ما بد نرفتیم، راه اشتباه بود. ما بد نخواستیم همیشه، انتخاب بین بد و بدتر بود. ما کج نرفتیم، دست ها از تنگنا کج شدند و پاها از کج دستی ها خمیده و لنگ . . .
ای کاش می شد گفت، می شد نوشت و نوشت و فوران کرد. ای کاش . . .
ای کاش کسی بود که بشود به او گفت، بدون منت و اندازه ای. اصلا ای کاش میشد همه چیز را گفت و تو خود نریخت
ای کاش میشد جای بغض، گریه کرد، ای کاش . . .
آری! خشم تاریخ از آن ماست زیرا که ما بی محابا دریدیم و بی عشق خریدیم و بی میل بریدیم و دوختیم و این سیل ها حق ماست.
که برای بارانی شکرگزار نبودیم و حتی به دریا حمله ور شدیم و ماهی ها به کشتن دادیم برای تنها یک افسون ساده . . .
پسر عمم میگفت مدرسه کناریشون دخترونه است و بجای اینکه اینا شماره بدن به دخترا اونا شماره میدن و تیکه میندازن در حدیه که اینا از دستشون فرار میکنن حتی دو سه باریم با اینا درگیر شدن
گاهی، باید رفت، باید برید، باید گذشت، باید شکست و خطر کرد، باید پرید، برو بپر، ببر نترس
در واقع داری با رفتنت، ازادیتو جشن میگیری
درد مجازات نیست، دوری مجازات نیست
زخم ها و سختی ها و حتی تحریم های ما پایه های موفقیت و تکامل هستند، مرگ مجازات نیست . . .
اره خلاصه کوبیدم ساختم از اول تو این یه ماه که بن بودم خیلی چیزا تغییر کرده