برای گروهنوشت سمپادیا
خیلی وقت بود که میخواستم دوباره در سمپادیا بنویسم؛ اما متاسفانه بهانهای پیدا نمیکردم. آخرین نوشتههای من در گروهنوشت سمپادیا متعلق به شهریور و مهر 1388 بودند. چندی بعد مشکلی برایم ایجاد شد. از آنجا که با جستجوی نامام در گوگل اولین نتایج مربوط به تارگاه سمپادیا بود؛ مجبور شدم سریع نامام را در انجمن تغییر دهم و ارسالهایی که به علت ویرایش پست، نامام را ذکر کردهاند؛ در صورت دسترسیداشتنم پاک کنم. اما متاسفانه بعد از اینکه نتوانستم نامام را در وردپرس تغییر دهم؛ اقدام به حذف تمام نوشتههایم از این گروهنوشت کردم. برخی از آن نوشتهها به نظرم ارزشش را داشتند که امروز با استناد بدانها بخشی از ایدههایی که آن دوران عملی نشدند و امروز میتوانستند در مسیری دیگر عملی شوند، را شرح دهم. به هر حال آن نوشتهها از دست رفتهاند و این حرفها دیگر فایدهای ندارد.
اما امروز گفتگویی با یک دوست باعث شد که بهانهی لازم را برای این کار بیابم. محتوای گفتگو دربارهی وضعیت همین گروهنوشت سمپادیا بود. بنابراین میخواهم ابتدا نکاتی را دربارهی گروهنوشت و سپس به طور کلی مسئلهی نوشتن در بلاگستان فارسی، بیان کنم.
گروهنوشت سمپادیا روزگاری از پرترافیکترین بلاگهای ایرانی بود. مطالب زیادی در آن نوشته میشد. اما واقعیت امر اینست که در تمام سال گذشته وقتی feed هایم را بررسی و مطالعه میکردم؛ فقط و فقط این پست را در Home Page فیدریدرم مشاهده کردم. چرا؟ چون از شهریور 1392 تا فروردین 1393 تنها 9 پست در این گروهنوشت منتشر شده است که 5 پست آن هم متعلق به دی ماه است.
اگر به گوشهی این صفحه نگاهی بیاندازیم تا ببینیم چه زمانهایی گروهنوشت سوت-و-کور بوده و پستی وجود ندارد؛ به ماههای زیر میرسیم:
- دی 1389
- آذر 1390
- مرداد1391
- دی و بهمن 1391
اما به سال 1392 که میرسیم؛ مهر و آبان و آذر و بهمن هیچ پستی نداریم و در 6 ماههی دوم سال هم، فقط و فقط 8 پست در گروهنوشت منتشر شدهاست.
این سوت-و-کوری هم به فضای راکدی که اتمسفر بلاگستان فارسی را تحت تاثیر قرار داده بازمیگردد و هم به رفتن همگی نویسندگان قدیمی از گروهنوشت. (البته منظورم ترککردن بلاگنویسیست:در حقیقت آنها دیگر چیزی نمینویسند.)
آنهایی که مینویسند نیز بسیار کم تعداد هستند و نوشتههایی که مشاهده میکنم؛ از مشکلات نوشتاری زیر رنج میبرند:
1- محاورهنویسی
2- عدم رعایت قواعد نگارشی، مثل: نیمفاصله؛ علایم سجاوندی، درستنویسی و…
3- عدم رعایت نکات محتوایی: بلاگ با فروم و فیسبوک فرق دارد و نوشتههایی که در هرکدام میخواهید به اشتراک بگذارید نیز، باید به لحاظ محتوایی متفاوت باشند.
دوستان دقت کنید که بلاگنویسی در وهلهی اوّل، یک مهارت ارتباطیست و نه وسیلهی تولید محتوا. گرچه میتوانید از آن برای تولید محتوا و به اشتراکگذاری اطلاعات نیز استفاده کنید. پس ابتدا باید مهارتهای بلاگنویسی را بیاموزید. مثل مهارتهای یک سخنرانی خوب؛ یا مهارت یک ارایهی جذاب.
حالا فرض میکنیم که شما مهارت بلاگنویسی را آموختهاید و وقتاش رسیده در گروهنوشت سمپادیا بنویسید؛ حتمن میپرسید: خب حالا من از چه بنویسم؟!
پاسخ من:
1- از تجربیاتت: ما (یا حداقل شخص خود من) تشنهی آگاهشدن از تجربیاتت هستیم. از دوران دانشآموزیات، از دوران دانشجویی و…
اما دقت کنید که خاطرهنویسی و درد-و-دل با بیان تجربیات فرق میکند.
2- از رخدادها: اتفاقات زیادی میافتند که میتوانیم آنها را اطلاعرسانی کنیم. برای مثال با این که خودم یکی از دستاندرکاران گردهمایی شهریور1392 سمپادیهای کرج بودم؛ اما یک گزارش معمولی هم از آن جشن ننوشتم. بچههای سمپاد یزد هر ساله یک گردهمایی 11 فروردین دارند؛ اما دریغ از یک گزارش از این گردهماییها. میتوانیم با نوشتن یک گزارش ساده؛ تجربیات برگزاری چنین گردهماییهایی را به دیگران هم منتقل کنیم. دانشآموزان و دانشجویان کارشناسی بیشتر میتوانند از این نوع گزارشات بنویسند. چون کارگاهها، همایشها و… فراوانی را برگزار میکنند و یا در آنها شرکت میکنند.
3- از یادگیریهایت: کتاب جدیدی خواندهای؛ وبلاگ جدیدی خواندی، فیلمی دیدهای و به طور کلی با رسانهای روبرو شده و چیزی از آن آموختهای. این آموختهها را با ما به اشتراک بگذار. به مخاطبانت بگو که یادگیری یک بازی جدید ریاضی چه تاثیری در نحوهی فکر کردن تو داشته است. یاد گرفتن عکاسی چقدر تو را در زندگیات شادتر کرده و…
4- از فکرها و ایدههایت برای ما بگو: پیدا کردن شخصی که ایدهای نداشته باشد؛ از محالات است. هر کس بالاخره در یک زمینه و رشته و پدیدهی خاص، ایده و فکری دارد. مثلن شاید راجع به شیوهی برگزاری کلاسهای درس ایدهی جدیدی داری، یا فکر میکنی طرحی داری برای تولید دستبندهای تزئینی با یک چاپگر سه بعدی جیبی. چرا اینها را با ما به اشتراک نمیگذاری؟ بازخوردی که از مخاطبانت میگیری به پیشبرد ایده و فکرت کمک شایانی میکنند.
5- از مستنداتی که بهدست میآوری بنویس: امروز در کتابخانه دانشگاه و یا مدرسه؛ مستنداتی یافتهای راجع به اولین مدارس در ایران و شیوههای آموزشی آنها. چرا این را با ما به اشتراک نمیگذاری؟ از کتاب یا مجله یا سند مربوطه، با گوشیات عکس بگیر و مطلبی در آنباره بنویس. در کتابخانههای دانشگاهی چیزهایی را میتوانی بیابی که ممکنست در هیچ کتابخانهی دیگری یافت نشوند. (البته بستگی به دانشگاهتان هم دارد) با این کار اطلاعاتی را با ما به اشتراک گذاشتهای که شاید احتمال خیلی کمی داشت، روزی خودمان با آن سندها روبرو شویم و مطالعهشان کنیم. متوسط تیراژ کتاب نیز به حول-و-قوهی الهی به زیر هزار جلد رسیده. اگر مطلبی را از کتابهای موجود در بازار را هم به اشتراک بگذاری؛ مطمئن باش لطف زیادی در حق نویسنده/مترجم/مولف آن کتاب کردهای و کتابش را ترویج دادهای، و مهمتر از آن کتابخوانی را.
6– خودت دلیلی برای نوشتن در گروهنوشت بیاب. چرا همیشه منتظر ایدههای دیگرانی؟
من سعی میکنم در نوشتههای دیگری، برخی از نکات و مهارتهای نوشتن و بلاگنویسی را بیان کنم. امیدوارم که گروهنوشت سمپادیا به روزهای اوج خودش بازگردد و همچنان پُر شود از نوشتههایی که در هیچ کجای دیگر وب نمیتوان یافتاش.
از طرفی سعی میکنم با اطلاعاتی که از گروه فیسبوک سمپاد میگیرم؛ 30 اُم هر ماه یک گزارش از اتفاقات و رخدادهای ماه پیش بنویسم؛ به این امید که بچهها را مشتاق کنم به گزارشنویسی و اشتراک تجربههایشان.
شبکه های اجتماعی بخش عمدهای از انگیزههای وبلاگنویسی رو از بین بردند. فرهنگ جامعه تغییر کرده و انگیزههایی مثل اشتراک ایدهها و شرکت در جمعها کمرنگتر شده. مفهوم سمپاد هم کمرنگتر شده و … اینا کنار هم باعث شدند اینجا نیمهتعطیل بشه.
این موارد ۱-۶ واقعا خوب بودن اشاره کردی. ایده های یک وبلاگ واقعیه. مرسی.
وبلاگ نویسی در شرایط بسیار مناسبی در ایران متولد شد در دوران سال های اغازین دهه 80 از طرفی مصادف شد با ازدی و فضای باز مطبوعاتی و از طرف دیگه با جنبش دانشجویی دورانی که مطالعه روزنامه به شدت افزایش پیدا کرده بود(اگر اشتباه نکنم اماری که شندیم اون زمان در حدود سه چهار برابر الان در روز روزنامه تولید می شد البته چون حوصله ندارم دنبال منبعش بگرد این بخش را داخل پرانتز نوشتم یعنی قابل استناد نیست!) امار مطالعه کتاب بالا رفته بود فیلم های روز دنیا در ایران هم مخاطب داشت و ….. و البته جامعه مجازی هم کم ترافیک بود و مخاطب خاص داشت در این شرایط پروفشنال ترین وبلاگ های فارسی متول شدند(وبلاگ های حدود ده سال پیش که اگه با بلاگ فارسی اشنا باشید حتما می شناسیدشون) ولی در سال های اخیر با افزایش نفوذ شبکه اجتماعی و سطحی تر شدن دانشجویان بلاگ ها بشدت افت پیدا کرد و سمپادی ها هم در این بین در اوج دوران جنبش سمپاد(زمان عزل دکتر اژه ای و…) متولد شد و به سرعت بالید و رشد کرد ولی چه می شود کرد گویا این رسم زمانس هر فراز فرودی دارد
شاید قسمت ما و ماها هم این باشد که فقط ارزو دوران گذشته برایم مانده و فقط با یاد دوران نوستالژیک گذشته باید سر کنیم….
نظر قبلی من را پاک کردید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باشه!!
اینم از این………
Salam.lotfan be manam sar bezanin
هوم…
تجربههای دانشجویی موضوع خوبیه. به سمپاد که قرار نیست مربوط باشه لزوما؟!
آره موضوع خوبیه. لزومی نداره به سمپاد مرتبط باشه.
یه جشنواره داشتیم تو دانشکدهمون برای پروژههای درس مهندسی اینترنتمون. درواقع هدف کاربردیتر شدن دروس دانشگاهی و کم کردن فاصلهی دانشگاه تا بازار کار و همچنین وارد کردن خلاقیت به دروس بود. بنویسم درموردش آیا؟