پاسخ : سوتیها
خدا رفتگان شما رو بیامرزه پارسال مادر بزرگم فوت کرد .
یه پسر خاله دارم سوم دبیرستان میخوند گفتیم احسان برو سنگ قبرو بگیر بعد رفته سنگ نویس گفته رو قبر چی بنویسم بعد این احسانه گفته بنویس:"
شبی مجنون به لیلی گفت : کای محبوب بی همتا
ترا عاشق شود پیدا ، ولی مجنون نخواهد شد
یعنی نه...
پاسخ : بررسی دلایل عدم استقبال نوجوانان از رمانهای ایرا
1- اکثر رمان های ایرانی تکرارین یعنی موضوع جدیدی نیست.
2-والا من نمیدونم علت از ارشاده یا نویسنده انگار قسمت زیادی از رمان های ایرانی رو حذف کردن.
3-انصافا رمان های خارجی روان ادمو داخل داستان قرار میدن.
پاسخ : تقلب
تقلب زیاد کردم ولی اینی که میگم وقتی خودمم یادم میاد خندم میگیره
یه معلم شیمی داشتیم اقا این از پشتم چشم داشت ولی به صورت غافلگیرانه تقلبو میگرفت .
منم امتحان دینی داشتم این مراقب بود امتحانو تموم کردم دیدم یه 30 مین مونده تا اخره امتحان گفتم چیکار کنم
گفتم اهان بذار حال اینو یکم...
پاسخ : اولین آهنگی که باهاش گریه کردم ...
والا اولیشو نمیدونم
ولی تا اونجا یادم میاد با ترانه "اهای خوشگل عاشق"فک کنم از فزیدون بود.
حالا اکثرا با ترانه نگران منی پاشایی
پاسخ : اخراج شدن ازکلاس
اصلا تعداد اخراجام اونقد زیاده نمیدونم کدومشو بگم #-o :P
بذارین جالب ترینشو بگم
تو سوم دبیرستان به ما یه معلم هندسه دادن که هنوز دانشجوی دکترا بود اولین بار بود درس میداد
این اومد تو کلاس دیدیم اره دیگه استرس از سرو پاش میباره
از اونجاییم که ما .....روزگاریم.
قرار...
پاسخ : اگر شما زمان جنگ بودید و اگر جنگ شود ...
"پسرم خاک میخوریم ولی خاک نمیدهیم"سخنی که در انقلاب ستارخان مادری به فرزندش گفت که فرزند از گرسنگی خاک میخورد.
در این دنیا هیچ چیز هم نداشته باشیم لااقل چیزی به اسم هویت داریم که باید از ان مواظبت کنیم.
پس من از هویتم مراقبم و تا حد مرگ برسر ان...
پاسخ : سوتیها
باید امروز فردا برم به موسسه زبان بگم واسم یکم حرف زدن یاد بدن!!!
امروز رفتم پیش استاد دو سه تا سوال پرسیدم بعد برگشتنی واسه تشکر ازش بهش میگم :استاد خیلی حال دادی :-"
استاد: :o :o :o
منم:الفرار :D :D :D
پاسخ : سوتیها
دوره سوم دبيرستان ما يه كلاس داشتيم اصن موقعيتش عملياتي نبود سه پنجره داش يه در بعد جيغ و خوندن تشويقو رقصو ايناهم تو دبيرستان عاديه ديگه بعد ما واسه اين در نفر ميذاشتيم از پنجره به لو ميرفتيم از پنجره مراقبت ميكرديم از در لو ميرفتيم ما يه روز داشتيم ميخونديم نگو از پنجره نيگا...
پاسخ : سوتیها
اقا این بچه ها چه کارا که بلد نیستن ؟!؟!؟ :o
یه پسر خاله دارم اول ابتدایی میخونه .میگم حسین چه پسر گلی شده لباساش چه خوشگله چه قد باادبه. برگشته بهم میگه چی میخوای زود بگو کار دارم .
میگم چه کاری؟ . میگه نمیگم .با هزار زور راضیش کردیم میگه هیچی بابا دوستم تو وایبر منتظره.
من: :o...
پاسخ : سوتیها
امروز رفتم کتابخونه میخواستم درس بخونم در زدم وارد شدم :P بعد دیدم همه منو نیگا میکنن یکی هم بهم میخنده گفتم حتما باید سلام بدم با صدای بلند به همه سلام دادم کل سالن داشت بهم میخندید :)) :))
شما علتشو میدونین واسه چی به من میخندیدن :-" :-"
(اهان من الان فهمیدم) :)) :)) :)) :))
پاسخ : سوتیها
تازه اين برنامه ها اومده وقت اذان اذان ميگه ساعت 12 ايناست استاد داره درس اصن صداي نفسم به گوش نميرسه يهو گوشيم اذان داد همه خنديدن بعد استاد باجديت كمي مايل به خشونت ميپرسه كي بود اذان ميداد منم با پررويي:استاد مرحوم موذن زاده بودن خدا رفتگان شمارو هم بيامرزه.
استاد: :-w
من...
پاسخ : سوتیها
دیروز سوار تاکسی شدم یه پیرزن هم سوار شده بود و هی به راننده تاکسی میگفت اقای راننده منو بذار جلوی مطب خانوم....... راننده هم میگف ننه تو این شهر هزار تا دکتر داریم باید ادرس بدی بعد واست پیدا کنم. منم گوش میدادم یهو گفتم ننه جون بیا برو یه دکتر خوب چرا به دنبال یه دکتری که...
پاسخ : سوتیها
این پسرخالم یه بابا بزرگ داره خیلی باحاله بعده فوتبال محمدرضا(پسرخالم)میگه بچه ها توخونه مافقط اقاجونم هست بیاید بریم استراحت کنین بعدا میرین خونتون بعد ما هم رفتیم خونشون تقریبا یه 6 نفری میشدیم بعد هوا خیلی گرم بود هر 6 تاییمون رفتیم نشستیم جلو پنکه این پنکه یه ربع کار کرد بعد...
پاسخ : تورکجه شعرلر
بشنو از نِی چُون حکایت میکند از جُداییها شکایت میکند
گل ائشيت نئي دن شكايت ائله يير آيريليقلاردان حكايت ائيله يير
کَز نیستان تا مرا بُبریدهاند از نَفیرم مرد و زن نالیدهاند
تا...
پاسخ : سوتیها
قرار بود امتحان شهری گواهینامه رانندگی رو بدم بعد افسر اول از اقایون میگرف بعد از خانوما منم به خواب موندمو با سختی خودمو به تایم خانوما رسوندم با هزار تا التماس افسر قبول کرد اخر وقت از منم امتحان بگیره تو اخر وقت دو تا خانوم شد و یدونه هم من بعد حین سوار شدن به ماشین این روابط...