خود وجود تو از نتیجه کنکورت برای بابات مهمتره.
بدون قصد دلداری و تسکین و این چیزا دارم میگم.
منم چهارساله دارم خراب میکنم. همیشه این موقع ها این حس رو دارم که نکنه وبال گردن خانوادمم یا چه میدونم یه فرزند ناصالحم که قدردان زحمت پدر و مادر نیست. ولی مطمئنم بری دانشگاه و مسیرت مشخص شه همه حس ات درست میشه و میفهمی چه قدر سطحی فکر میکردی. این یه مقطعی بود که باید خوب یا بد ازش گذر میکردیم. کار خلاف عرف نکردی که بخوای حس شرم بگیری. تلاش کردی و حالا خواسته تو نشد. هیچ تضمینی هم نبود که بشه. قدردان بودن یا فرزند صالح بودن رو به نتیجه یه آزمون پیوند نزن.
من یکی از بزرگترین حسرت هام اینه که چرا ایده ی موسسه کنکور زدن با بچه های کلاس دانشگاهو پی نگرفتم ترم های اول. خیلی پول خوبی ازش درمیومد برام اگه پیگیر میموندم. به نظرم سفت بچسب حتما این بیزینسی که میگی.
من رتبه ی کارشناسیم افتضاح شد و رفتم شهرستان و دقیقا دقیقا حس اینکه شت لایف استایل دانشجویی تهران رو نمیتونم تجربه کنم داشتم!
اما
با اطمینان بهت بگم بزرگتر میشی و این موضوع بی اهمیت ترین چیز زندگیت میشه!!!!
هدفم دلداری نیست چون میدونم دلت تهران میخواست و چه حس بدی داره اما میگذره و این موضوع بی اهمیت میشه.
خودت رو دوست داشته باش.
درباره ی بحث نات کوین که گفتی، یه جور تفکر هست به نام تفکر فازی که خیلی میتونه تو بازار مالی کمکت کنه. عموما ما آدما توی زندگیم یا به چیزی اعتقاد داریم یا نداریم. کمتر پیش میاد تقریبا یا تا حدی به چیزی اعتقاد داشته باشیم. توی بازار مالی ولی بهتره همیشه در یه حدی یه چیزی رو قبول داشته باشی. مثلا تو مثال نات کوین تو میتونستی وقتی ارزش گذاری شد نصفش رو بفروشی بقیه رو نگه داری.
طرقبه رستوران شایگان یا آبشار از همه بهترن و قیمتاشون مناسبترن. دور میدون اصلی طرقبه یه بستنی فروشی هست اون هم خوبه. برید بازار بعثت طرقبه و فیروزه و جاجیم بخرید، قیمتاش خوبه و جنسا هم مرغوب. یه مغازه خیلی کوجولو همونجا هست یه خانومی کارای جاجیمی خودشو میفروشه، اون خداوکیلی کارش خیلی خوبه مخصوصا کیف و کولههاش، چندین سال حتی پرز پرز نمیشه.
ولی بی بزی تمرکز ندارم اصلا تعادلم به این وصله