سرخط
شروع ميكنم به نوشتن مينويسم، يكسره مينويسم از عشق، از غروب سردي كه در آن دل كندن را تجربه كردم مينويسم از وفاي بيوفايان، از تنها شدن، از ديوانگي، از قلب يخزدهام، از عشق مردهام مينويسم و همچنان اشكهايم بر گونهي سردم فرو ميچكد و دل شكستهام از تنهايي بيداد ميكند. از اين همه غربت دل سنگ به درد آمد و سنگ شكست اما او نديد، آسمان را غم گرفت و هاي هاي گريست اما او اشكهايش را نديد، مرغان عشق آواز تنهايي سر دادند و ناليدند اما او بازهم نشنيد گويي دل ندارد يا شايد هم غرورش بر دلش حاكم است. نميدانم راز او چيست ميخواهم بدانم در جست و جوي آنم اما نميدانم، حسي از درون مرا ميخواند، گويي زمان طلوع فرا رسيده گويي تمام غصهها پايان يافته است گويي او بازگشته انگار هميشه با من است او را ميبينم نزديك من است، خيلي نزديك است دستم را به طرفش دراز ميكنم به سويش ميدوم اما در ميان راه، زمين خوردم، گويي از خوابي هزار ساله برخاستم آري همهاش رويايي بيش نبود، آه چه زماني است كه دستم را به طرفش دراز كنم و دستم را بگيرد چه زمانياست كه در راه رسيدن به او زمين نخورم و چه زماني است كه اين رويا حقيقت باشد…!
aval 1i Sme neVs&e ro be man bege lotfan!
بنویس.
راه خوبیه.
پگاه این پست رو ماجده نوشته.
be nazare man khube ke adam Zadam naneV3 azash. shIad man va3 ghururam migam!
متوجه منظورت نميشم پگاه!
خوب مخاطب من اينجا مشخص نيست كه.شايد يكي دو نفر بدونن منظورمو اما خوب بقيه كه نميدونن مخاطب من كيه و اونو نميشناسنش.
سلام.. شرمنده باز هم کامنت بی ربط می ذارم!
لطفا با توجه به این که مجله آنالوگ در سرنوشت این سایت تاثیر عمده ای خواهد داشت در بحث مجله در پست بعدی شرکت کنید.. حتما باید اسم ببرم؟! ماجده خانم.. فائقه خانم.. فائزه خانم.. و بقیه دوستان
ماجده ،بهتره یک بار مطلب درست نوشتن رو بخونی. منوی بالای وبلاگ رو ببین.
خوب خوندمش. منظور؟ من از حرف مبهم خوشم نمياد واضح منظورتو بگو!
ببخشيد لحنم بد بود! حواسم نبود تويي:دي
منظورم اين بود كه مگه نوشتهي من چه مشكلي داره كه من متوجه نشدم؟