پاسخ : پارانویای شبانه
دوستان عزیز این هم متنی که خانوم مکرم زحمت خوندنش رو توی فصلنامه ی دوم سمپادیا کشیدن ! امیدوارم لذت ببرید ...
باید در ایستگاه دانش آموز پیاده شوم و اینکه "مسافرین محترم لطفا از خط زرد فاصله بگیرید"، چیزی را عوض نمی کند ؛ و اینکه مترو هیچگاه ایستگاه دانشجو نداشته است چیزی...
پاسخ : آغاز رای گیری اولین مسابقه شعر سمپادیا
منم دوباره تبریک میگم!شعر خیلی خوبی بود منتها فقط نقص هاشو به نظرم گفتم و اگر شعر خوبی نبود اصلا فرصت فکر کردن راجبشو به خودم نمیدادم
حالا ایشالا اگه بقیه دوستان هم شرکت کنن توی بحث نکات مثبت شعرهارو میگیم
پاسخ : آغاز رای گیری اولین مسابقه شعر سمپادیا
خب من به عنوان یک مخاطب عام وقتی شعر رو میخونم به یک تناقض میخورم ! یک حالتی هست که برای هر شاعر خوبی ممکنه پیش بیاد !اونم اینکه شما بر اساس یک مفهومی این شعر رو گفتین ولی یه جاهاییش رو متناقض گفتین و یا اینکه اول شعر رو گفتین و بعد سعی کردین با...
پاسخ : پارانویای شبانه
عزیزانی که تمایل دارند مجموعه اشعارم رو با عنوان "پارانویای شبانه" تهیه کنند می توانند به غرفه انتشارات توس واقع در تالار فردوسی نمایشگاه کتاب مشهد مراجعه کنند.
پاسخ : آغاز رای گیری اولین مسابقه شعر سمپادیا
بعله اگه شعر ها نقد بشه زیبایی مسابقه هم کامل میشه ...
در مورد شعر کلاسیک که نظر خاصی ندارم چون زیاد در مورد کلاسیک نمی دونم و سعی میکنم وارد نشم اما در مورد شعری که خانوم جلاد لاغر سرودن ضمن عرض تبریک باید یه نکاتی که به ذهنم رسیده رو راجبش بحث...
پاسخ : آغاز رای گیری اولین مسابقه شعر سمپادیا
مسابقه ی خوبی بود ! تبریک میگم به برنده ها ! امیدوارم ادامه داشته باشه این مسابقه و خسته نباشید میگم به مدیرای انجمن و داورا !
فقط تنها نکته ای که به نظرم اومد که بگم اینه که اصولا درسته که شعر سپید و نیمایی رو نو در نظر میگیریم ولی شاید بهتر باشه...
پاسخ : پارانویای شبانه
از آخرین بار
که لهجه ی گونه هایت
زبان لب هایم را تغییر داد
دیگر هیچ کس شعرهایم را نمی فهمد.
.
.
.
ترجیح می دهم نباشی
و این شعر را بنویسم
تا باشی و لمس گونه هایت
شیرینی این شعر را از من بگیرد ...
=====================
قسمتی از شعری بلند
پاسخ : تصور ما از کاربران - سري جديد٣
سلام !
- به شدت درونگرا با چهره ی نسبتا غمگین که انگار قهقهه زدن رو بلد نیست
- پناهنده ی کتاب و ادبیات در مواقع فرار از دنیای حقیقی و آدماش و پیدا کردن بدل همون آدم ها و تطبیق اونها با شخصیت های یک داستان تلخ
- علاقه مند به موسیقی و شعر
- فراموش نکردن...
پاسخ : فراخوان مسابقه ی ماهانه ی انجمن نثر پارسی(مهم)
سلام دوستان خسته نباشید همگی !
من توی این انجمن مسئولیتی ندارم اما مسابقه چند روزی دیرتر برگزار میشه ! چون یک سری از دوستانمون کنکوری بودن و حالا نتایجشون اومده و درگیر انتخاب رشته هستن و به نظر میرسه که مدیریت انجمن تصمیم دارن مسابقه...
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من
من فکر میکنم این که حس شعر گفتن رو نداری یک مقدارش بخاطر تلقینه ! البته قبول دارم که شعر گفتن حال و هوای خاص خودشو میخواد ولی به نظرم اگر به شعر گفتن و اصطلاحا شاعر بودن به صورت حرفه ای تری نگاه کنی و برای خودت یه مدت خط خطی کنی بعد چند روز یا فوقش یکی دو ماه...
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من
سلام !
مثل همیشه خیلی خوب بود و واقعا لذت بردم ! در مورد نکات فنیش و اینها ترجیح میدم نظری ندم چون دانش وزن شناسی شعر کهن رو ندارم هرچند به نظرم وزن بسیار خوبی رو انتخاب کرده بودی و حتی میشه به عنوان ترانه هم ازش استفاده کرد \:D/
اما در مورد مفهوم و...
پاسخ : دیوار زبــــر.خط خطی های من
سلام خسته نباشید !
من فراموش کرده بودم پاسخ بدم این مطلبو !
اولا در مورد این اشعار باید بگم خیلی خوبن ! یعنی به نظرم واژه ها در خدمت معنا استفاده شدن و این خیلی خوبه ! اما در مورد اینکه گفته بودین دوست ندارم یه دفتر داشته باشم پر از شعرهای نیمه کاره ! این...
پاسخ : پارانویای شبانه
گروس می خواندم و روزهای نوجوانی را سطر می کردم بر کاغذ ... گروس می خواندم و می ترسیدم از قطارها ، سیگارها ، تانک ها ،حفره ها .... و شب در من تب کرد ... ضربان هایش را هنوز حس می کردم ... گروس می خواندم و نمی دانم چه شد که صدایش زدم استاد ... که به اسم کوچک صدایم زد ... که...
پاسخ : پارانویای شبانه
خیلی ممنونم دوست عزیز ! لطف دارین!
عرضم ب حضور شما من سه چهار سالی میشد که واسه خودم می نوشتم البته اولا فقط نیمایی بود اما الان بیشتر سپیده و خیلی اتفاقی آقای گروس عبدالملکیان شعرامو خوندن و با گفتن نکاتی از ایشون و چند شاعر دیگه مثل خانوم لیلا کردبچه و خانوم الهام لاسمی...