پاسخ : سوتیها
يه بار يکي از دوستاي مامانم که ما چند بار رفته بوديم خونشون،زنگ زد. بهم گفت بازم سر بزنيد حتما بهمون. منم گفتم:ما ديگه خيلي مزاحم شما شديم.حالا نوبت شماست مزاحم ما بشين. :| خيلي ضايع شدم :|
پاسخ : لج كردن معلم...!
يه بار معللممون ، سوم راهنمايي،گفت هرکي از کلاس بدش مياد،بره بيرون... من و دوستمم ازش متنفر بوديم،بلند شديم رفتيم بيرون. 5 6 نفر هم پشت ما اومدن . معلمه خيلي عصبي شده بود ;D
مجبورمون کرد حياطو جارو کنيم :| ديگه هم سر کلاس رامون نداد تا آخر سال. ما هم زنگاي اون مي رفتيم...