کارهای هماهنگ شده!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع PlusME
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : کارهای هماهنگ شده !

ما در کل کار های زیادی انجام دادیم :-"

× یه بار معلم اومد سر کلاس ؛ بعد همه ساکت پاشدیم .بعد که نشستیم همـــه سرمونو گذاشتیم رو میز؛ بعد هممون خودکارامـونو انداختیم

زمین ،بعد همه خمیازه کشیدیم ؛ بعد همه دست به سینه نشتیم زل زدیم به معلم !

بیچاره عین مونگولا داش مارو نگا میکرد!:-"":)))))))

××بگذریم که چن بار اعتصاب کردیم و نرفتیم بالا سر کلاس پایه ای .:)))
 
پاسخ : کارهای هماهنگ شده !

یـادش بخـیر
سـوم راهنمـایـی همـه رو اتحـاد کـلاس مـا قسـم میخـوردن
اینـقد خـوشگـل امتحـان لغـو میکـردیـم کـ بـاورمون نمیشـد
دبیـر میـومـد سـر کـلاس میگـفت امتحـان داریـد؟
مـا همـه نـه
تـازه اشکـم میریخـتیم

یـه بارم سـاعـتو کشیدیـم جـلو

دبیـر 15 دقیـقه کـلاسو زودتر تمـوم کـرد
 
پاسخ : کارهای هماهنگ شده !

ما برنامه ریزی میکردیم که مثلا سر ساعت فلان بچه ها با پا هاشون ضرب بگیرن ، سر اتوداشونو فشار بدن یا مثلا سرفه کنن 8))
بعد همین چهارشنبه ی آخرم نرفتیم سر کلاس هلال احمر همگی .
توی تمرین سرود عم شعرا رو تغییر میدادیم و میخوندیم. :-"
یه بارم ساعتو کشیدیم جلو. با کلی استرس. ولی متاسفانه معلم فهمید >_<
 
پاسخ : کارهای هماهنگ شده !

خب چند بار پیش اومده مثلاً کل کلاس همزمان تقلب کنیم.
یا برنامه بریزم امتحانای کل هفته رو لغو کنیم.
یا مثلاً هیچکی نره سر کلاس و اینا. :-"
ولی مورد خاص و عجیبی نبوده که بخوام تعریف کنم. :-"
 
پاسخ : کارهای هماهنگ شده !

ما از مدرسمون میخواستیم از بیرون غذا بخوریم بععععد معاونامون نمی ذاشتن ما هم از بچه های سال بالایی گوشی گرفتیم زنگ زدیم زنگ اخر هم معلممون رو فرستادیم غذا هارو بگیره ولی چون 30تا پیتزا و ساندویج بود چند تا بچه هارو فرستادیم زیر سویشرت هاشون گذاشتن اوردن
به همین راحتی :D =D> <:-P
 
پاسخ : کارهای هماهنگ شده !

ما همیشه خیلی سعی می کنیم تو کلاسمون هماهنگ باشیم ـا...(مثلا در کنسل کردن امتحان ـا، شورش یا اعتراض به معلم ـا و ...) ولی متاسفانه تا امروز که 22 فروردین هست؛ موفق نشدیم ... :)) :-"
 
پاسخ : کارهای هماهنگ شده !

مام خیلی هماهنگ بودیم
لذتی در لغو کردن امتحان بود که در گرفتن نمره 20 نبود همه با هم هجوم میاوردیم دم دفتر اگر قبول میکردن که عالی اگر نمیکردن تا زنگ اخر اینقد یکی یکی بچه ها می رفتن دفتر که از کلافگیش لغو میکردن !
گلدون روی میز دفتر رو می دزدیدیم میاوردیم تو کلاسمون بعد هر معلمی میومد سرکلاس ازشون می پرسیدیم خانوم این گلدونو جایی ندیدین؟؟؟؟ :D
 
پاسخ : کارهای هماهنگ شده !

اه این HoJaT_Rzh ک هر چی ما از این کارا کردیم رو ک گفت ک تو همون پست اولی...

سال پیش ک من سال اول بودم عضو ی گروه 4نفره ی آماده برای جیم زدن بودم ی روز ک تیم والیبال مدرسمون بازی داشت برا مسابقات ناحیه ما هم جیم زدیم همراه تیم و 10 نفر دیگه رفتیم سالن برا تشویق...ما رفتیم فینال و داشتیم اون بازی دیگه ی نیمه نهایی رو میدیدیم یکی از اون تیما ک رفت فینال نزدیک 30 تاهوادار داشت خو ما هم کم بودیم...دیگه زنگ زدن مدرسه به یکی از سال سومیای پایه وباحال گفتن باو زودی وردار ی100 نفر با خودت بیار اینجا برا تشویق و سروصدا...ما4تا گفتیم باو گمشو الان اونا چجوری مدیرو راضی کنن تازه گیرم کردن 100نفر چجوری میخوان بیان؟
ربع ساعت بعد دیدیم 1اتوبوس و دوتا مینیبوس پر از سال سوما و دوما اومدن ما هم اینجوری :o بعد جالب تر اینکه یکی از معاونا رو هم اورده بودن بزور =)) =)) =)) تازه یکاری با مدیر کرده بودن ک بنده خدا راضی شده بود پول اتوبوس و مینی بوس ها رو هم بده :))
بعدشم رفتن 3,4 تا از این شیپور مانندا(اسمشونو بلد نیستم) خریدنو خلاصه تیم حریف ک تعدادو دیده بود اصن ___.دیگه از اول تا آخر مسابقه سالنو بردیم رو هوا و بالاخره به هر بدبختی فینال رو هم 2_1 بردیم.فیلماشم سعی میکنم گیر بیارم...
 
پاسخ : کارهای هماهنگ شده !

ما فقط برای لغو کردن امتحانا هماهنگیم :-" بچه ها میگن امتحان ندیم 2 دقیقه بعدش یه عده میریزن تو کلاس امتحان لغو شد عالیه اصن :-"
 
دبیرستان بودم،
ایران بازی فوتبال داشت نمیدونم با کجا(ولی خ مهم بود انگار)
بعد قرار گذاشتیم(همه!) ک هرکلاسی ک فهمید ایران گل زده یهو دست بزنه تا بقیه هم بفهمن!!

آقا وسط کلاس ریاضی بودیم، یهو بچه‌های یکی از کلاسا دست و جیغ و هورا!!
بعدم بقیه‌ی کلاسا دست میزدن و شادی میکردن،
بچه‌های یکی از کلاس اولامون ک کلاسشون بالای دفتر مدیر بود، علاوه بر دست و جیغ، میزاشونم خشن و پر سر و صدا جابجا میکردن و خلاصه کلی صدای ناهنجار تولید شد...
بعد چن لحظه خوشی و اینا یهو در کلاسمون ب شدت باز شد و مدیرمونو دیدیم با رنگی بسیار پریده ک میگه چیشده؟(بنده خدا فکر کرده بود زلزله‌ای چیزی اومده ک یهو همه جیغ کشیدن!) و بعد با عصبانیت دنبال اولین کلاسی ک جیغ کشیدن گشت و ب دنبال افراد خاطی...
البته تهش خیلی اتفاق خاصی نیفتاد(بجز تهدید کسر انضباط!) ولی خدایی نزدیک بود مدیرمونو سکته بدیم...

پ.ن:ولی تا قبل اومدن مدیر، وقتی دست میزدیم خیلی خوش گذشت!!!
 
ما سر کلاس هماهنگ میکردیم
به این شکل که
یه دفعه یکی سرفه میکرد
بعد کل بچه های دو و ورمون یه دفعه به بهونه باز شدن بند کفش همزمان خم میشدن تا مثلا ببندنش و اون یه نفر که مونده بود هاج و واج اینور و اونر رو نیگا کنه که ببینه چی شده
معلمه بنده خدا هم هنگ میکرد که یهو چیشد
بعد ماعم اون زیر همو میدیدیم عین چی خندمون میگرفت و میزدیم زیر خنده
 
Back
بالا