من هم این الگوی رفتاریِ تکرارشونده رو دارم.
به خصوص بعد ازینکه وارد دانشگاه شدم و دیدم برعکس کلاسِ کوچک و ۲۴ نفرهی مدرسه، در قیاس با دیگران، دیگه لزوما اونقدرها بلد نیستم.
اما این فکر که اون بیرون همیشه کلی آدم وجود دارن که توی خیلی از چیزها، از من بهترن باعث میشه که کمتر بترسم، آروم بگیرم، راحتتر بپرسم و یاد بگیرم.
اگر راهحلهای دیگهای در موردش پیدا کردی و برات مفید بوده، میشه که راجع بهشون بگی؟
تازه یه کتابی هم هست به how to be a bitch توی مقدمه هم توضیح میده که مردها bitch ها رو دوست دارن تصادفا تو کتابخونه مدرسه وجود داشت البته با ترجمه عنوان چگونه زنی زیرک باشیم
میگم المانیا کلا اخلاقشون اینطوری نیست؟ من اونروز که با دانشجوهای این تیمه جلسه داشتم همه خیلی خوشرو بودن بجز اونی که آلمانی بود و اینطوری بود که انگار به زور اوردنش با ناراحتی سرش پایین بود همش یا بعد از اینکه گفت عه پس اسمت اینطوری تلفظ میشه و من توضیح دادم حس کردم اصن انگار یه حرف بدی زدم که رفت تو هم! با اینکه خیلی حرف نمیزد راهنمایی هم کردا ولی استاده پروژه که فرستاد همه رو بجز همون آلمانیه cc کرد که میتونی از اینا کمک بگیری. بعد حس کردم واقعا یه حرفی زدم که ناراحت شده شاید!
فک کنم اینجوری خوب باشه مثلا پیام بدی که من یه نکتهای درین زمینه که توی ح.ب ات نوشتی به ذهنم میرسه یا یه تجربهای دارم که شاید کمک کنه. بعد اگه خواست بگی
نمیدونم اجازه دارم درمورد ح.ب امروزت نظر بدم یا نه. اما همه ما گاهی حس ناکافی بودن پیدا میکنیم و خواستم بهت بگم مسیری که رفتی و زحمتایی که براش کشیدی خیلی ارزشمنده. زندگی قرار نبوده راحت باشه و با اینکه رشتمون متفاوته این چیزایی که میگی رو منم تو محیط کار تجربه کردم حتی بین همکارام هم دیده بودم که پیش اومده و احتمالا مسئله بی تجربگیه. فکر کنم به مرور که ادم متوجه شه کجا باید دقت بیشتری داشته باشه درست شه. همه ی ما از اول نمیتونیم مثل کسی که ده ساله که کار میکنه عالی باشیم.
به ویژه دندون های جلو