چرا غذا میخوریم؟ چرا حرف میزنیم؟ چرا من الان این پست رو میدم؟ به همون دلیل!
تاثیرگذار بودن و شنیده شدن یه نیازه؛ کمتر کسی دوست داره "یه آدم بین آدم های دیگه" باشه
آدمی که دیده/شنیده نشه یه آدم مرده ست
همه افراد/گروه هایی رو در نظر دارن که دوست دارن تحت تاثیر قرارشون بدن، فقط دایره این افراد/گروه ها فرق می کنه
برای غالب آدما این افراد/گروه ها، در درجه اول خود و بعد خانواده و دوستان هستن. همه ما در طول زندگی سعی می کنیم دیده یا شنیده بشیم، و علت این که من معتقدم این یک نیاز درونیه، بچه ها هستن
دیدین بچه ها همیشه دنبال کسب توجه به روش های مختلف هستن؟ بزرگسالا هم به همین ترتیب سعی می کنن از روش های مختلف علمی، کاری، تفکر های خاص (و در سطوح پایین رفترهای خاص) یک چیز متمایز در جمع باشن
و به نظرم علاقه به شهرت کاملا به محیط و تجربیات دوران شکل گیری شخصیت بستگی داره، اما نمیدونم به چه صورت؛ این که اگه نیاز در کودکی سرکوب بشه در بزرگسالی تشدید میشه، یا اگه در کودکی تشویق بشه در بزرگسالی قوی تر جلوه می کنه
یه جور دیگه هم میتونیم نگاه کنیم به قضیه؛ علاقه به جاودانگی! فرد معروف توی تاریخ و ذهن ها میمونه، هرچی دایره شهرت بزرگتر باشه این جاودانگی طولانی تره؛ اگه من امروز بمیرم شاید تا چند سال توی ذهن 100 نفر که من رو میشناختن باشم، اما اگه لئوناردو دیکاپریو بمیره میلیونها نفر توی دایره اش جا میگیرن، آثاری که ازش به جا مونده تا آخر تاریخ خواهد بود، و حتی بعد از مرگش هم خیلیا ازش تاثیر میگیرن
احتمالا این، ریشه اولیه که گفتم
×(علاقه به شهرت ربطی به درونگرایی و برونگرایی نداره؛ درونگرایی/برونگرایی یک دسته رفتارهای اجتماعیه، اینطور نیست که بگیم "همه درونگراها پرتقال بنفش دوست دارن")
×(حتی تویی که میگی من دوست ندارم معروف باشم، نیاز داری به شنیده شدن، اهمیت داده شدن و تاثیرگذار بودن؛ صرفا شاید دایره کوچیکتری داشته باشی یا از عواقب ناخوشایتد شهرت بترسی)
بعضیا به خاطر این دوس دارن ک فکر میکنن با معروف و مشهور شدن میتونن خیلی از نیازاشونو یا خواسته هاشونو بر طرف کنن یا از قبیل این کارا ولی من ب شخصه اصا دوس ندارم معروف بشم هم آدم کم رویی هسم هم خجالتی و اینا بعدش مثن هی عکس بندازن و هی فیلم بگیرن و عکسات فلان جا چاپ بشه و بهمان هزار ادم ببینه رو دوس ندارم کلا
من دوست دارم محبوب باشم تا معروف!
واینکه بتونم ی کاری واسه مردم بکنم.
خیلی از ادمایی که معرف هستن شهرتشون فقط واسه چند ماهه
ولی هستن کسایی که اروم میان و میرن.اما کاراشونو اگه واسه هر کس تعریف کنی تحسینشون میکنن.
تا همین چند ماه پیش دوست داشتم بازیگر هالیوود شم.....یعنی عاشقش بودم.
چقدر هم براش غصه میخوردم.
ولی الان تصور اینکه یه مشت پاپاراتزی دنبالم بیفتن یا اون الن دجنرس ابله منو دعوت کنه به برنامش باعث میشه همون زندگی کوچیک و دوست داشتنی خودمو دوست بدارم.
از اینکه تو مرکز توجه باشم متنفرم.. از اینکه هر جا برم بشناسنم متنفرم.. کلا از رابطه ی بیش از حد داشتن با ادما متنفرم... در نتیجه معروف بودن هیچ جذابیتی برام نداره...