پاسخ : اولین آشپزی
اولین باری که آشپزی کردمُ یادم نی...حتما نیمرو بوده دیه! ;D
اما میخوام خاطره اولین باری که شیرینی دُرُس کردمُ بگم: ;D
سوم راهنمایی بودیم باید واسـه حرفه میکادو دُرُس میکردیم! ماشا الله انقده که ما فعالُ و زرنگ و...بودیم! دیرتر از همه رسیدیم در نتیجه تو آبدارخونه نمیتونستیم...
پاسخ : سوتیها
دیروز با خالَم رفته بودیم بیرون...یه سه چهار ساعتی بود داشتیم میگشتیم...
خلاصه خسته و کوفته شده بودیم! #:-S
خالَمَم کفشش پاشنه بلند بود...پاش درد گرفته بود...کلافه شده بود هی غر میزد... :-L
بعد یهو انگار ایکیوسان یه راه حلی پیدا کرده باشه گف:
من کفشامُ در میارم که پیاده بیام...
پاسخ : گند های دوران كودكی
من بچه بودم علاقه ی زیادی به فلفل داشتم گویا...(میگن دیه! :-")
مامانم نمیذاشت که به فلفلُ اینا نزدیک شم.منم که علاقمند! ;D یه روز که مهمون داشتیم و بقیه داشتن حرف میزدن رفتم از این فلفلای قرمز تندُ برداشتم! >)
بعد بازش کردم و این دونه هاشُ در آوردم بیرون.خیلی سخت...
پاسخ : انتخاب کلمه در دوران کودکی
من کلا به نخود و عدس و لوبیا و همه ی حبوبات میگفتم:لولیا! :-"
به این ماهیایی ام که سیاه بودن میگفتم ماهی سوخته! :-" خو فک میکردم سوخته دیه! :-" ;D
پاسخ : سوتیها
اون روز داشتم با گوشیم آهنگ گوش میدادم! بعد یهو یادم افتاد باید به یکی زنگ بزنم کار واجب داشتم مثلا...
بعد فرض کنید با طرف کلی رودربایستی داشتم...شمارشُ گرفتم...خب طبیعتا آهنگه قطع شد دیه...
منم حواسم نبود اصن ادامه دادم...شرو کردم بقیه آهنگه رُ خوندن! X_X
حالا فرض کن...
پاسخ : برای من یا برای او ؟
حسادت که خو معلومه چیزه خوبی نیس... :-"
اینکه گاهی اوقات میگن میتونه خوب باشه غبطه خوردنه و یا رقابته...دیگه اسمشُ نمیشه گذاشت حسادت... :-" ;D
اینکه یه نفر یه چیزی داره(اعم از موقعیت شغلی و اجتماعی خوب و یا حتی لباس و...) و ما نمیخوایم اون فرد اون چیزُ داشته...
پاسخ : هفت
خیلی بی روح.با این مجری جدید که دیگه آدم باید وسط برنامه بخوابه... واقعا دیشب وسط برنامه خوابم برد. (:|
باز جای شکرش باقیه فراستی هست هنوز...
من نمیدونم هدف از وجود مجری تو برنامه هفت چیه؟ کلا نظر خاصی نداره هیچ وخ.فقط مثلا میگه موضوع امشب برنامه اینه...خب اینم دیگه چرا زحمت دادن...
پاسخ : ماه عسل
ای بابا... [-(
دوباره شروع شد که....
آقا اینا چرا عبرت نمیگیرن آخه؟! :-w
هدفشون چیه که یه سال درمیون برنامه دم افطار ملتُ خراب میکنن؟! X-(
چرا حال مردمو میگیرن آخه؟ :-w
محسن افشانی و جوهرچی بس نبودن که امسالم علی ضیا رو آوردن.... 8-| البته به شخصه اجراشُ تو نیمروز دوس داشتم...
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی
آورین... =D> =D>
نمیدونم چرا حس میکنم سخت حرف میزنی تو شعرات...مثلا تازه میرسه به اینکه:گمم بسیار من باشی آدم میتونه یه نفس راحت بکشه...
ولی از لحاظ مفهوم خیـــــــــــلی خوب بود... ;D =D>
شعر بعدیتُ هم که اصن نظری ندارم راجع بش.نتونستم ارتباط برقرار...
پاسخ : اشعار Angel_f
دقیقا...منم همینطور... :-< فِک کنم اولین شعری بود که یه تیکه هاییش رُ با منظور نوشتم...
انعکاس:ممنونم >:D<
خیلی ممنون... >:D<
میخواستم نو از آب در بیاد..به خاطر همینم روی قافیه و وزن اصلا تمرکز نکردم... :-"
الان نتیجه اینکه نه نوئه نه کلاسیک... :-<
پاسخ : مجموعه ترانه های reza-handsome
وقتی رفتی روحمو به دستِ تو سپردم و
یه جنازم که توو فکرِ مومیایی شدنه
این تیکه ام خوب بود... :) من نیز اعلام میکنم که موافقم با بقیه... این سیگارُ یه مقداری بش گیر دادیا... :-"
ولی در کل =D>
بعد یه سوال:
بالاخره پیرهنتم یا پیراهنات...کدومش؟! ;D...
پاسخ : انتقادات و پیشنهادات
ببین فاطمه شعرای سایت همکاری نمیکنن اصن... :-"
مگه الان چند نفر شعر میذارنُ یا شعرای بقیه رُ میخونن آخه؟! حتی نمیان نظرات شعر خودشونُ بخونن... :-<
تازه اگه بخوایم مثلا شعر نو بگیم فک کنم خیلی از شعرای سایتم نتونن شرکت کنن.مثلا خود من اصلا هیچی خلاقیت در این زمینه...
پاسخ : تپش های قلب من(اخوی)
به به جنبه نقد پذیری رو یکم یاد بگیرین! ;D این خیلی خوبه باعث پیشرفت میشه مطمئننا! /m\
اهم...حالا که اینجوریه مام رُک میحرفیم:
اولا که از لحاظ وزنی شعراتون مشکل دارن! ;D فک کنم یه خورده ام زیادی... :-"
عید است,ای عزیزانم!
دلها را غبار روبی کنید
الان فِک نمیکنید...
پاسخ : انتقادات و پیشنهادات
اولا که مرسی نرگس! >:D< امیدوار شدم به اینکه یکی حواسش هس! 8-^
آره.حق با توئه! ولی خب مشکل اینجاست چی باشه؟! :-/
خودمم خیلی وخته که دارم روش فِک میکنم اما خو هیچی به ذهنم نمیرسه! ;D :-"
در مورد شعرا هم چشم انتقال میدیم!