2008-12-19
وادی حیرت
وادی حیرت . . .
.
تو و اندام رعنایی، . . . که می دانی چه می گویم
من و احساس زیبایی، که می دانی چه می گویم
لبت لبریز لبخندی، …. که می دانم چه می خواهد
نگاهم پر تمنایی، …… که می دانی چه می گویم
کلامت مملو از رمزی،که می فهمم چه می گویی
صدایم پر تقاضایی،…. که می دانی چه می گویم
تنت سرشاراحساسی،.. که آتش می زند جان را
سرم سرگرم ِسودایی، که می دانی چه می گویم
در اقیانوس چشمانت، ……..سفر تا وادی حیرت
رسیدن تا به آنجایی، که می دانی چه می گویم
تو و پروانه و شمع و شراب و شعر و شیرینی
من و مشتی غزلهایی، که می دانی چه می گویم
تو و آن نکته سنجی ها، که از یک حرف می فهمی
من و ایهام و ایمایی،… که می دانی چه می گویم
تو و « کیوان » و پروین و هزاران اختر دیگر
من و شبهای یلدایی، که می دانی چه می گویم
6 نظر
کیوان تخلصته؟:دال
ریتم جالبی داشت!
ضرباهنگ و بازي با افعالش خيلي قشنگ بود.
آفرین 20 امتیاز برای سعید!تخلص کیوان چقدر به اسم فرزانه میاد…
PERFECT
مگه تخلص باید به اسم بیاد!
تازه من احتمالات پرت رو گفتم!
فک کنم اولین فکری که کردم درسته 😉
سلام به همگی سمپادی های گل
امیدوارم اوقات به تا الآن به کامتون بوده باشه
مطلب فرزانه خانم رو خوندم و یاد یکی از دوستانم افتادم که الآن فوت کرده
خوشحال میشم بهم سربزنین و نظرتون رو در نورد تبادل هر کدوم از لینک و لوگو و بنر بهم بگین
در سایسار امن ایمان پاینده باشید و جاودان
یاحق.