- شروع کننده موضوع
- #1
dr_ervina
کاربر نیمهفعال
- ارسالها
- 5
- امتیاز
- 10
- نام مرکز سمپاد
- مشهد-ه 1
- شهر
- مشهد
سلام رفقا
اول بگم خداروشکر من از درس لذت می برم و برام جنبه اجبار نداره اصلا و ابدا
با درس خوندن حال میکنم
من تو دو جا درس میخونم: کتابخونه و خونه
تو کتابخونه که هستم از 10 صبح که میرم تا 6 یه سره درس میخونم به جز یه ساعت بینش که نماز و ناهار میزنم
ساعت 7 که میرسم خونه تا خوابم حداقل دو ساعت مفید دارم اما اصلا نمیتونم مثل کتابخونه بشینم پای درس یعنی چی؟
یعنی مثلا اتفاقهای امروز من ، 6 میرسم خونه ، یه ربع استراحت میکنم و فرصت برابر ضبط شده ام رو نگاه می کنم بعدش تا میام برم سراغ درس یادم میاد با دوستم یه کار واجب واجب داشتم . تلفنم با دوستم که تموم میشه هنوز پای درس ننشسته ، یادم میاد امروز از صبح به خودم قول دادم برم حموم خلاصه لباس برمیدارم یه نیم ساع میرم حموم بعد از حموم که میام ساعت 8 میشه اذون و نماز میرم وضو میگیرم ، کلی تو اتاق بی خود راه میرم و یکم با مامانم راجع به کانون صحبت میکنم و باز هنوز نمازم رو هم نخونده میزنم شبکه دو می بینم اه بیست و سی داره میشینم بیست و سی رو هم نگاه میکنم تا9 ، تا 9:15 هم نمازم رو میخونم بلاخره همه کارهامو کردم آمادم که بلاخره یکم درس بخونم یه ساعت می شینم پای درس ، یه ربع استراحت که میدم می بینم گشنمه (کلا وقتی گشنمه اول باید گشنگی ام رو رفع کنم بعد درس بخونم وگرنه تمرکزم منفی میشه )
ساعت 11 بلاخره شام میارم میخوریم و دیگه سنگین شدم و حس درس خوندن ندارم.....
بله اینجوریه که من لااقل 3 ساعت نازنین رو پَر دادم......
تو کتابخونه اصلا اینجوری نیست .... عقربه ی کیفیت درس خوندنم به صد چسبیده ها... ولی به خونه که میرسم ...... اینه وضع هر روز من....
خیلی خیلی حیفم میاد این سه ساعت رو از دست میدم..... دوگانه سوز میشم اصلا....
بلد نیستم چجوری با این رفتارهام مبارزه کنم......
خواهشا یکی کمک کنه ، راهکار بده ......
در آخر هم...........
بچه های تجربی ، پرچم ها بالا...........
اول بگم خداروشکر من از درس لذت می برم و برام جنبه اجبار نداره اصلا و ابدا
با درس خوندن حال میکنم
من تو دو جا درس میخونم: کتابخونه و خونه
تو کتابخونه که هستم از 10 صبح که میرم تا 6 یه سره درس میخونم به جز یه ساعت بینش که نماز و ناهار میزنم
ساعت 7 که میرسم خونه تا خوابم حداقل دو ساعت مفید دارم اما اصلا نمیتونم مثل کتابخونه بشینم پای درس یعنی چی؟
یعنی مثلا اتفاقهای امروز من ، 6 میرسم خونه ، یه ربع استراحت میکنم و فرصت برابر ضبط شده ام رو نگاه می کنم بعدش تا میام برم سراغ درس یادم میاد با دوستم یه کار واجب واجب داشتم . تلفنم با دوستم که تموم میشه هنوز پای درس ننشسته ، یادم میاد امروز از صبح به خودم قول دادم برم حموم خلاصه لباس برمیدارم یه نیم ساع میرم حموم بعد از حموم که میام ساعت 8 میشه اذون و نماز میرم وضو میگیرم ، کلی تو اتاق بی خود راه میرم و یکم با مامانم راجع به کانون صحبت میکنم و باز هنوز نمازم رو هم نخونده میزنم شبکه دو می بینم اه بیست و سی داره میشینم بیست و سی رو هم نگاه میکنم تا9 ، تا 9:15 هم نمازم رو میخونم بلاخره همه کارهامو کردم آمادم که بلاخره یکم درس بخونم یه ساعت می شینم پای درس ، یه ربع استراحت که میدم می بینم گشنمه (کلا وقتی گشنمه اول باید گشنگی ام رو رفع کنم بعد درس بخونم وگرنه تمرکزم منفی میشه )
ساعت 11 بلاخره شام میارم میخوریم و دیگه سنگین شدم و حس درس خوندن ندارم.....
بله اینجوریه که من لااقل 3 ساعت نازنین رو پَر دادم......
تو کتابخونه اصلا اینجوری نیست .... عقربه ی کیفیت درس خوندنم به صد چسبیده ها... ولی به خونه که میرسم ...... اینه وضع هر روز من....
خیلی خیلی حیفم میاد این سه ساعت رو از دست میدم..... دوگانه سوز میشم اصلا....
بلد نیستم چجوری با این رفتارهام مبارزه کنم......
خواهشا یکی کمک کنه ، راهکار بده ......
در آخر هم...........
بچه های تجربی ، پرچم ها بالا...........