پاسخ : عکس های ما
پاک کن نصفه....
جزوه ی آقای توتکار
مداد نوکی که خانم مزرعی بهم داده!
منو این همه خوشبختی................
Canon Powershot A3300
x بچه ها، من بسیار بی ملاحظه هستم که بدون خوندن قوانین، عکس با سایز بزرگ آپلود می کنم.
این دفعه عکستون ریسایز شد، دفعۀ بعد پاک میشه.
پاسخ : خاطره نویسی روزانه
تازه اومده بودیم تو ویلای شمالمون .همه جا پر از خاک و کف خونه از گچ و سیمان پربود!
چند روزی به گرد گیری و تمیز کردن گذشت...البته مادر جون تمیز میکرد ماهم تماشا!
بعد یه عمری پسرعمم اومد خونمون که مثلا به ماکمک کنه!تو جابه جایی وسایل سنگین مثل مبل و میزا!
مامانم که کم...
پاسخ : خاطرات نوروز 92
سال تحویلو تنها بودم!تنهای تنها هم که نه ها!اما مامان بابام نبودن!
دختر خالم سی اسفند به دنیا اومد.
حالا من و خواهرم مهم نیس که تنها بودیم بیچاره اون دخترخالم.....
که هم نیمه دوم شده هم 4 سال یه بار تولدشه......
اسمش "دنیا"س
در طول تعطیلات رو هم همش مدرسه بودیم.از 7 صبح...
پاسخ : ببخشید!میای باهم دوست شیم ؟
من تو بچگیم خیلی این جمله رو به کار بردم!
تقریبا به هرکی که میرسیدم میگفتم میای باهام دوست شی؟؟؟؟
اما وقتی یکم بزرگ تر میشی همه چیز فرق میکنه.
یه غرور مسخره هست که نمیذاره به راحتی به همه بگی :میای با من دوست شی؟
من عاشق اینم که دوستای خوب و صمیمی داشته...
پاسخ : خاطره نویسی روزانه
دیروز (22 / 1 / 92)واسه سالگرد بابابزرگ عزیزم پاشدیم اومدیم شمال مراسم خوب برگزار شدیک سال پیش:یه پدربزرگ زیبا داشتم/پدری که با اون همه مهربونی دچار یه بیماری بد شد/سرطان/سخت بود/ولی اون مرد بود/خیلی قوی/خیلی دوست داشتنی/5 پسرو5 دختر داشت/تقریبا همه دکتر/شب و روز...