پاسخ : مناظره ی عاشقانه میان سیمین بهبهانی و ابراهیم صه
پاسخ م.کیا به رند تبریزی :
یارب به دل یاری بده تا درد خود درمان کند
این ننگ صهبا را به جان از دوستان پنهان کند
گفتی که تو دلداده ای؟بَهر بلا آماده ای؟
وانگه که رو تابانده ای،این کار، سست پیمان کند
مردی که با مویی جفا ،رویش بتابد...
پاسخ : مناظره ی عاشقانه میان سیمین بهبهانی و ابراهیم صه
پاسخ شمس الدین عراقی به رند تبریزی:
ای رند تبریزی چرا این ها به آن ها می کنی
رندانه می گویم ترا ،کآتش به جان ها می کنی
ره می زنی صهبای ما ای وای تو ای وای ما
شرمت نشد بر همرهان ، تیر از کمان ها می کنی؟
سیمین عاشق پیشه را گویی سخن ها...
پاسخ : مناظره ی عاشقانه میان سیمین بهبهانی و ابراهیم صه
پاسخ رند تبریزی به سیمین و ابراهیم:
صهبای من زیبای من سیمین تو را دلدار نیست
وز شعر او غمگین مشو کو در جهان بیدار نیست
گر عاشق و دلداده ای فارغ شو از عشقی چنین
کان یار شهر آشوب تو در عالم هوشیار نیست
صهبای من غمگین مشو عشق از سر خود...
شعر دیوانگی از دفتر مرمر(آزار) از سیمین بهبهانی:
یارب مرا یاری بده ، تا خوب آزارش دهم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، ازغصه بیمارش کنم
بندی به پایش...
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!
:x عاشقی جرم قشنگی ست ............! :x
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور به همان...
پاسخ : اشعار عاشقانه
هر جا که سفر کردم تو همسفرم بودی
وز هر طرفی رفتم تو راهبرم بودی
با هر که سخن گفتم پاسخ ز تو بشنيدم
بر هر که نظر کردم تو در نظرم بودی
هر شب که قمر تابيد هر صبح که سر زد شمس
در گردش روز و شب شمس و قمرم بودی
در صبحدم عشرت همدوش تو ميرفتم
در شامگه غربت بالين سرم بودی
در...
پاسخ : اشعار عاشقانه
به کلام فتح نیازم کو؟
که لب از مکالمه بر بستم:
چو نهیبِ فاجعه بشنفتم،
به گروهِ فاتحه پیوستم
دلِ تخته پاره ندادندم
که چو بشکنَد، به فغان آید _
چه وجودِ بلعجبی هستم
که «تَرَق» نکَردم و بشکستم
به جگر فشردنِ دندانم
به صلاح بود و چنین کردم
چه کنم؟ هلاکِ جگر...