• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

انتظارات از خانواده!

IIلالاII

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
355
امتیاز
851
نام مرکز سمپاد
شهيدبهشتی
شهر
سنندج
دانشگاه
صنعتی اصفهان
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : انتظارت از خانواده!

انقد ازادی رو دوست ندارم من X_X ازشون من خواستم که کمی کم کنن از ازادیم ولی بابام میگه نیاز هستش که ازاد باشی :))
خوبه ولی , ندارم دیگه هیچ انتظاری ازشون x:
 

d.d.

کاربر جدید
ارسال‌ها
2
امتیاز
5
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1تهران
شهر
تهران
پاسخ : انتظارت از خانواده!

يه چيزي جديدا تو رفتاراشون خيلي آزارم ميده...فقط دلم ميخواد مامان باباي من باشن...دلشون واسه همه ميسوزه،حرفه همرو باور ميكنن،همه رو درك ميكنن،براي بهتر شدنه موقعيته همه تلاش ميكنن بجز من...و حتي احساس ميكنم كه اونا براشون قابله اعتمادترن...ميخوام فقط مامان باباي من باشن...ميخوام بين بچه ها و آدماي ديگه حرفه اولو من براشون بزنم... :(
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,367
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : انتظارت از خانواده!

انتظارم اینه که حرفشون وحی منزل نباشه...
بارها شده من وقتی خواستم برم حموم...به پدرم گفتم ساعت 11 میرم...بعد پدرم گفته نه باید 10 بری...بعد من میگم چرا...بعد میگه"مگه همیشه باید حرف تو باشه؟" :|
واقعا اینجور مواقعم حرصم میگیره ازشون...
در کل خیلی دوست دارم من و خودشون رو به عنوان انسان بپذیرن :)
 

sayna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,460
امتیاز
12,313
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشكى شهيدبهشتى
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : انتظارت از خانواده!

من هم بعضی وقتا این مشکل رو دارم توی خانواده که حرف پدر و مادرم چون بزرگ ترن تاثیرشون بیشتره ! انگار حق وتو دارن ! با این که حرف منم کاملا منطقیه ! چی کار باید کرد اینجور مواقع ؟ آیا انتظار این که حرف من و مامان بابام مساوی هم باشه و بحثی که صورت میگیره جدای از سن و جایگاه پدر و مادر باشه ، انتظار درستیه؟
 

negar.mr

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,597
امتیاز
4,605
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ٢
شهر
اهواز
دانشگاه
علوم پزشكي فسا
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : انتظارت از خانواده!

به نقل از SaϔnA.M :
من هم بعضی وقتا این مشکل رو دارم توی خانواده که حرف پدر و مادرم چون بزرگ ترن تاثیرشون بیشتره ! انگار حق وتو دارن ! با این که حرف منم کاملا منطقیه ! چی کار باید کرد اینجور مواقع ؟ آیا انتظار این که حرف من و مامان بابام مساوی هم باشه و بحثی که صورت میگیره جدای از سن و جایگاه پدر و مادر باشه ، انتظار درستیه؟
وتو رو خيلي خوب اومدي...
منم حرفم دقيقا همينه... صددرصد انتظار درستي نيس... ي چيز بديهيه ولي خب... :-"
 

شب بو

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
499
امتیاز
3,818
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4|فرزانگان1تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
انسان‌شناسی
پاسخ : انتظارت از خانواده!

مامانم انقدر بیش از حد نگران نباشه! L-:
 

zeynab75

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
776
امتیاز
5,336
شهر
قوچان
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
پاسخ : انتظارت از خانواده!

خانواده یه سری وظایفی دارن خب به نظر من انتظاراتی که معمولن از پدرو مادرا میره:
-شرایطو واسه اظهار نظر بچه ها فراهم کنن(همون مشورت)
-درست تربیتشون کنن
-آداب معاشرتو از همون بچگی بهشون یاد بدن و اجتماعی بار بیارنشون
-طوری باشه که خودشونو بتونن با هر شرایطی وفق بدن در آینده
-تو تمام کاراشون دخالت نکنن و استقلالو از اونا نگیرن
-فرق نذارن بین بچه ها

خونواده شامل خواهر برادرا هم میشه راستی :-"
خب اونا اَم باید با هم متحد باشن، همدیگرو کمک کنن، زیرآب نزنن، و همه باهم به پدر و مادرشون کمک کنن

اینا انتظار بود :-"
 

goooogooooli

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
476
امتیاز
557
نام مرکز سمپاد
فرزانگان تهران!
شهر
تهران
مدال المپیاد
زیست.........................دوستان می گن برو شیمی ولی من از شیمی بدم میاد!
رشته دانشگاه
دندان پزشكي
پاسخ : انتظارت از خانواده!

تنها انتظارم ايجاد ارامش مطلق
بي دعوا،بي درگيري
بهم اعتماد كنن و تو كارام همش دخالت نكنن:(
هركاري از دستشون برمياد انجام بدن از نظر مالي
ولي مورد اول حتما انجام بدن حتي اگه هيچ كاري برام نمي كنن
 

fateme.RMA

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,717
امتیاز
8,599
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : انتظارت از خانواده!

حداقل انتظارم اینه که همیشه ازم حمایت کنن نه اینکه یه اشتباهی که کردم همه چیزای دیگه یادشون بره و همش اون اشتباه یا شکست رو به ادم یاد آوری نکنن و به قول معروف تو سرمون نزنن :|
تفاوت های شخصیتی ادم ها با همدیگه رو هم درک کنن و "بچه مردم" رو فراموش کنن :|
فکر نکنن که اگه از لحاظ مالی برا بچشون کم نذارن دیگه همه چی تمومه :-< یکم به بعد روحی قضیه هم توجه کنن!
و جوری بچه هاشونو تربیت کنن که بتونن حق خودشونو بگیرن و زود کوتاه نیان در برابر هر چیزی!
 

AziAr

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
7
امتیاز
5
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سمنان
سال فارغ التحصیلی
1400
سلام وقت بخیر

من یه دختر ۱۸ساله هستم یه برادر هم دارم که نه تنها من همه میگن خیلی حساس و لجبازه (خدا به زنش رحم کنه یعنی) ایشون مدام گیر میده به چیزای الکی و چرت و پرت

شب هر وقت اون بخوابه منم باید بخوابم اگه نخوابم اصلا نمیخوابه داد میزنه من گاهی که میخوام کتاب بخونم درس بخونم یا تست بزنم میگه صبح پاشو با داد و هوار نتو قط میکنه کتابامو جمع میکنه و حتی نصف شب بیدار میشه ببینه خوابم یا نه

آهنگ میخوام گوش بدم حساسیت نشون میده هنزفریمو میگیره میخوام خونه تنها بمونم گاهی اوقات به مامانم میگه هر جا میری با خودت ببرش

بنا به یه دلایلی بیشتر اوقات من و اون تنها زندگی میکنیم یه شهر دیگه که حدود۲ساعت از شهر خودمون فاصله داره

موقعی که سرکاره ۱۰بار زنگ میزنه که چیکار میکنی نت قطه ؟درس میخونی ؟ساعت چند پاشدی؟صبحونه خوردی؟

وقتی هم کسی نیس خونه منو مجبور میکنه همه کاراشو انجام بدم لباسشو اتو بزنم حتی صب میگه تو پاشو صبحونه آماده کن تو مسئولیت پذیر نیستی

من حدود ۸ماه پیش با پسری اونم فقط مجازی در ارتباط بودم ولی همه چی تموم شد اما سر هر چیزی اون ماجرا رو به روم میاره میگم خودت برو در باز کن خودت صبحونه اماده کن من وقت ندارم میگه برا چت با پسر غریبه وقته برای من نه

کلا حساس بود قبل از این ماجرا ولی الان حساس تر شده

مثلا ویس های مشاوره ای گوش میدم صدای مرد باشه میگه مشاوره های خانوما رو گوش کن اهنگ گوش نکن خونه دوستام میخوام برم میگه با اونایی که داداش دارن دوست نشو خونه عمه نیا خونه عمو نیا کار به جایی رسیده رو فامیل هم حساس شده

من با دختر عمه هام صمیمی ام نمیزاره برم خونشون چون برادر دارن

میخوام موقع انتخاب رشته بزنم رشته پرستاری میگه نه برو فرهنگیان که فقط دخترن همه یعنی موقع انتخاب رشته دیوونه کرد همه مونو اشکمو در آورد با کاراش میگف برگه انتخاب رشته رو پاره میکنم اصن نمیزارم بری به بابا هم میگم که نذاره زنگ میزدم به پدر و مادرم که مهلت انتخاب رشته فقط دو روز دیگس یه چیز بگین بهش مگه حرف گوش میده (تقصیر پدر و مادرمه که پرو کردنش و به خصوص مادربزرگم که خیلی نازشو کشیده

من خودم خیلی واقعا دوسش دارم داداشمو وقتایی که نیس دلم تنگ میشه براش ولی با این کاراش منو متنفر کرده از خودش دو سه بار هم مشاوره حضوری رفتم گفتن باید اونم بره مشاوره اما نمیاد



دلم میخواد خوب باشیم با هممهربون جوری که دوری همو تحمل نکنیم



پدر و مادرم میگن به دل نگیره از دوست داشتنه ولی اگه حتی واقعا هم دوسم داشته باشه من اذیت میشم با کاراش



هر کسی بتونه بهم کمک کنه چه طور رفتارمو تغییر بدم ممنونش میشم
 

صوراسرافيل

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,432
امتیاز
8,553
نام مرکز سمپاد
علامه حلى
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0000
سلام وقت بخیر

من یه دختر ۱۸ساله هستم یه برادر هم دارم که نه تنها من همه میگن خیلی حساس و لجبازه (خدا به زنش رحم کنه یعنی) ایشون مدام گیر میده به چیزای الکی و چرت و پرت

شب هر وقت اون بخوابه منم باید بخوابم اگه نخوابم اصلا نمیخوابه داد میزنه من گاهی که میخوام کتاب بخونم درس بخونم یا تست بزنم میگه صبح پاشو با داد و هوار نتو قط میکنه کتابامو جمع میکنه و حتی نصف شب بیدار میشه ببینه خوابم یا نه

آهنگ میخوام گوش بدم حساسیت نشون میده هنزفریمو میگیره میخوام خونه تنها بمونم گاهی اوقات به مامانم میگه هر جا میری با خودت ببرش

بنا به یه دلایلی بیشتر اوقات من و اون تنها زندگی میکنیم یه شهر دیگه که حدود۲ساعت از شهر خودمون فاصله داره

موقعی که سرکاره ۱۰بار زنگ میزنه که چیکار میکنی نت قطه ؟درس میخونی ؟ساعت چند پاشدی؟صبحونه خوردی؟

وقتی هم کسی نیس خونه منو مجبور میکنه همه کاراشو انجام بدم لباسشو اتو بزنم حتی صب میگه تو پاشو صبحونه آماده کن تو مسئولیت پذیر نیستی

من حدود ۸ماه پیش با پسری اونم فقط مجازی در ارتباط بودم ولی همه چی تموم شد اما سر هر چیزی اون ماجرا رو به روم میاره میگم خودت برو در باز کن خودت صبحونه اماده کن من وقت ندارم میگه برا چت با پسر غریبه وقته برای من نه

کلا حساس بود قبل از این ماجرا ولی الان حساس تر شده

مثلا ویس های مشاوره ای گوش میدم صدای مرد باشه میگه مشاوره های خانوما رو گوش کن اهنگ گوش نکن خونه دوستام میخوام برم میگه با اونایی که داداش دارن دوست نشو خونه عمه نیا خونه عمو نیا کار به جایی رسیده رو فامیل هم حساس شده

من با دختر عمه هام صمیمی ام نمیزاره برم خونشون چون برادر دارن

میخوام موقع انتخاب رشته بزنم رشته پرستاری میگه نه برو فرهنگیان که فقط دخترن همه یعنی موقع انتخاب رشته دیوونه کرد همه مونو اشکمو در آورد با کاراش میگف برگه انتخاب رشته رو پاره میکنم اصن نمیزارم بری به بابا هم میگم که نذاره زنگ میزدم به پدر و مادرم که مهلت انتخاب رشته فقط دو روز دیگس یه چیز بگین بهش مگه حرف گوش میده (تقصیر پدر و مادرمه که پرو کردنش و به خصوص مادربزرگم که خیلی نازشو کشیده

من خودم خیلی واقعا دوسش دارم داداشمو وقتایی که نیس دلم تنگ میشه براش ولی با این کاراش منو متنفر کرده از خودش دو سه بار هم مشاوره حضوری رفتم گفتن باید اونم بره مشاوره اما نمیاد



دلم میخواد خوب باشیم با هممهربون جوری که دوری همو تحمل نکنیم



پدر و مادرم میگن به دل نگیره از دوست داشتنه ولی اگه حتی واقعا هم دوسم داشته باشه من اذیت میشم با کاراش



هر کسی بتونه بهم کمک کنه چه طور رفتارمو تغییر بدم ممنونش میشم
والا من مثل اينجور افراد رو در برخى دوستانم ديدم و خب تنها راه حلش اينه كه با برادرتون كاملا جدى برخورد كنيد.ممكنه اين حتى منجر به دعوا هم بشه اما بايستى برادرتون رو متوجه كنيد كه ايشون مالك شما نيست و شما هر لحظه نبايد تحت كنترلش باشيد ضمن اينكه تاكيد مى كنم اختمالا منحر به درگيرى لفظى هم بشه اما خب،اگر عقب نشينى كنيد بايد تا اخر عمر تحت چنين وضعى باشيد.
بنابراين خيلى جدى به ايشون بگيد كه بايد اين رويه رو تمومش كنه.
 

AziAr

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
7
امتیاز
5
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سمنان
سال فارغ التحصیلی
1400
والا من مثل اينجور افراد رو در برخى دوستانم ديدم و خب تنها راه حلش اينه كه با برادرتون كاملا جدى برخورد كنيد.ممكنه اين حتى منجر به دعوا هم بشه اما بايستى برادرتون رو متوجه كنيد كه ايشون مالك شما نيست و شما هر لحظه نبايد تحت كنترلش باشيد ضمن اينكه تاكيد مى كنم اختمالا منحر به درگيرى لفظى هم بشه اما خب،اگر عقب نشينى كنيد بايد تا اخر عمر تحت چنين وضعى باشيد.
بنابراين خيلى جدى به ايشون بگيد كه بايد اين رويه رو تمومش كنه.
بار ها سعی کردم ولی نشده
 

صوراسرافيل

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,432
امتیاز
8,553
نام مرکز سمپاد
علامه حلى
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0000
بار ها سعی کردم ولی نشده
احتمالا به اندازه کافی جدی نبودید.دعوا کنید اما نه با مظلومیت بلکه با لحن کسی که در پی احقاق حقه.شده ببه سخت ترین اشکال ممکن دعوا کنید ولی ارزششو داره چون اگر اینطور پیش بره تا اخر عمر گرفتار میشید.
 
ارسال‌ها
76
امتیاز
473
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
جیرفت
سال فارغ التحصیلی
1402
مدال المپیاد
_
پدر و مادر من،خصوصا مادرم خیلی خیلی نسبت به من سخت گیره!از همون اول از لحاظ تحصیلی هر کاری که گفتن انجام بده،فلان اموزشگاه برو،فلان درس رو بخون،... قبول کردم اما الان سنم به جایی رسیده که خودم میتونم تصمیم بگیریم اونم برای چیزایی که مربوط به زندگی آیندمه نمیزارن خودم تصمیم بگیرم! خیلی متاثر از حرفای دور و بری های خودشونن، کسایی که شاید اصلا اهل فکر و آینده نگری نیستن!
مثلا من دارم به سختی درس میخونم داروسازی قبول بشم چون یه نفر گفته داروسازی پول نداره میخوان منو مجبور کنن برا پزشکی! آخه علاقه منِ، دیگه روحیات خودمم وادار به چی کنم؟!
یه خطایی کردم ازشون معذرت خواهی هم کردم اما هنوز مامانم داره بهم تیکه و کنایه میندازه به طوری که به در بگو دیوار بشنوه! با بعضی از حرفای مامانم دلم بدجور میشکنه!کاری کردن که جلوشون راحت نیستم در حدی که بتونم باهاشون درد و دل کنم!
خیر سرم دخترم و تنها درد و دلم باید با اونا باشه!!
در عوض خواهر خودم که امسال باید آزمون قبولی سمپاد رو بده پدر و مادرم یه جوری بیخیال رفتار میکنن انگار نه انگار! بعدش میگن بابا مهم نیست این درس نمی خونه! راحت میزارن هر تصمیمی خواست بگیره هر کار خواست بکنه و اصلا مجبور هم به هیچ کارش نمیکنن!
بدجور بین ما تبعیض قائل شدن و هر دفعه میگن تو حسودی!
والا من هیچی ازشون نمیخوام ،برا خیلی از خواسته هام ازشون دل کندم شرایط و وضعیت شونو درک کردم اما اونا هیچی ، بهم حتی اعتمادچندانی هم ندارن!!

می تونید منو راهنمایی کنید که چجوری با این خانوادم مخصوصا مادرم رفتار کنم؟!
و یه چیز این رفتاراشون خیلی ربطی به اون خطا نداره کلا از قبل همین جوری با من رفتار میکردن!
 

Orca

ارغوان :)
ارسال‌ها
69
امتیاز
748
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
2020
پدر و مادر من،خصوصا مادرم خیلی خیلی نسبت به من سخت گیره!از همون اول از لحاظ تحصیلی هر کاری که گفتن انجام بده،فلان اموزشگاه برو،فلان درس رو بخون،... قبول کردم اما الان سنم به جایی رسیده که خودم میتونم تصمیم بگیریم اونم برای چیزایی که مربوط به زندگی آیندمه نمیزارن خودم تصمیم بگیرم! خیلی متاثر از حرفای دور و بری های خودشونن، کسایی که شاید اصلا اهل فکر و آینده نگری نیستن!
مثلا من دارم به سختی درس میخونم داروسازی قبول بشم چون یه نفر گفته داروسازی پول نداره میخوان منو مجبور کنن برا پزشکی! آخه علاقه منِ، دیگه روحیات خودمم وادار به چی کنم؟!
یه خطایی کردم ازشون معذرت خواهی هم کردم اما هنوز مامانم داره بهم تیکه و کنایه میندازه به طوری که به در بگو دیوار بشنوه! با بعضی از حرفای مامانم دلم بدجور میشکنه!کاری کردن که جلوشون راحت نیستم در حدی که بتونم باهاشون درد و دل کنم!
خیر سرم دخترم و تنها درد و دلم باید با اونا باشه!!
در عوض خواهر خودم که امسال باید آزمون قبولی سمپاد رو بده پدر و مادرم یه جوری بیخیال رفتار میکنن انگار نه انگار! بعدش میگن بابا مهم نیست این درس نمی خونه! راحت میزارن هر تصمیمی خواست بگیره هر کار خواست بکنه و اصلا مجبور هم به هیچ کارش نمیکنن!
بدجور بین ما تبعیض قائل شدن و هر دفعه میگن تو حسودی!
والا من هیچی ازشون نمیخوام ،برا خیلی از خواسته هام ازشون دل کندم شرایط و وضعیت شونو درک کردم اما اونا هیچی ، بهم حتی اعتمادچندانی هم ندارن!!

می تونید منو راهنمایی کنید که چجوری با این خانوادم مخصوصا مادرم رفتار کنم؟!
و یه چیز این رفتاراشون خیلی ربطی به اون خطا نداره کلا از قبل همین جوری با من رفتار میکردن!
این سندرم بچه اول بودن تو اکثر خانواده ها هست و حالا شدت سختگیری فرق میکنه. اما طبق تجربه خودم بیشتر از اینکه وقت بذاری بقیه رو عوض کنی به نفعته روی خودت کار کنی. یه جایی لازم هست که بپذیری خانواده من نمیتونن در این شرایط من رو درک کنن و منفعت من در این هست که راه خودم رو برم.
اگر که راضی به مراجعه به مشاور هم میشن خیلی خوبه. معمولا خود مشاور یا روانشناس اگر که متوجه بشن مشکل بیشتر از خانواده است تا خود مراجعه کننده میخوان که با خانواده ات هم صحبت کنن.
 

AziAr

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
7
امتیاز
5
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سمنان
سال فارغ التحصیلی
1400
برادرت رسما مریضه.با خودش نمیشه حرف زد به بابات عموت یا کسی که حرفش برو داره حرف بزن تا ادبش کنه.اگه میتونی برو پیش پدر مادرت.یا مثلا اگه سرکارن سعی کن بری محل کارشون.داداشت روانیه.با حرف زدن توعم درس نمیشه.یکی از مردای فامیلو بش بگو باهاش حرف بزن با ادبیات خودش.مثلا منم موقع انتخاب رشته نمیخواستم بزنم پردیس چون رسما با کسایی همکلاسی میشدم که پول گوشی شون میشد هزینه ۱ سال دانشگاه من و این اذیتم میکرد.به بابام گفتم ولی نفهمید حرفمو اخر سر گفتم تو پردیس دختر پسر تو همن و اوضاع خیلی خیطه و اینا.که باعث شد نظرش برگرده
.باهرکسی با ادبیات خودش باید حرف زد دگرنه نمیفهمه.
پدرم نیست پیشمون مادرمم فقط حرص و جوش میخوره

مردای فامیل !!!!!به اونا باشه میگن نفرستین اینو دانشکاه دختر نباید خیلی بره بیرون

دارم دق میکنم سر همین تفکراتشون بیچاره مامانمم دق کرده
 

صوراسرافيل

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,432
امتیاز
8,553
نام مرکز سمپاد
علامه حلى
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0000
پدرم نیست پیشمون مادرمم فقط حرص و جوش میخوره

مردای فامیل !!!!!به اونا باشه میگن نفرستین اینو دانشکاه دختر نباید خیلی بره بیرون

دارم دق میکنم سر همین تفکراتشون بیچاره مامانمم دق کرده
پس خودتون ميمونيد.يا با توپ و تشر و دعوا برادرتون رو متوجه كنيد كه صاحب شما نيست و يا اين قضيه هميشه ازارتون خواهد داد.
 
  • لایک
امتیازات: AziAr

AziAr

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
7
امتیاز
5
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سمنان
سال فارغ التحصیلی
1400
پس خودتون ميمونيد.يا با توپ و تشر و دعوا برادرتون رو متوجه كنيد كه صاحب شما نيست و يا اين قضيه هميشه ازارتون خواهد داد.
همینم هس همیشه در حال دعوا سرو صدا وقتایی که حتی واسه۵مین خونه نباشه احساس آرامش دارم
 

صوراسرافيل

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,432
امتیاز
8,553
نام مرکز سمپاد
علامه حلى
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0000
همینم هس همیشه در حال دعوا سرو صدا وقتایی که حتی واسه۵مین خونه نباشه احساس آرامش دارم
پس تسليم نشيد و تشديدش كنيد و ادامه بديد.شوخى بردار نيست.
 
  • لایک
امتیازات: AziAr

Admin2

لنگر انداخته
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
7,596
امتیاز
37,032
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1389
سلام وقت بخیر

من یه دختر ۱۸ساله هستم یه برادر هم دارم که نه تنها من همه میگن خیلی حساس و لجبازه (خدا به زنش رحم کنه یعنی) ایشون مدام گیر میده به چیزای الکی و چرت و پرت

شب هر وقت اون بخوابه منم باید بخوابم اگه نخوابم اصلا نمیخوابه داد میزنه من گاهی که میخوام کتاب بخونم درس بخونم یا تست بزنم میگه صبح پاشو با داد و هوار نتو قط میکنه کتابامو جمع میکنه و حتی نصف شب بیدار میشه ببینه خوابم یا نه

آهنگ میخوام گوش بدم حساسیت نشون میده هنزفریمو میگیره میخوام خونه تنها بمونم گاهی اوقات به مامانم میگه هر جا میری با خودت ببرش

بنا به یه دلایلی بیشتر اوقات من و اون تنها زندگی میکنیم یه شهر دیگه که حدود۲ساعت از شهر خودمون فاصله داره

موقعی که سرکاره ۱۰بار زنگ میزنه که چیکار میکنی نت قطه ؟درس میخونی ؟ساعت چند پاشدی؟صبحونه خوردی؟

وقتی هم کسی نیس خونه منو مجبور میکنه همه کاراشو انجام بدم لباسشو اتو بزنم حتی صب میگه تو پاشو صبحونه آماده کن تو مسئولیت پذیر نیستی

من حدود ۸ماه پیش با پسری اونم فقط مجازی در ارتباط بودم ولی همه چی تموم شد اما سر هر چیزی اون ماجرا رو به روم میاره میگم خودت برو در باز کن خودت صبحونه اماده کن من وقت ندارم میگه برا چت با پسر غریبه وقته برای من نه

کلا حساس بود قبل از این ماجرا ولی الان حساس تر شده

مثلا ویس های مشاوره ای گوش میدم صدای مرد باشه میگه مشاوره های خانوما رو گوش کن اهنگ گوش نکن خونه دوستام میخوام برم میگه با اونایی که داداش دارن دوست نشو خونه عمه نیا خونه عمو نیا کار به جایی رسیده رو فامیل هم حساس شده

من با دختر عمه هام صمیمی ام نمیزاره برم خونشون چون برادر دارن

میخوام موقع انتخاب رشته بزنم رشته پرستاری میگه نه برو فرهنگیان که فقط دخترن همه یعنی موقع انتخاب رشته دیوونه کرد همه مونو اشکمو در آورد با کاراش میگف برگه انتخاب رشته رو پاره میکنم اصن نمیزارم بری به بابا هم میگم که نذاره زنگ میزدم به پدر و مادرم که مهلت انتخاب رشته فقط دو روز دیگس یه چیز بگین بهش مگه حرف گوش میده (تقصیر پدر و مادرمه که پرو کردنش و به خصوص مادربزرگم که خیلی نازشو کشیده

من خودم خیلی واقعا دوسش دارم داداشمو وقتایی که نیس دلم تنگ میشه براش ولی با این کاراش منو متنفر کرده از خودش دو سه بار هم مشاوره حضوری رفتم گفتن باید اونم بره مشاوره اما نمیاد



دلم میخواد خوب باشیم با هممهربون جوری که دوری همو تحمل نکنیم



پدر و مادرم میگن به دل نگیره از دوست داشتنه ولی اگه حتی واقعا هم دوسم داشته باشه من اذیت میشم با کاراش



هر کسی بتونه بهم کمک کنه چه طور رفتارمو تغییر بدم ممنونش میشم
برادر شما نیاز به مشاوره و درمان داره.
البته از اونجایی که احتمالا اون پیگیر درمان نمیشه باید شما خنثی کنیدش. سعی کنید تا حد امکان بهانه دستش ندید، قانعش کنید با زبون بازی و ... در واقع باید فریبش بدید و اعتماد به دست بیارید تا کار خودتون رو پیش ببرید. البته استراتژی فریب همیشه کار نمیکنه ولی تا حدودی موثره.
اگر قراره برادرتون تا سالها پیشتون باشه و ازدواج نمیکنه یا با شما زندگی میکنه و ... باید اولویت اول مستقل شدن باشه. هم با رفتن از اون شهر هم با کارکردن و پول درآوردن.
 
بالا