پاسخ : خوردن سر کلاس
من و همين ميشتون سركلاس زبان هر چي داريم ميريزيم وسط شروع مي كنيم به خوردن، هرچي معلممون نگاهمون مي كنه انگارنه انگار مابه
كارمون ادامه مي ديم جديدنا كه جاسمين هم به ماپيوسته.!! :)) :))
پاسخ : تقلب
سال اول راهنمايي امتحان هاي ترم اول بود. من هم خيلي راحت كتابمو برده بودم سرجلسه امتحان. ازشانس زيادمن مراقبمون دبير رياضي بود.خلاصه اين فهميد و قضيه روبه معاونمون گفت.معاونمون هم منو صدازدوگفت:چرا كتاب برده بودي سركلاس ؟ من هم خيلي خجالت زده گفتم:ببخشيد . نمي دونستم نبايدكتاب ببريم...
پاسخ : خوردن سر کلاس
يك بار هم سركلاس رياضي كرانچي يكي ازبچه هازيرميز باز كرده بود .داشت ازروي ميز مي داد به من كه معلم رياضيمون برگشت من هم سريع گذاشتم توي جاميزمون به من چيزي نگفت ولي اون هاروكلي دعواكرد. :-" :-"
پاسخ : سوتیها
تو ماه اسفند توي مدرسمون طرح مدام بود. من وشميم توي دفترنشسته بوديم و نگين بايكي ديگه ازبچه هاجلوي دفترداشتن باهم حرف مي زدن
من حواسم نبود دستمو زدم به شميم . شميم گفت : چيه ، من فكركردم ميگه چي دارن به هم مي گن . گفتم: خبرندارم ! شميم دوباره گفت :
چيه ،من هم دوباره گفتم...
پاسخ : سوتیها
يكي از دوستام كارعملي يكي ازبچه هاروروبه من نشان داد .وازقضا خود طرف هم اونجا بود منه بدبخت كه نمي دونستم مال اونه گفتم اه چقدرزشته بعداون دوست ديگم گفت : نه! ! زشت نيست ، خوشگله