2014-03-19
:(
الان خیلی احساس ناراحتی میکنم
تمام دوستای نزیدکم واسه المپیاد خونده بودن و قبول شدن
از قبول شدن اونا نارحت نیستم
از اینکه خودم نخوندم ناراحتم
اعتماد به نفسمو از دست دادم
واسه این نخوندم که هیچ علاقه ای به المپیاد و طلا و نقره و خرخونی هاش نداشتم
ولی وقتی دادمش فهمیدم اگه میخوندی اسون بوده
باخودم فکرمیکردم احتمال قبولیش خیلی پایینه و من همون تلاشو میذارم روی کنکور که سودش بیشتره
هرچند که مرحله ی دوم سرتاپا با اول فرق داره
مهم نیست
فقط دوست داشتم اسم منم پیش دوستام بود
فقط دوست داشتم حس میکردم که اونقدرها هم از بقیه عقب نیستم.
می فهمین چی میگم؟
اه خدایا ولش کن
از این کیبرده خیلی خوشم میاد
راحت باهاش میشه نوشت!!!!!!!
4 نظر
چقدر این لحظه آشناست … لحظهای که سالها پیش بارها تجربه کردهام … هی …
لحظه ی بدیه
امیدوارم دیگه کسی تجربه نکنه
تو خوبی من آرزو می کردم حداقل خودم قبول نمی شم یکی از دوستام بشه که از مدرسه ی ما هم یکی باشه ولی خب نشد دیگه شانس ما آخه کی با ما کار کرد که بخوایم رتبه بیاریم؟
البته اگه اونا قبول می شدن منم بازم ناراحت می شدم
اشکی که در هنگام امتحان میریزیم
عرقی است که پیش از آن نریخته ایم