پاسخ : دفتر شعر میگذارییییم!
ممنون از همتون
شعر موزون؟! جسارت نمیکنم واردش بشم!
احساس میکنم باید سخت باشه!
تا حالا امتحان نکردم!
راجع بع جوشش و کوشش هم:
من اول یه چیزی به ذهنم میرسه و اگه ننویسمش یادم میره کلا!
این ممکنه یه جمله باشه، یه موضوع یا یه شعر کامل!
بعد که نوشتم 2-3 روز بعدش میشینم...
پاسخ : دفتر شعر میگذارییییم!
زندگی ات را قورت بده!
بعد... دوباره فکر کن
که چقدر دوستت داشتم...
و تو چقدر زندگی میکردی
وقتی من فقط بودم...
و فراموش میکردی
که باید دوستم داشته باشی!
مثل شب های امتحان
که من یادم میرفت
چقدر مادرم را دوست دارم!
وقتی همه نیستیم
وقتی همه زندگی میکنیم
خدا
چقدر تنها...
پاسخ : دفتر شعر میگذارییییم!
صدایت
آورارم میکند روی سرم...
ساکت!
بگذار از خرابه های درونم بیرون بیایم!
شاید
خدا
زمان را به عقب برگرداند:
من
تو
و سکوت
که آروارم میکند روی چشمانت...
پاسخ : دفتر شعر میگذارییییم!
ایتم یه شعر دیگه!
تازگیا شعر نگفتم!
از شعرای قبلیمه!
شاید این عشق هم زمینی باشد!
بیا
نترس
دستهایم را بگیر
میخواهم از خودم فرار کنم!
بیا برویم
من حوا میشوم
و تو...
آدم نه!
سیب...
به بهشت که برگردیم،
آنقدر به هم زل میزنیم
که خدا دلش به حالمان بسوزد...
پاسخ : دفتر شعر میگذارییییم!
این قضیه جوششش و کوشش چیه دیگه؟!! :o
خدام که متوجه این قضیه نشده بودم! شما هم اولین نفری هستین که راجع به کلمه خدا تو شعرام این نظرو دارین!
ممنون از راههنماییاتون!
×لطفاً پست متوالی ارسال نکنید.
پاسخ : ناله ی گرگ - اشعار آرمان آریا
سلام! واااااااااااااااااااااااااااااااااای! چه باحال؟!
خیلی خیلی قشنگه!
فقط بعضی جاهاش مث این یکی:تلاطم وهم فریب جنبش اندوه خیلی طولانی و خسته کننده اش میکنه! استفاده از کلمات ساده و روان تو شعر به سلیس بودن شعر کمک میکنه!
البته این فقط نظر من کمترین بود در...
پاسخ : دفتر شعر میگذارییییییییییییییییییییییم!!!!
ممنونم شما لطف داری عزیزم!
فقط من بگم که این شعرامو تو سمپاد سیتی هم گذاشتم! فقط اونجا نام کاربری ام ژانوس بود! گفتم بعدا نگین شعرای مردمو گذاشتین؟!!!!!!!!! :))
بازم ممنون عزیزم!
پاسخ : دفتر شعر میگذارییییییییییییییییییییییم!!!!
ما که نمیدانیم چه کنیم؟!
شما میگویید چه کنیم؟
فک کردم اگه شعرم طولانی تر باشه بیشتر خواانده رو تو حس میبره!!!!!! البته فک کنم حوصله شو سر برده!!!!!!!!!
اینطوره؟!
پاسخ : دفتر شعر میگذارییییییییییییییییییییییم!!!!
دلم برای خدا تنگ شده است...
تو در حیط ریحان میچینی
و من
به یاد سهراب میافتم!
" روشنی، من، گل، آب "
آخ که چقدر از بوی ریحان بدم میاید!
تو میخندی
و جای خالی حضورت...
پاسخ : دفتر شعر میگذارییییییییییییییییییییییم!!!!
در سیاهی هیچ روشنی پنهان نمیشود...
من خدار را خواب دیده ام!
با چادر مادربزرگ
و انگشتر عقیقش!
ایستاده بوده رو در روی جهان...