پاسخ : همشون با هم!
سیاه مشق
من امیدم به کسی هست که در کنج نبودن پیداست
و نگاهم به خزان واژه های خسته ایست
که بلندای بهار یخ زده
ریشه در زمزمه هایش دارد...
و در این زمین که بی وقفه از آوار هوس های شما لبریز است
من حواسم به بلوغ کال یک خاطره ی وهم آلود
وبه گندیدن یک عشق که تاول زده اش ناب...
خط اول...
من همیشه نشسته ام گوشه ی خاطره ها...من همان کنار ایستاده ام،میتوانی مرا از اشک هایم بشناسی...اشک هایم همه شان خط خطی اند!مثل بچه ای که دیوار خانه را با یک مداد شمعی قرمز خط خطی میکند،توی خاطرات من مدام جای پای یک بچه ی دیو صفت هست که روحم را با قلمی از ضجه های خون خطی خطی کرده!
جای...
پاسخ : همشون با هم!
" هیچ کس پیدا نشد"
روز از فرط رکود سطر ها می سوزد
و در امتداد یک غروب گندیده ی سرد
همه ی امید های مردم شهر کبود
بی صدا جان میدهد
می پوسد
همه شان ز بیم یک سیل که از دهان شب خواهد ریخت
زنده زنده زیر یک مشت خاک پست و سیاه
گور خود را میکنند...
پاسخ : همشون باهم!
من آدم انتقاد پذیری هستم. هیچ هم ناراحت نمیشم. اگر هم شعرام رو میذارم این جا ، برای این نیس که برام دست بزنن ، میخوام ازم انتقاد بشه تا مشکلاتم رو بفهمم .ممنون از انتقادات شما.
اما یه چیزی : من تمام شعرام رو زمان خوشحالیم نمینویسم . ممکنه گاهی اوقات ناراحتم ودلم بخواد شعر...
پاسخ : حافظ
فکر میکنم دیوان حافظ به تصحیح احمد شاملو بهتر از دوتا ی دیگس. "قرار از دل" رو هم مناسب تر میدونم . همین طور بیت:
دوای درد عشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر در مانند در مانند
با محتوای شعر جور تره تا ابیات دیگه .
پاسخ : همشون باهم!
شعر 5
میشنوم
من سراپا گوشم
من تمام گام ها ی خسته را میشنوم
درد دل ها ی غروب غم زده
با ستاره ها ی دل شکسته را میشنوم
لرزش صدا ی آن کودک سرما زده را
که نگاهش به خزان کیف پول پدرش
و به پینه ها ی دست مادر خادمه اش
خیره...
پاسخ : همشون باهم!
شعر 4
این روز ها
زندگی این روز ها
پشت یک کوه بلند
مثل ابریست سیاه
که دلش باریدن میخواهد
زندگی این روز ها
ته یک دره ی تنگ
به کف دست ها ی سنگی غم
لم داده
زندگی این روز ها
سقف پاره پاره...
پاسخ : مجموعه ترانه های reza-handsome
از ترانه خوشم نمیاد . برای همین اصلا از این جور شعرا متنفرم . اما مال شما یه چیز دیگه بود .عاشق این ترانه ها شدم. خیلی قشنگن .آفرین!
پاسخ : همشون باهم!
شعر 3
یک نفر روح مرا خواهد یافت
همه ی امید من
به نگاه شعله ایست
که مرا گرم کند
تا ابد خاکسترش خواهم شد
همه ی امید من
به گل تنهاییست
که مرا رنگ دهد...
همشون باهم!
سلام . به پیشنهاد یکی از دوستان ، میخوام همه ی شعرام رو یک جا بگذارم .
شعر 1
هوس
من درون قفس سرد اتاق
زیر چتر بسته ی افکارم
خسته از غم ، خسته از بغض سیاه
هوس مرگ در سرم دارم
این هوس روزی حقیقت می شود
من به شهر مردگان خواهم رفت
نور ها به رنگ شب ها میشوند
من به جمع مردگان خواهم...
زیر بال آسمان
زیر بال آسمان
کاش میشد زیر بال آسمان
آسمانم رنگ دریا میگرفت
دستم از نقاشی رنگین کمان
رنگ یک طلوع تازه میگرفت
کاش میشد زیر بال آسمان
بال هایم تا افق پر میکشید
دستم از لمس نگاه آفتاب
تا ابد نقش ستاره میکشید
کاش میشد وقت غم یک آشنا
بی هوا یک خنده تقدیمم کند!
لحظه ی شکستن یک بغض...
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!
آفتاب میشود
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب میشود
چگونه سایه ی سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب میشود
نگاه کن
تمام هستی لم خراب میشود
شراره ای مرا به کام میکشد
مرا به اوج میبرد
مرا به دام میشد
نگاه کن
تمام آسمان من پر از شهاب میشود
تو آمدی ز دور ها...
ابر ستاره
توی دنیا ی سیاه
روی یک شهر کبود
وسط زخم غبار آلود شب
من اسیر سلطه ی شب شده ام
شب تاریک و ملال آور شهر
گوش کن!
من ستاره ای ابر ستاره ام .
گر تو جسمم به اسارت ببری
نور من فرش زمین خواهد شد
و به مردمان ماتم زده ی شهر کبود
که امیدشان ز انتظار یک صبح سفید...