پاسخ : انتخاب کلمه در دوران کودکی
من ترکمن ام تو زبان ترکمنی ام
مامان=ننه(nana) این a ها رو باید بکشید ;D
بابا=دد(dada) بازم a هارو بکشید ;D
اونوقت من کوچیک که بودم وقتی میخواستم مامان و بابامو با هم صداشون کنم میگفتم:دنه(dana) باز هم a ها رو موقع تافظ بکشید ;D
دنه هم در ترکمنی یعنی دونه ;D...
پاسخ : بدشانسی هاتون
من برا اولین بار تو عمرم با دوستم رفتم بیرون که یه پسره افتاد دنبالمون.بعد یه چی گفت به من بدجور برخورد برگشتم جوابشو دادم.تا سرمو برگردوندم که برم دیدم پسر عموم و عموم و داداشم و دختر عموم و ... دارن ازون جا رد میشن و فک کردن من داشتم با پسره حرف میزدم ~X( ولی پسره خودش...
پاسخ : کارتون های زمان ما!
من ردپای آبی دوس داشتم :x ;D سوباسا ام عشق بچگیم بود میخواسم وقتی بزرگ شدم فوتبالیست شم و نسخه دخترونه فوتبالیست ها رو به خاطر من بسازن ;D
همه کارتون ها رم نگاه میکردم کلا ;D
از خاله شادونه ام همیشه بدم میومده ;D
پاسخ : سانحه!
من 5 سالم که بود تو رودخونه غرق شدم ;D داداش بزرگم ام وایساده بود کنارم فک میکرد دارم شوخی میکنم ;D بعد بیهوش که شدم یهو دو تا داداشام با هم پریدن تو آب و نجاتم دادن ;D اون موقع ام پسرخالم ازم فیلم گرفته بود(من داشتم میمردم اونوخ اینا فیلم میگرفتن ;D)
پاسخ : سمپادیهای گنبد
آها آره،اینم هست ;D این عجایب محسوب میشه واقعا؟ :-??
ولی به نظر من که گنبد خیلی بیشتر ازینا باید پیشرفت کنه،ولی مگه میزارن این گرگانیا :|
پاسخ : حذف دوران راهنمايي
کلاسای اول راهنمایی رو میخوان بِکَنن بچسبونن به مدارس ابتدایی /m\خودشونم نمیدونن چیکار میخوان بکننا!
حالا ما که ابتدایی نیسسیم!ببینیم چه بلایی سر خودمون میاد :|
پاسخ : سمپادیهای گنبد
منم الهه هستم از گنبد ;D
به سلام کیمیا ;D کیمی به اون ملیکا ام بگو بیاد یه کم اینجا شلوغ شه دیگه!من زهرارو میارم ;D
آقایون تیزهوش بگین چندمین ;D شناسایی کنیم :-"
___________________________________
عجایب شهر گنبد؟ :-?? جان؟ها؟چی؟گنبد؟عجایب؟کو؟کجاس؟ :-??
فقط برج قابوس دیگه!
پاسخ : حذف دوران راهنمايي
دیگه دارن کل سیستم درسی و آموزشی رو تغییر میدن!(گند میزنن به سیستم درسی و آموزشی)
اول که تاثیر معدل رو تو کنکور بیشتر کردن(که اینو مقدمه حذف کنکور اعلام کردن),بعدشم که از حذف کنکور صحبت شد!بعد تفکیک جنسیتی دانشگاه ها!حالا ام که ۶ کلاسه کردن ابتدایی و دو دوره بودن...
پاسخ : شیطنت ها
کلاس سوم ابتدایی از یکی از بچه ها خوشمون نمیومد،همیشه ساز مخالف میزد و با کل کلاس لج بود،رو صندلیش 6 تا پونز گذاشته بودیم ;D بیچاره نشست رو صندلی و یه جیف ببببنننننننننففففففففففششششششششششش... ;D >)
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!
آرزو داشتم پسر همسایمون(من 5 سالم بود،اون 19 ;D) ازم خواستگاری کنه ;D آخه همیشه بهم میگفت عزیزم،منم آرزوم این بود که وقتی عروسی میکنم عزیزم صدام کنه ;D