نتایج جستجو

پاسخ : اخبار هر چقدم رد بشه باز نسبیت برای توجیه پدیده های فضایی از همه نظریات گویا تر و جامع تره. تا یه نظریه کامل تر و توجیه کننده تر بِدن از نسبیت استفاده میشه. فک میکنم هنوز زوده واسه نغز کردنش. هنوز جا داره واسه کامل تر شدن. احتمال اصلاحش بیشتر از نغزشه.

پاسخ : پارادوکس دوقلوها من فک میکردم چقد این موضوع سادس شما چقد پیچیده توضیح دادین :-?? خب املیا با سرعت بالا حرکت کرده برطبق نسبیت و اینا زمان براش کمتر سپری شده جوون تره. اونی هم که رو زمینه زمان براش با سرعت معمول (کمتر از املیا) سپری شده. تموم شد رفت :-? ;D

پاسخ : جذب نور توسط سیاهچاله! یه جواب ساده: نور از فوتون بوجود میاد. سیاهچاله چیزیه با سرعت بسیار زیاد... جرم بسیار بسیار زیاد یه مرکز تکینگی داره که جرمش بینهایته. بر طبق نظریه اینشتین هر چی جرم یه جسمی زیاد باشه باعث خمیدگی بیشتر فضا زمان و در نتیجه جاذبه ی بیشتر میشه. این که نور جذب سیاهچاله...

پاسخ : سمپادی های کرج امسال 98 درصد دانش آموزیه سال های قبل بیشتر دست مسولین بوده. ما امسال ازشون گرفتیم :> B-) البته امسال از اول نمیدونستیم که تقریبا همه کاره خواهیم بود. زیاد جالب نشد. از سال بعد قراره یه کاره جدی و توپ تحویل بدیم :)

پاسخ : سمپادی های کرج سمینار دیگه :-? بلا نسبت بلا نسبت یه چی مثه همایش فیزیک مائده. دقیقا مشخص نیست ولی تقریبا یه همچین چیزایی. یا تقریبا مثل در متن شب امسالمون. چون تعداد پروژه ها کمه برای افزایش کیفیت این کار بهترین کاره. حالا بازم دقیق مشخص نیست

پاسخ : سمپادی های کرج "به من" هم 99% اردیبهشته... و... احتمال زیاد به صورت سمیناره که سطح و کیفیت کار خیلی خیلی بالاتر میره B-) :>

تکمیل ضرفیت دوم امسال توی خیلی از مدارس سمپاد شاهد تکمیل ضرفیت سال دوم دبیرستان بودیم خیلی چیز جالبی بود!! :| ما 4 سال بود که توی سمپاد درس میخوندیم یه عده یهو اومدن و شدن سمپادی. و این که 4 سال درسایی که ما میخوندیم خوندنش تو مخیله شون هم نمیگنجیده. اینکه 4 سال ما تحت تفکر و نظراتی بودیم...

پاسخ : دیسوگرافی بچه های سایت نام: زینب خانووم B-) سن:15 محل تولد: کرج تحصیلات: سیکل ;D محل سکونت: کرج تاریخ تولد: 23/2/75 بی صبرانه منتظر کادوهاتونم ;;) سایز پا: 40 ;D چجور حیوانی هستی؟ بی تردب. زود باش عذر خواهی کن :-w درس مورد علاقه: زیست و فیزیک (نه فیزیک مدرسه) غذای مورد علاقه...

پاسخ : تعطیلی پنج شنبه افتضاح همه درسامون عقبه ما سوم راهنمایی 5شنبه هامونو تعطیل کردن جاش دو روز در هفته تا 3 و ربع میموندیم و بقیه ش هم تا 2 الان با این حجم درسا نمیدونم چه جوی بود گرفتشون :-L

پاسخ : معلم زن - معلم مرد ما فک کنم 3 یا 4 تا معلم مرد داریم اونم فقط واسه سوم ها و پیش هامون المپیادا هم که کلا مردن کی گفته نمیشه؟ مدیراتون اگه تلاش کنن میتونن مجوزشو بگیرن

پاسخ : سمپادی های کرج منم کرجم غلط کرده هر کی گفته 3 :-w همون 1 قدیم ;D به هویت ما توهین کردن. از ارزش های ما چیزی کم نمیشه B-) :>

پاسخ : قتل بچه که بودم با داداشم پارچه پلاستیکی آتیش میزدیم میریختیم رو خونه ی مورچه ها میسوختن دود بلند میشد ازشون لذت میبردیم ;D یه جوجه (بچه مرغ) رو هم پرت کردم هوا پرواز یاد بگیره. افتاد مرد نمیدونم چرا ;D یه بارم با سنگ زدم به جوجه م سریع بدوئه عادت کنه خورد تو سرش مرد ;D

پاسخ : شیطنت ها سوم راهنمایی که بودیم فک میکردیم اول دبیرستان از هم جدا میکننمون روزای آخر یه رصدی داشتیم مدرسه و شام هم میدادن و این قضایا خلاصه هر کس به دلیلی دپ بود و یه عده گریه میکردن و اصن یه وضی ما کلاسمون متحد ترین کلاسی بود که ممکنه هر کس تو عمرش ببینه. کل کلاس حول یه دایره ی بزرگ...

پاسخ : سوتی‌ها من یه سوتی تابلو دادم اون موقع فک کنم دوم یا سوم راهنمایی بودیم منم جووو زیست و پزشکی و اینا داشتم یه چیزی خونده بودم در مورد یه ماده ای تو بدن معلم شیمی مون درس اسید ها و باز ها رو داد و منم خواستم بگم یه چیزایی سرم میشه با اعتماد به نفس کامل پا شدم کلاس در سکوت مطلق : خانوم...

پاسخ : خوردن سر کلاس زنگای دینی کلا ما قبلشش به عنوان یه وظیفه میدونستیم که بریم چیزی بگیریم بخوریم یه زنگ کل کلاس خوراکی گرفتیم سه میز جلوی هر ردیف خالی شده بود همه متمرکز شده بودیم پشت کلاس و میخوردیم همه چیپسا خورد و همه چی داغون شده بود ما هم مرده بودیم از خنده اونم تا آخر زنگ داشت میگفت...

پاسخ : خاطراتتون از بهترین معلماتون یه معلم شیمی داشتم راهنمایی یه جورایی رابط بین بچه ها و مدیر بود ما هر وقت حوصله درس نداشتیم درد دل میکردیم باهاش کل زنگ میپیچید. خیلی باحال بود یه بار هم آخرین جلسه قبل از عید اومد گفت من حوصله درس دادن ندارم بیاین حرف بزنیم ;D خلاصه خیلی باحال بود

پاسخ : سوتی‌ها یه معلم فیزیک داریم همه مثه چییی ازش میترسن کلن معروفه یه بار به دیوار گفت دیوور داشت تو چشمای من نگا میکرد منم پوکیدم از خنده. یعنی ننداختم بیرون شانس آوردم ;D یه بارم برگه هامونو تصییح کرده بود من رفتم یه چیز اعتراض کنم خیلی عصبانی شد بسیار جدی و وحشتناک. اومد بگه نور میخوره...