• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

۱۰ سالِ بعد از این...

ارسال‌ها
0
امتیاز
384
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
تنکابن
سال فارغ التحصیلی
1392
مدال المپیاد
دوسال مرحله اول ادبی
دانشگاه
پزشکی رشت
اینجا، بعد از کنکور...
تا قبل از کنکور هر چه قدر هم که برای آینده برنامه داشته باشی، نمیتونی به تصوراتت اعتماد کنی... چون 4 ساعتِ سرنوشت ساز رو پیش رو داری که میتونه خیلی متفاوت باشه از انتظاری که ازش داری.
اما بعد ازکنکور و مشخص شدن رشته و دانشگاه، میشه آینده رو واقع بینانه تر تصور کرد...
تصور شما از 10 سال بعد از کنکورتون چیه؟ برنامه هاتون برای آینده به ترتیب چیه؟ تحصیل، شغل، ازدواج و ...
 
پاسخ : ۱۰ سالِ بعد از این...

۱۰ سال بعد کنکورم خودم رو میبینم تو ایرانم. یک زندگی معمولی دارم با یک زن و بچه و تلاش میکنم برای پیشرفت :D
 
پاسخ : ۱۰ سالِ بعد از این...

ویرایش :اصلا من قهرم با همتون،
این همه اومدم شرح دادم بعد هیچ کی هیچی نمیگه..
 
پاسخ : ۱۰ سالِ بعد از این...

من که هیچ ذهنیتی واسه 10 سال دیگه ام ندارم متأسفانه

بش که فکر میکنم خیلی suicidal طور آخرش به این نتیجه میرسم که ترجیح میدم تا 10 سال آینده وجود خارجی نداشته باشم اصلن :D
 
پاسخ : ۱۰ سالِ بعد از این...

به نقل از کهــربا :
بچه ها یه کم کاملتر لطفن... خیلی خلاصه میگین...
خب انتظار دارین کی چی بگه؟ :D
این که همه فکرامون رو بگیم...البته الان دیگه انتظاری ندارم
 
چه تاپیک جالبی
حیف بود اون ته خاک بخوره...

یکم فکر کنم... میام می‌نویسم
 
10 سال بعد؟
تشکیل خانواده دادم، احتمالا دانشجو دکترام، شغل مورد علاقه مو دارم و یه معلم نسبتا سابقه دار تو مدرسه مون هستم.
 
پاسخ : ۱۰ سالِ بعد از این...

۱۰ سال بعد کنکورم خودم رو میبینم تو ایرانم. یک زندگی معمولی دارم با یک زن و بچه و تلاش میکنم برای پیشرفت :D
هنوز یازده ماه وقت مونده. هم میشه زن گرفت هم بچه‌دار شد. @Admin2
 
وقتی ۱۸ سال داشتم، سال کنکورم، فکرمیکردم ۱۰ سال دیگه ۲۸ سالمه، درسم تموم شده، سرکار میرم، ازدواج کردم و بچه دارم. زندگیم از همه نظر به ثبات رسیده.
الان ۲۹ سالمه و در بی ثبات ترین حالت به سر میبرم.
۱۰ سال دیگه....فقط امیدوارم ایران نباشم. یا حداقل زندگی مستقل داشته باشم و اونی باشم که خودم هستم. نه اونی که خانواده و جامعه ازم میخاد
 
ده سال دیگه احتمالا کره ی زمین گرمتر شده،اینا چندصباحیه رفتن و تو ناامیدی اولیه ی ناشی از "درست نشدن همه چیز" هستیم و آرسنال هم همچنان چمپیونزلیگ نبرده.
خودمم احتمالا لاغرتر شدم،دو سه سال آخرش ریشمو نزدم و چند نفر رو هم دور خودم جمع کردیم که دوری از تکنولوژی و رواقی گری رو خیر سرمون تبلیغ کنیم.
 
من راجب 1 ساعت دیگم نمیتونم نظر بدم اگر بعد کنکور رو هم بگیم حتی 1 دقیقه بعد کنکورمم نمیتونم بگم چطوریم چه برسه به 10 سال دیگه
 
احتمالا ده سال دیگه این موقع از سال که هوا خیلی هم سرده و بیرون هم برف میباره دارم موهای دختر کوچولوی شیرین زبونم که خرگوشی بسته بودمش رو باز میکنم تا با وعده ی درست کردن آدم برفی بخوابونمش..
بعدشم یه چایی برای خودم میذارم و میشینم پای درس و کارم و تا آخر شب تمومش میکنم.
بعدم از پنجره خیابون ساکت و پر برف رو میبینم و به این فکر میکنم که چطوریه که از ده سال قبلم به جز یکی دو تا خاطره کوچیک هیچی تو خاطرم نمونده..
 
شاید اندکی خیال....
۱۰ سال بعد کنکورم یه وکیلم
هنوز هم توی سن ۲۸ سالگی روی میز کارم پر خودکارای رنگی و دخترونه ست
شاید توی خونه ی مجردی برای خودم تنها زندگی کنم و کیفشو ببرم
۵ تا زبانو بلد باشم ، یه ساز و بتونم بزنم ، آنقدر تو کارم حرفه ای بشم که بتونم نمایشگاه نقاشی برگزار کنم ....
شاید ده سال دیگه آدمای امروز رو از دست داده باشم
دوستای جدید پیدا کرده باشم
شاید ده سال بعد کنکور مادر جون نباشه ..... موردی که اصلا دوست ندارم بهش فکرکنم
شاید دوازده سال دیگه نتیجه ی تلاش‌‌ این شب ها باشه .... پس حتما ارزش جنگیدن رو داره
 
ده سال دیگه ۳۳ سالمه
خب تقریبا مطمئنم اگه مشکلی جسمی نداشته باشم بچه دار شدم.
ارشد خوندم دارم دکترا می‌خونم‌‌.
غرق در یک زندگی شلوغ کار بچه داری تحصیل آشپزی...
کاش اون موقعم نقاشی بکشم
تا اون موقع چند تا سفر مشتی ودرست حسابی رفته باشم و علائقم رها نکرده باشم. فعلا همینا تا برم فکر کنم اضافه کنم
 
عخی چه تاپیک جالب عجیبی
دوست دارم اگه برسم به اون موقع، اول از همه راجع به این دوتا کار مفیدی انجام داده باشم/درحال انجام دادن باشم؟
بعد اسپیکینگ ابوت مای‌سلف، تو یه شهر شلوغ تر از اینجا یه واحد آپارتمان کوچک با گربه‌م و ترجیحا زیدم داشته باشم. شغلم میزان دلخواه human interaction ای که میخوامو بهم بده. معلم باشم مثلا؟ حس بهتری راجع به بدنم داشته باشم. چنتا تتو زده باشم. آشپزیم بهتر شده باشه. شنا و رانندگی یاد گرفته باشم ffs. حداقل سالی دوبارم با زیدی بریم سفر. تنها یا با چند نفر آدم دیگه. کویر، جنگل، دریا، یه شهر دیگه، یه کشور دیگه اگه پول داشته باشیم‌. هرجا
درد کمتر شده باشه
 
Back
بالا