خواب به عنوان غفلت یه یاد آوری دیگه برای من داشت!
ممنون از اینکه از لینکی که فرستادم اومدی..
یعنی اون چیزی که به عنوان دغدغه ذهن تو رو مشغول میکنه اصلا وجود نداره….ذهنیت مطلقه!!!
مثال:
درد سعید الان کنکوره!!!
کنکور اصولش دغدغه نیست….تو و امثال تو کنکور رو به یه دغدغه تبدیل کردن….به این فکر کن که اگر از همون اول کسی برای کنکور درس نمیخوند الان همه ما چه قدر راحت بودیم!!!
20 سال پیش کسی که 3 ساعت در روز واسه کنکور درس میخوند نفر اول میشد….الان در شرایط عادی کسی که 3 ساعت درس میخونه مجاز هم نمیشه!!!
این ساده ترین مثال ممکن بود….همه مسائل دنیوی همینطوری اند….اگه به این فکر کنی که آخرش که چی هیچی عذابت نمیده….مثل زمانی که وسط کابوست متوجه میشی که داری خواب میبینی(تا حالا برات پیش اومده؟!) اونوقته که حتی اگه عزیزترین موجود زندگیت رو هم جلوت سلاخی کنن برات مهم نیست و فقط از هیجان پیش اومده لذت میبری!!!
—
پاسخ:
(منظورت سعید نوعیه دیگه:دی)
دغدغه نمود نیاز ه..
شاید نیازش در نگاه اول مسخره یا سطحی به نظر بیاد…
درد سعید کنکور نیست، آینده است، سعید دلش نمی خواد کنکور بخونه، چون چند سال از زندگی عقب می افته،خیلی از راه های فرار رو امتحان کرده(حتی این 4 شنبه هم میره برای راه فرار جدید:دی) برای مثال می تونی بگی: سعید بیچاره دغدغه اش زمانه! نیازش زمانه! کمبودش زمانه!
“تو و امثال تو کنکور رو به یه دغدغه تبدیل کردن….به این فکر کن که اگر از همون اول کسی برای کنکور درس نمیخوند الان همه ما چه قدر راحت بودیم!!! ” کسی نمی خوند!؟ کیه که برای آینده اش برنامه ریزی نکنه؟ (من نمی گم آینده کنکوره، اما خیلی از آینده ها به کنکور ختم شده اند، مخصوصا که الان دیگه راه فراری نیست.. هعی روزگار… )
مگه من می تونم از این واقعیت فرار کنم که الان رفقایی حتی تو جمع ما هستند که خیلی بیشتر می خونن؟ اصلن/اصلا منم عین خودت فکر می کنم، اما! در مقابل کار انجام شده ام! زورم هم به این جامعه نمی رسه که بگم آخه من که آخرش عربی به دردم نمی خوره چرا باید اون کتاب عربی به اون ضخامت رو بخونم، یا چرا باید اون قدر پول کلاس خصوصی عربی بدم !؟! (که خدا بخواد عربیمو 70 به بالا بزنم)
وسط کابوس هم متوجه شدم، اما هر کاری می کردم نمی تونستم بیدار شم.. باید همه اون سختی ها رو تحمل می کردم، جالبیش این بود که همه حس ها واقعی بود.. حتی خواب هایی که از اولش می دونستم خوابه..
راستی! کنکور دادن واسه من تفریحه.. حالا گه گیرش افتادم، سرگرم شدم باهاش.. منو یاد دوران راهنمایی می اندازه.. چه حالی می داد درس خوندن اون موقعه.. بی استرس، بی حستگی..