پاسخ : رودکی
گرفت خواهم زلفین عنبرین ترا
به بوسه نقشکنم برگ یاسمین ترا
هر آن زمین که تو یک ره برو قدم بنهی
هزار سجده برم خاک آن زمین ترا
هزار بوسه دهم بر سخای نامهٔ تو
اگر ببینم بر مهر او نگین ترا
به تیغ هندی گو: دست من جدا بکنند
اگر بگیرم روزی من آستین ترا
اگر چه خامش مردم که شعر باید گفت...
پاسخ : طلا، سکه، ارز (آرشیو)
ولی من شنیدم که تو بازار و صرافی ها اصلا" دلار نیست!!!
صرافی ها دلار ندارن و باید از بازار آزاد خرید، که در اون حالت هم 2000 تومان به بالاست!!!
پاسخ : رودکی
حاتم طايي تويي اندر سخا
رستم دستان تويي اندر نبرد
ني، که حاتم نيست با جود تو راد
ني، که رستم نيست در جنگ تو مرد
چون بچهي کبوتر منقار سخت کرد
هموار کرد پر و بيوگند موي زرد
کابوک را نخواهد، شاخ آرزو کند
وز شاخ سوي بام شود بازگرد گرد
پاسخ : معماری
آره من موافقم
ولی ماکت تا حالا نساختم!
خیلی دلم میخواد اگر کسی راجع به رشته ی دانشگاهیش اطلاعاتش از سطح اطلاعات موجود در اینترنت بیشتر است در اختیار من هم بگذاره!
پاسخ : رودکی
بگرفت به چنگ چنگ و بنشست
بنواخت به شست چنگ را شست
فرخار بزرگ و نيک جاييست
کان موضع آن بت نواييست
نه کفشگري که دوختستي
نه گندم و جو فرو خستي
پاسخ : رودکی
غزل رودکی وار، نیکو بود
غزلهای من رودکی وار نیست
اگر چه بپیچم به باریک و هم
بدین پرده اندر مرا راه نیست
"عنصری"
زندگینامه
رودکی، ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.
از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8 سالگی قرآن آموخت و...
پاسخ : از عماد خراسانی
این شعر به لهجه ی مشهدی سروده شده است و استاد شجریان نیز آنرا اجرا کردند:
يرگه کار مو و تو دره بالا ميگيره
ذره ذره دره عشقت تو دلم جا ميگيره
روز اول به خودم گفتم ايیم مثل بقي
حالا كم كم ميبينُم كار دره بالا ميگيره
چن شبه واز مودوزم چشمامه تا صبح به چخت
با به يك...
پاسخ : از عماد خراسانی
دلم آشفته آن مايه ناز است هنوز
مرغ پرسوخته در پنجه باز است هنوز
جان به لب آمد و لب برلب جانان نرسيد
دل به جان آمد و او برسر ناز است هنوز
گرچه بيگانه زخود گشتم و ديوانه زعشق
يار عاشق كش و بيگان نواز است هنوز
خاك گرديدم و بر آتش من آب نزد
غافل از حسرت ارباب...
نی نامه ای دیگر : زنده یاد قیصر امین پور
نی نامه یی دیگر
شعری از زنده یاد قیصر امین پور
خوشا از دل نم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
خوشا زان عشقبازان یاد کردن
زبان را زخمه فریاد کردن
خوشا از نی خوشا از سر سرودن
خوشا نی نامه ای دیگر سرودن
نوای نی نوایی آتشین است
بگو از سر بگیرد،...
ای آنکه غمگینی و سزاواری
واندر نهان سرشک همی باری
از بهر آن کجا نبرم نامش
ترسم رسدت اندوه و دشواری
رفت آنکه رفت، و آمد آنک آمد
بود آنچه بود، خیره چه غم داری؟
هموار کرد خواهی گیتی را؟
گیتیست، کی پذیرد همواری؟
مستی مکن که نشنود او مستی
زاری مکن که نشنود او زاری
شو تا قیامت آید زاری کن،
کی...
پاسخ : فريدون مشيري ...
پر کن پیاله را
کاین آب آتشین
دیری است ره به حال خرابم نمی برد
این جامها که در پی هم میشود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می رباید و آبم نمی برد
من با سمند سرکش و جادویی شراب
تا بیکران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستاره اندیشه های گرم
تا مرز...
گر چه مستيم و خرابيم چو شب هاي دگر
باز كن ساقي مجلس سر ميناي دگر
امشبي را كه در انيم غنيمت شمريم
شايد اي جان نرسيديم به فرداي دگر
عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر
بجز از امشب و فردا شب و شبهای دگر
مست مستم مشكن قدر خود اي پنجه غم
من به ميخانه ام امشب تو برو جاي دگر
چه به ميخانه چه محراب...