پاسخ : سوتیها
امروز سر کلاس زبان دوستم یه چیزی به معلممون گفت(بالای سرمون وایساده بود)
بعد من یهو برگشتم گفتم:«زر می زنه :o،باور کنید!!!!»
بعد: :-" :«یعنی مزخرف میگه... :-s :-ss ;D ...یعنی... :-[ (در حال تفکر که معادل مودبانه ی "زر زدن"چیه) :-/ آها!! :) اشتباه می کنه!!! =D> =D> =D>»
معلممون هم...
پاسخ : چهار شنبه سوری
پوه!
من الان رفته بودم بیرون
هیچ خوش نگذشت :(
یه آتیش داشتیم تا تونستیم از روش پریدیم ولی بعد خاموش شد
الانم همش ترقه ایناست که خوش نمی گذره :(
:(( :(( :(( :((
پاسخ : چهار شنبه سوری
من فقط سیگارت و چیزای کم خطر تر می زنم
مراسم سنتی رو عشق است! ;D
قبلنا با داییم اینا می رفتیم یه پارک دور افتاده هیشکی نبود همه دست همو می گرفتیم دور آتیش می چرخیدیم آواز می خوندیم(آواز که همون:زردی من از تو،سرخی تو از من ;D)
البته ترقه اینا هم میزدیما!
ولی الان چند وقته...
پاسخ : سوتیها
ما کلا سر کلاس کامپیوتر ولیم!(ول:آزاد،رها >:D<،well نخونین!!!) ;D
نصف جلسات که کلا وقت آزاد داریم،بقیه ی اوقاتم معلممون بهمون تمرین می ده و خودش از کلاس می ره بیرون :P
یکی از دفعات نادری که داشت درس می داد،دو نفر از بچه ها داشتن با هم حرف می زدن(البته همه داشتن همین کارو می کردن...
پاسخ : سوتیها
اول سال امتحان فیزیک داشتم بعد تا ساعت 5/1 نصف شب داشتم با بابام فیزیک تمرین می کردم (:|
حالا نصفه شبی من خوابم میومد خنگ شده بودم 8-} (:|
بابام گفت:«خب انرژی جنبشی اینو چجوری حساب کنیم؟» ^-^
من هم ناگهان انگار که یه کشف بزرگ کردم:«آهان!Q=mc دلتا تلتا!!!!!!!!! ;;)»(چه ربطی...
پاسخ : سوتیها
سوتی امروز معلم هندسه مون:مثلث ABCD مفروض است... :o :))
این یکی تو مدرسه اتفاق نیفتاده ولی سوتیه دیگه:
تو اتوبوس ته نشسته بودم،اومددم پیاده شم،
وسط راه تو اتوبوس حس کردم دستم گیر کرد به یه چیزی :-/
برگشتم،می دونین دستم به چی گیر کرده بود؟ ;D
دستم گیر کرده بود به عینک یه نفر و...
پاسخ : سوتیها
امروز امتحان زیست داشتیم،گند زدم به تمام معنا ;D
بعد امتحان رفتم پیش معلممون،گفتم:«می خواستم معذرت خواهی کنم ازتون که نمره م از امتحانتون یه 5 گنده میشه! ;D» :))
آزمایشگاه فیزیک داشتیم،قربونش برم آزمایشگاهمونم هیچ وقت منگنه نداره
باید با نوار چسب و تف ;D و غیره گزارش کارامونو به...
پاسخ : سوتیها
چارشنبه امتحان کامپیوتر داشتیم،همش مسخره بازی بود،همه می خندیدن و با معلممون گپ می زدن! ;D
هرکی امتحانش تموم می شد باید از کلاس می رفت بیرون
آناهیتا( که پاشو گچ گرفته) برگشو داد معلممون گفت برو بیرون
یهو یکی از بچه ها گفت:«خانوم پاش خرابه ها!»
کلاس: :)) :)) :)) :))
معلممون: :))...
پاسخ : شیطنت ها
ما معلم فیزیکمونو دیوونه کردیم ;D
سه بار امتحانو انداختیم عقب
اول زنگ داشت می گفت:خانوما،هرکی حرف بزنه باید بره بیرون :|
وسط زنگ:هرکی حرف بزنه میندازمش بیرون :-w
اواخر زنگ:یه کلمه دیگه حرف بزنین پرتتون می کنم بیرون!! X-(
پاسخ : گند هاي دوران كودكي
یه دفعه ما خانوادگی با خانواده دوست بابام رفته بودیم شمال (من چار پنج سالم بود،این خاطره رو خودم یادم نمیاد،برام تعریف کردن ;D)
بعد زن دوست بابام به طرز مرگباری لـــــــــــــــوســـــــــــــــه! ;;) :-&
همیشه از همون بچگیم رو نروم بود :-w
حالا اینجا رو داشته باشین...
پاسخ : گند هاي دوران كودكي
من مهد کودک بودم،یه روز مامانم با ماشین اومد دنبالم،منو گذاشت تو ماشین،ترمز دستیو کشید و خودش رفت تو مهد کودک
حالا حدس بزنین من چیکار کردم؟ ;D
راه افتادم رفتم ترمز دستیو کشیدم(البته ماشینمون اون موقع قدیمی بود،اصولا من هنوز ترمز دستی ماشینو دو دستی به زور می کشم ;D)
و...
پاسخ : سوتیها
من یه مدتی تو دهنم افتاده بود:"کذاب ملعون فاسد!" ;D
خیلی میگفتما!اصلا دست خودم نبود
یه روز معلم زیستمون داشت برگه ها رو می داد،به من گفت:«خیلی خوب دادی،فقط نمی دونم چرا برگه تو و رومینا این قدر شبیه همه! :-?»
منم یهو بی اختیار با صدای بلند گفتم:«کذاب ملعون فاسد!!!!!!!!!!! X-(»...
پاسخ : بازرسی شما توسط مسئولین ، چگونه و چرا ؟
چک؟؟ O0
ما اصولا چک نمی شیم!! ;D
البته نه این که ول ول بگردیما!اگه گوشی پیدا کنن بیچارمون می کنن!
ولی دیگه محدودیت خاصی نداریم(نمی گردنمون که!) :-*