میخواستم بگم صدات فوق العاده ست
من اصلا از موسیقی سر در نمیارم و صرفا به خاطر حس خوب ، موسیقی گوش میدم و واقعا میتونم بگم صدات خیلی زیباست و خیلی به آدم آرامش میده
امیدوارم یه روزی اون بالا بالا ها ببینیمت
یه سری تو یه مسابقه خوانندگی شرکت کردم از نظر داورا نفر دوم شدم
من قبلش میگفتم عهههه عجب داورای خفنی و این حرفا
حالا داخل معیاراشون واسه سنجش من اینا رو نوشته بودن:
کنترل صدا عالی/نت گیری دقیق/استفاده از تکنیک های ساده اما حرفه ای
بعد منم ذوق مرگ شده بودم اما شک داشتم آخه من این هیچ کدوم اینایی که میگفتو اصلا نمیدونستم چیه بابا من اصلا کلاس خوانندگی نرفتم که (وقتشو ندارم هنوز)
بعد خلاصه رفتم از یه استادی پرسیدم اشکالامو بگو، ببین قشنگ بگم "قهوه ایم" کرد از سر تا پامو
و بله من از اون روز متوجه شدم شما تکنیک بلد نباشی صدا داشته باشی اصلا موثر واقع نمیشی
ولی کلی خواننده ی معروف داریم که طرف خفنه تکنیکه اما صدا نداره و میتونه خیلی هم موفق باشه:)
منطقیه در کل
میدونی یکی از اعصاب خورد کن ترین چیزا واسه من اون موقعیه که یه چیزیو غلط میگیرم یا پاک میکنم، بعد منِ لامصبببب دقیقا همون غلطو دوباره مینویسم: )
اَی خِدا
امروز تنها روز استراحتیه که میتونم داشته باشم تا سه هفته دیگه
با دوستام نرفتم بیرون حوصله شونو نداشتم
با خانواده م نشد
و الان حوصله م داره سر میرهههههه
یکی بیاد با من حرف بزنه: (((((
به یاد گرمای آرامش بخش خورشید...
به یاد سرمای بغل کردنی زمستان...
به یاد آهنگ تنها ترین عاشق فریدون فروغی...
به یاد شعر های شاملو برای آیدا...
به یاد ذوق حل کردن های سوال های ریاضی...
به یادِ حنا...
به یاد کاغذ رنگی های رها در هوا...
به یاد بلند بلند آواز خواندن وسط مزرعه...
به یاد جیغ زدن ها و بالا پایین پریدن ها...
به یاد پابرهنه دویدن روی شن های خیس...
به یاد گرگم به هوا بازی کردن های دوران کودکی...
به یاد بغل کردن های دوست داشتنی ام...
به یاد دوچرخه سوار شدن هایم...
به یادِ...
به یادِ...
:)
به یاد صدای مادربزرگِ نداشته ام...
به یاد رقص پایم...
به یاد زیبایی ها...
به یاد بوی خاک باران خورده...
به یاد ارمغانم...
به یاد هدیه های بزرگ و ذوق کردنی...
به یاد لبخند های زندگی ام...
به یاد بابا نوئل و عمو نوروز...
به یاد کارتون ها و برنامه کودک های نوستالژی...