mamareza
کاربر خاکانجمنخورده
- ارسالها
- 1,664
- امتیاز
- 1,999
- نام مرکز سمپاد
- دبیرستان علامه حلی
- شهر
- تهران
- دانشگاه
- آزاد تهران
- رشته دانشگاه
- دندانپزشکی
بار ها و بارها تصمیم برای شروع دوباره بگیر..!
تو این مدت بار ها اومدم دست به قلم(کیبورد) شم این متن رو بنویسم..
اما هی میگفتم زوده..هنوز لازم نیست..ولی طاقت نیوردم..و در هر حال در این لحظه شروع به نوشتن کردم.. :)
2-3 هفته توپ خوندی و از کارت راضی بوده..ولی این هفته دوتا برنامه مهمونی(خانوادگی!!!) یا گردش با دوستان به پستت میخوره و تایم مطالعه ات رو کم میکنه..همین میشه دلیل بر بی انگیزگی برای درس خوندن تو ادامه هفته..میگی این چه وضعشه؟مگه دانش آموز کنکوری اینجوری درس میخونه؟
بعد 2-3 ماه خسته میشی..پیش خودت میگی اصلا بیخیال کنکور..هر چی شد شد..تایم مطالعه ات کم میشه..و بی انگیزه میشی..
و خلاصه انواع مدل هایی که از حس بی انگیزه شدن بیاد
یه چیزی میخوام بگم..اگه نمیگفتم شاید دیرتر خودت میفهمیدیش یا اصلا نمی فهمیدی..
اونم اینه که توی این راه طولانی کنکور .. "همه" و با تاکید "همه" یه جاهایی کم میارن..
یه جاهایی عقب میکشن..یه جاهایی خسته میشن..
میدونی کی بازیو میبازه آخرش؟
اونی که پیش خودش فکر کنه رتبه های خوب کنکور هیچ وقت خسته نشدن..هیچ وقت عقب نکشیدن..
چون فکرش غلط بوده..همین فکر غلط هی باعث میشه پیش خودش فکر کنه منکه دارم خسته میشم پس رتبه خوب نمیشم..من حتما ضعیفم که خسته میشم...
شاید پیش خودت بگی من دیگه از حد گذروندم..شاید پیش خودت بگی با بقیه فرق داری..چون هر هفته ات همینجوریه..تو هر هفته ات یکی دو مورد بی برنامگی پیش میاد که باعث میشه کل هفته خراب شه..
ولی بذار بهت بگم..
تو مثل بچه ای هستی که تازه داره راه میفته..هی میخوره زمین..هی پا میشه و باز ادامه میده..
اولش شاید زیاد بخوره زمین..ولی خودشو نمیبازه..انقدر دوباره شروع میکنه تا بالاخره راه رفتن رو یاد میگیره..
تو هم باید انقدر دوباره شروع کنی تا منظم و با برنامه درس خوندن رو یاد بگیری..
پس:
هر وقت عوامل بیرونی یا درونی(مثلا خسته شدن) باعث شد ساعت مطالعه ات بیاد پایین خودتو نباز..به این فکر کن که بهترین رتبه ها هم یه جاهایی تو راهشون خسته شدن..ولی زود خوشونو جمع و جور کردن..و خودشون نباختن..
پس تو هم همینکارو بکن..پیش خودت بگو من همون رتبه خوبه قراره بشم که زود خودشو جمع و جور کرد..
نذار یه روزه مرده برات بشه یه هفته مرده..
نذار یه هفته مرده برات بشه یه ماه مرده..
و ....
تو این مدت بار ها اومدم دست به قلم(کیبورد) شم این متن رو بنویسم..
اما هی میگفتم زوده..هنوز لازم نیست..ولی طاقت نیوردم..و در هر حال در این لحظه شروع به نوشتن کردم.. :)
2-3 هفته توپ خوندی و از کارت راضی بوده..ولی این هفته دوتا برنامه مهمونی(خانوادگی!!!) یا گردش با دوستان به پستت میخوره و تایم مطالعه ات رو کم میکنه..همین میشه دلیل بر بی انگیزگی برای درس خوندن تو ادامه هفته..میگی این چه وضعشه؟مگه دانش آموز کنکوری اینجوری درس میخونه؟
بعد 2-3 ماه خسته میشی..پیش خودت میگی اصلا بیخیال کنکور..هر چی شد شد..تایم مطالعه ات کم میشه..و بی انگیزه میشی..
و خلاصه انواع مدل هایی که از حس بی انگیزه شدن بیاد
یه چیزی میخوام بگم..اگه نمیگفتم شاید دیرتر خودت میفهمیدیش یا اصلا نمی فهمیدی..
اونم اینه که توی این راه طولانی کنکور .. "همه" و با تاکید "همه" یه جاهایی کم میارن..
یه جاهایی عقب میکشن..یه جاهایی خسته میشن..
میدونی کی بازیو میبازه آخرش؟
اونی که پیش خودش فکر کنه رتبه های خوب کنکور هیچ وقت خسته نشدن..هیچ وقت عقب نکشیدن..
چون فکرش غلط بوده..همین فکر غلط هی باعث میشه پیش خودش فکر کنه منکه دارم خسته میشم پس رتبه خوب نمیشم..من حتما ضعیفم که خسته میشم...
شاید پیش خودت بگی من دیگه از حد گذروندم..شاید پیش خودت بگی با بقیه فرق داری..چون هر هفته ات همینجوریه..تو هر هفته ات یکی دو مورد بی برنامگی پیش میاد که باعث میشه کل هفته خراب شه..
ولی بذار بهت بگم..
تو مثل بچه ای هستی که تازه داره راه میفته..هی میخوره زمین..هی پا میشه و باز ادامه میده..
اولش شاید زیاد بخوره زمین..ولی خودشو نمیبازه..انقدر دوباره شروع میکنه تا بالاخره راه رفتن رو یاد میگیره..
تو هم باید انقدر دوباره شروع کنی تا منظم و با برنامه درس خوندن رو یاد بگیری..
پس:
هر وقت عوامل بیرونی یا درونی(مثلا خسته شدن) باعث شد ساعت مطالعه ات بیاد پایین خودتو نباز..به این فکر کن که بهترین رتبه ها هم یه جاهایی تو راهشون خسته شدن..ولی زود خوشونو جمع و جور کردن..و خودشون نباختن..
پس تو هم همینکارو بکن..پیش خودت بگو من همون رتبه خوبه قراره بشم که زود خودشو جمع و جور کرد..
نذار یه روزه مرده برات بشه یه هفته مرده..
نذار یه هفته مرده برات بشه یه ماه مرده..
و ....