پاسخ : میتینگ بعدالکنکوری
انقد برای خودتون علم و عصمت قائل شدید که ادعا کردید از نیت بچه ها خبر دارید.
شاید و بعضی هم بکار نبردید، یعنی به همه تهمت زدید.
من اگه این حجم از دین داری شما رو داشتم از همه عذرخواهی میکردم و حلالیت میگرفتم.
پاسخ : حامد ابراهیم پور
بخشی از یک مثنوی:
دلم، تنم، وطنم زخمی است... وصله ی تن باش
خزان گرفته شکوه مرا شکوفه ی من باش
بیا دوباره به دیدار شعرهای مریضم
خزان گرفته بهار مرا ببخش عزیزم
مرا ببخش اگر پنجه های گرگ ندارم
برای بردن تو نقشه ای بزرگ ندارم
بخند ! پاسخ این اشکهای یخ زده خنده ست
مرا...
پاسخ : قشنگ ترین بیتهایی که شنیدید
گناهش چیست تُنگی، عاشقِ ماهی شود اما...
تمامِ عمر،ماهی از وجودش بی خبر بودن؟؟
چه می کردی،اگر یک عمر گلدانی شوی اما...
تمامِ فکرِ گل از باغ و باران شعله ور بودن؟؟
غزل سهرابی
پاسخ : خاطرات سوتیها
ی اردوگاه رفتیم امکانات زیر خط فقر .زمین بازی خاکی .تنها وسایل خوبی که داش چن تا تاب چند نفره بود .
با دوستام سواره یکی از تاب ها شدیم . یکی از میله هاش شکسته بود منم ترسو نمیذاشتم سرعت بگیریم
چن ساعت بعد رفتیم سواره یه تابه دیگه شدیم که ظاهرا سالم بود .
سرعت که گرفتیم...
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغـــاز عالــم تو را دوست دارم
چه شب ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم ؛ تـــــو را دوست دارم
نه خطی ، نه خالی ! نه خواب و خیالی !
من ای حس مبهــــم تــــو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غـم ندیدم
به اندازه ی...
پاسخ : مهدی فرجی
می بینی ام وقتی به مویم برف غم باشد
روزی که پشتم مثل پشت کوه خم باشد
با تو شبی از حسرت امروز خواهم گفت
وقتی که حرفم محض پیری محترم باشد
می گویم از روزی که خوردم حرفهایم را
ترجیح میدادم که نانم در قلم باشد
روزی که گریان از خیابان آمدی گفتی
نفرین به شهری که سگی در هر قدم باشد...
پاسخ : علیرضا بدیع
چه حاجت است به این شیوه دلبری از من؟
تو را که از همه ی جنبه ها سری از من
درخت خشکم و هم صحبت کبوترها
تو هم که خستگی ات رفت، می پری از من
اجاق سردم و بهتر همان که مثل همه
مرا به خود بگذاری و بگذری از من
من و تو زخمی یک اتفاق مشترکیم
که برده دل پسری از تو، دختری از من
گذشت...
پاسخ : حامد ابراهیم پور
ده بار دیگر خواندن مکبث
صدبار دیگر خواندن کوری
از آخر میدان آزادی
تا اول میدان جمهوری
¨
ما زندگی کردیم و ترسیدیم
در روزهای سرد پر تشویش
در ایستگاه متروی سرسبز
در ایستگاه متروی تجریش
¨
ما عاشقی کردیم و جان دادیم
در کوچه های شهر بی روزن
در کافه های دُور دانشگاه
در پله...
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!
تو می دانی چه دردی می کشیدم از تبَر بودن؟؟
{تَنت از چوب..اما بابتِ سَر، در به در بودن}
گناهش چیست تُنگی، عاشقِ ماهی شود اما...
تمامِ عمر،ماهی از وجودش بی خبر بودن؟؟
چه می کردی،اگر یک عمر گلدانی شوی اما...
تمامِ فکرِ گل از باغ و باران شعله ور بودن؟؟...
پاسخ : تکدی گری (گدایی)
منم میگم باید متکدی ها رو جمع کنن ولی بقیه نه به هیچ وجه نباید فروشنده های کنار خیابون و فروشنده های مترو رو متکدی حساب حساب کرد. پیرمردی که میتونه یه چیز سبک و مورد نیاز مثه باتری بیاره ولی بجاش فال میاره که هیچ استفاده ای واسه مردم نداره متکدیه باید باهاش برخورد کرد...
پاسخ : تکدی گری (گدایی)
شما خودت چقد از متروی تهران استفاده کردی؟
+ این حرفایی که زدین صرفا منطقه؟ بدون اینکه وضعیت متروی ما و دستفروش ها رو بررسی کرده باشید؟
و بدون اینکه از اقدامات شهرداری خبر داشته باشید؟
پاسخ : تکدی گری (گدایی)
من ازین بچه هایی که میبینم گروهی دارن چیزمیز میفروشن معمولا خرید نمیکنم.
چون فک میکنم باعث میشه بیشتر ازشون بیگاری بکشن.
ولی یه بار دو سه هفته پیش دقیقا وسطه وسطه پیاده رو پام رفت رو یه جعبه ای نگاهم نکردم ببینم چیه رد شدم بعد یکی داد زد جلو پاتو نگاه کن پاتو نذاری رو...