پاسخ : اولین آشپزی
يکی از فاميلامون مرده بود. مامانمينا رفته بودن مجلس ترحيم. من که نمی شناختمش، برا همين نرفتم. ديگه
هيچ بنی بشری خونه نبود، الّا من. برا همين تصميم گرفتم که دور از چشم ننه جان، دست به يه خرّرّرّرّيتی بزنمو سيب زمينی سرخ کنمو با خيال راحت تا تشو خالی خالی نوش جان کنم. <:-P
يه...