Seti
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 331
- امتیاز
- 2,603
- نام مرکز سمپاد
- دبیرستان فرزانگان 1 تهران.
- شهر
- تهران.
- مدال المپیاد
- مدال طلای دورۀ بیست و شش المپیاد ادبی.
- دانشگاه
- دانشگاه تهران
- رشته دانشگاه
- ادبیات فارسی/ادبیات فرانسه
پاسخ : صندلی داغ ستایش (طلای المپیاد ادبی)
سلام عزیز. قربونت.
آقا یه مجلههای استعدادهای درخشانی بود که به سنِّ شما قد نمیده. بعد تو اون با مدالطلاهای المپیاد مصاحبه کرده بودن و یارو گفته بود خیلی خوب بود که یکسال درسایی که دوست داشتم ُ خوندم و اینا. بعد منم به صرافتِ المپیاد افتادم و وقتی مزایاش رو فهمیدم، و دیدم مامان بابام نمیذارن کنکور انسانی بدن، خیلی جدی شدم. اول دبیرستان فهمیدم که معلم انشایِ سوم راهنماییم طلا بوده (خانم کاظمی) و باهاش صحبت کردم و بعد هم با خانم مهرابی صحبت کردم و ایشون چند تا فایل بسیار خوب درمورد منابع، شرایط و چیستیِ المپیاد ادبی برام فرستادن که توصیه میکنم نگاهشون کنی. تابستونش هم ثبتنام کردم. :))
اما درس خوندنِ جدی، از سوّم شروع شد.
نمیدونم. از طرفی حفظیاتم خوب نیست و یحتمل برایِ رهایی از کنکور میخوندم. از طرفیئم من که ریاضی بودم، بخاطر مخالفتا قضیۀ حیثیتی بودنش خیلی برام مهم بود و خودش یه انگیزۀ عالی بود. و خب میترسیدم که تنها راهم برا ادبیات خوندن المپیاد باشه و انگیزهم بیشتر هم میشد.
بسیار زیاد. کلاسا منُ مشتاق نگه میداشت و خیلی هم مشکلاتم توش رفع شد و دیدم بازتر. اما خب درس خوندنِ خودِ آدمم خیلی مهمه. تو عربی، کلاسا وقتی برام صددرصد مفید شد که خودم ضعفم رو جبران کردم و قواعد رو یاد گرفتم. البته جوِ کلاسمون نزدیکایِ امتحان یک کم بد شد ولی بازم خیلی خوب بود.
یه وقتایی چرا اما کلاسای خودمون نیازم رو برطرف میکرد، فلذا فکرِ دنبالهداری نبود.
من؟! اعتماد به نفسِ فردیِ زیادی داشتم. حقِ خودم میدیدم که قبول شم. در ظاهر خیلی نشون نمیدادم اما برایِ خودم، مسجّل بود که باید طلا شم و طلا میشم. نه فکر کنم هیچوقت پیش نیومد منصرف شم.
نمیدونم واقعاً. :)) من شخصاً زندگیمُ خالی کردم - از آدمها و روابط، دغدغهها و ... - و همین باعث شد تمرکزم بسیار بالا بره. پیشنهاد میکنم.
بله کمتر کردم و خیلیئم تأثیر داشت. هم از لحاظ زمانی و هم از لحاظ فکری خیلی راحتتر میشی. فیسبوک کمتر رفتم، وبلاگ کمتر نوشتم، یاهو مسنجر اصلاً نرفتم فکر کنم (مسنجر گوشیم رو حذف کردم.) اینجا هم میاومدم حرفبزن. :))
کمش کن! اینجا خودت رو بن کن، مسنجرات رو پاک کن، فیـلترشکنت رو حذف کن! پشیمون میشی.
درسنامهش بدک نیست، به خوبیِ گاج دوّم نیست. من درسنامۀ گاج سفید رو که مالِ سه ساله و تستهای کنکور و سنجش و المپیاد طبقهبندی شده رو ترجیح میدم ولی برایِ تخصصیهای انسانی گاج سبز خوندم و عربی تخصصی ایاد فیلی.
تستهاش کمه. تخصصیها رو کفاف میده اما گاج سفید رو بزنی بهتره.
پول ندارن.
قربونت. ایشالله طلایِ تو! :]
به نقل از ریـحـانـه :سلام ستایش.
تبریک رو که گفتم، میرم سراغ سوالا.
از کی به فکر المپیاد افتادی؟ از کی این فکر جدی و به عمل تبدیل شد؟
فکر میکنی اگه انسانی میرفتی، بازم انقدر تو المپیاد جدی میبودی؟
کلاسـای مدرسه چقدر تو موفقیتت تأثیر داشت؟ هیچوقت به فکر این نیفتادی که بیرون کلاس بری؟
گفتی اعتماد به نفس مهمـه، خودت چقدر اعتماد به نفس داشتی؟ پیش اومده بود که بخوای ببری و کلاً بیخیال المپیاد بشی؟
وضعیتت تمرکزت چطور بود؟ برای یه بدبختی مثل من که اصلاً تمرکز نداره چه توصیهای داری؟
به خاطر المپیاد، فعالیت مجازیت رو کمتر کرده بودی؟ کلاً با نت باید چی کار کرد؟ :د
من برای عربی دوم گاج سبز داشتم، برای سوم چی بگیرم؟ گاج سبز برای سوم هم خوبه؟
در آخر هم نظرت رو راجع به افرادی که طلا میشن و شیرینی نمیدن اعلام کن.
به امید درخشیدن همیشگیت، ستایش عزیز.
سلام عزیز. قربونت.
آقا یه مجلههای استعدادهای درخشانی بود که به سنِّ شما قد نمیده. بعد تو اون با مدالطلاهای المپیاد مصاحبه کرده بودن و یارو گفته بود خیلی خوب بود که یکسال درسایی که دوست داشتم ُ خوندم و اینا. بعد منم به صرافتِ المپیاد افتادم و وقتی مزایاش رو فهمیدم، و دیدم مامان بابام نمیذارن کنکور انسانی بدن، خیلی جدی شدم. اول دبیرستان فهمیدم که معلم انشایِ سوم راهنماییم طلا بوده (خانم کاظمی) و باهاش صحبت کردم و بعد هم با خانم مهرابی صحبت کردم و ایشون چند تا فایل بسیار خوب درمورد منابع، شرایط و چیستیِ المپیاد ادبی برام فرستادن که توصیه میکنم نگاهشون کنی. تابستونش هم ثبتنام کردم. :))
اما درس خوندنِ جدی، از سوّم شروع شد.
نمیدونم. از طرفی حفظیاتم خوب نیست و یحتمل برایِ رهایی از کنکور میخوندم. از طرفیئم من که ریاضی بودم، بخاطر مخالفتا قضیۀ حیثیتی بودنش خیلی برام مهم بود و خودش یه انگیزۀ عالی بود. و خب میترسیدم که تنها راهم برا ادبیات خوندن المپیاد باشه و انگیزهم بیشتر هم میشد.
بسیار زیاد. کلاسا منُ مشتاق نگه میداشت و خیلی هم مشکلاتم توش رفع شد و دیدم بازتر. اما خب درس خوندنِ خودِ آدمم خیلی مهمه. تو عربی، کلاسا وقتی برام صددرصد مفید شد که خودم ضعفم رو جبران کردم و قواعد رو یاد گرفتم. البته جوِ کلاسمون نزدیکایِ امتحان یک کم بد شد ولی بازم خیلی خوب بود.
یه وقتایی چرا اما کلاسای خودمون نیازم رو برطرف میکرد، فلذا فکرِ دنبالهداری نبود.
من؟! اعتماد به نفسِ فردیِ زیادی داشتم. حقِ خودم میدیدم که قبول شم. در ظاهر خیلی نشون نمیدادم اما برایِ خودم، مسجّل بود که باید طلا شم و طلا میشم. نه فکر کنم هیچوقت پیش نیومد منصرف شم.
نمیدونم واقعاً. :)) من شخصاً زندگیمُ خالی کردم - از آدمها و روابط، دغدغهها و ... - و همین باعث شد تمرکزم بسیار بالا بره. پیشنهاد میکنم.
بله کمتر کردم و خیلیئم تأثیر داشت. هم از لحاظ زمانی و هم از لحاظ فکری خیلی راحتتر میشی. فیسبوک کمتر رفتم، وبلاگ کمتر نوشتم، یاهو مسنجر اصلاً نرفتم فکر کنم (مسنجر گوشیم رو حذف کردم.) اینجا هم میاومدم حرفبزن. :))
کمش کن! اینجا خودت رو بن کن، مسنجرات رو پاک کن، فیـلترشکنت رو حذف کن! پشیمون میشی.
درسنامهش بدک نیست، به خوبیِ گاج دوّم نیست. من درسنامۀ گاج سفید رو که مالِ سه ساله و تستهای کنکور و سنجش و المپیاد طبقهبندی شده رو ترجیح میدم ولی برایِ تخصصیهای انسانی گاج سبز خوندم و عربی تخصصی ایاد فیلی.
تستهاش کمه. تخصصیها رو کفاف میده اما گاج سفید رو بزنی بهتره.
پول ندارن.
قربونت. ایشالله طلایِ تو! :]