• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

  • شروع کننده موضوع
  • #21

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

من نظری ندارم :-??

ما به یه داستان 5 صفه ای میگیم داستان.به یه داستان 100 صفه ای هم میگیم داستان.چه اونو صادق هدایت نوشته باشه چه مودب پور مثلا :-?
ماهیتش داستانه.ماهیت این دوتا با هم فرق ندارن.مدلشون فرق داره.چرا اسمشون عوض شه؟ :-?
 

منتقد

مهمان
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

به نقل از ساحـــره :
من نظری ندارم :-??

ما به یه داستان 5 صفه ای میگیم داستان.به یه داستان 100 صفه ای هم میگیم داستان.چه اونو صادق هدایت نوشته باشه چه مودب پور مثلا :-?
ماهیتش داستانه.ماهیت این دوتا با هم فرق ندارن.مدلشون فرق داره.چرا اسمشون عوض شه؟ :-?
اصلا مثال داستان ئاسه این بحث جوابگو نیست و یه جورایی بی ربطه با عرض پوزش
سپید و کلاسیک دو تا چیز جدان از دو قشر کاملا متفاوت

اریخچه و پیش زمینه های بوجود اومدن سپید رو خوندید؟
که چه دلایلی داشتن کسانی که بوجودش آوردن؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #23

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

خوندن به این هدف نه.بگو مستفیض شم
 

منتقد

مهمان
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

به نقل از ساحـــره :
خوندن به این هدف نه.بگو مستفیض شم
التزام وزن، ذهن شاعر را مـنحرف مـی‏کند؛ چـون ناچار وزن فقط مقادیر معدودی از کلمات را در خود راه می‏دهد و بسیاری کلمات دیگر را پشت در می‏گذارد، در صورتی‏که ممکن است درست همین کلماتی که در این وزن راه نیافته، در شمار تداعی‏ها درست در مسیر خـلاقیت ذهـن شـاعر بـوده بـاشد.

نقل از احمد شاملو (به تعبیر عده ی کثیری پدر شعر منثور)


ببینید شاملو تو همین تعریف دقیقا نشون داده که چیزی از وزن نمیدونه
وقتی کسی مثل حافظ با اون قدرت شعر(تاکید میکنم شعر) میگه و معانی سرشار شعرش و خلاقیت و هنرمندی و اخساس شعرشو میبینم نشان از اینه که واقعا ذوق گره خورده با استعداد و درونی شده در شاعر که نتیجش شده یک شعر اصیل
وقتی چیزی درونی بشه آیا دست و پا گیره؟

مثال میزنم:
الان شما داری محاوره ای فارسی حرف میزنی و اصن فکر نمیکنی چطور باید کلماتو کنار هم بذاری(فکر میکنی ولی در اثر تمرین و تکرار درونی شده و خودت حس نمیکنی و ناخوآگاهه). این یعنی کلمات فارسی شما رو محدود کرده؟
معلومه که نه

لقب شاعر لایق کسیه که به این قدرت برسه
نه اینکه چون نمیتونه وزنو حذف کنه و بگه حالا خلاقیت به خرج میدم

مثل اینه که بگن گنبد درست کن واسه مسجد و چون ما نمیتونیم شکل گرد گنبدو درست کنیم بگیم خب بیخیال خلاقیت به خرج میدم و مستطیل میزنم و خیال خودش کلی هم دستش باز شده واسه کارای دیگه تازه میگگه سطحش صافه به عنوان انباریم استفاده میکنم.

البته قصد توهین به سپید سرایان نداشتم وقتی گفتم لقب شاعر لایقه فلان شخصه
منظورم از شاعر ، شاعر کلاسک سرا بود با توضیحای که در پستای قبل دادم . پس دوستانی که این پستو میخونن حمله نکنن و برن تعریفامو از شعر بخونن
 
  • شروع کننده موضوع
  • #25

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

بلافاصله بعد از خوندن پستت خواستم جواب بدم ولی یکم صبر کردم تا خشمم فروکش کنه واقعا :|

ببینید شاملو تو همین تعریف دقیقا نشون داده که چیزی از وزن نمیدونه

این از نظر شما یک ضعف به حساب میاد؟
مسلما به نظرت ضعفه.ولی کسی که سپید مینویسه نیاز چندانی نداره به دونستن این همه قواعد.چرا باید خودش رو درگیر قواعد پیچیده اوزان کنه وقتی در خودش این قدرت رو میبینه که به بهترین شکل گفته ی خودش رو در سبک خودش منتقل کنه؟ :|

وقتی کسی مثل حافظ با اون قدرت شعر(تاکید میکنم شعر) میگه و معانی سرشار شعرش و خلاقیت و هنرمندی و اخساس شعرشو میبینم نشان از اینه که واقعا ذوق گره خورده با استعداد و درونی شده در شاعر که نتیجش شده یک شعر اصیل
وقتی چیزی درونی بشه آیا دست و پا گیره؟
مگه ما چند نفر مثل حافظ رو داریم؟اولا
بعد هم.شما این رو متوجه میشی آدم وقتی به چیزی نیاز نداره خودش رو درگیر نمیکنه.پس نیازی نیست برای منِ سپید نویس که قالب کلاسیک برام درونی شه که بعد بخوام از هنرم توی اون قالب استفاده کنم و شعر بنویسم.

من اصلا باهات موافق نیستم که شعر فارسی باید تبدیل به دو دسته بشه.کلاسیک و نو.ماهیت و رسالت و اصالت در پایه یکی هست.هر دو دارن یک کار رو میکنن.دلیلی نست که اسمش عوض شه.مثلا خیلی دوست دارین به کلاسیک نگن شعر برین عوض کنین اسمشو :/

البته قصد توهین به سپید سرایان نداشتم وقتی گفتم لقب شاعر لایقه فلان شخصه
هر چی دلت خواست گفتی رسما :|

من نمیدونم چرا اغلب آدم ها فکر میکنن یک شاعر شعر نو؛نو مینویسه چون سواد کافی نداره :| و بعد هم تز میدن که حالا که سپید مینویسی یکمم برو سراغ کلاسیک توی اون شروع کن و میبینی که هیچی کلاسیک نمیشه و فلان :|
مثلا فروغ.سواد کافی نداشت؟که از قالب بیرون اومد و نو نوشت؟

و اغلب شعر سپید رو خیلی ضعیف تر از کلاسیک میبینن با اینکه واقعا اینطور نیست.
من تا الان چندبار گفتم.اینکه یه سری شعر بد هستن قابل انکار نیست.ولی این مختص سپید نیست.توی هر رشته و فن - نه فقط شعر- بد و خوب پیدا میشه.ولی اینکه سپید گفتن چون قواعد دست و پا گیر نداره و هرکسی شروع میکنه به نوشتن و میگه شعر گرفتم که قطعا شعر نگفته.شعر سپید سختیای خودش رو داره.به قول یکی از دوستان صرف این نیست که روی کیبرد یه اینتر داشته باشی ؛شعرت بشه نو :|

البته توی حرفام گفته م نو.من احساس میکنم خیلی با شعر نو نیمایی مشکلی نداری.و بیشتر بحثت الان رو شعر منثوره.
باز هم تاکید میکنم.وقتی داری میگی پدر شعر منثور نباید یه همچین آدم بزرگی رو به همین سادگی ببری زیر سوال.سوادشو مثلا :/


پ.ن: اگه هیچ کس نظر دیگه ای نداره خب منو متین میتونیم تو یاهو ادامه بدیم اینجارو اشغال نکنیم :| :))
 

منتقد

مهمان
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

خب یک جمله اولتو که کاری ندارم چون عصبانیتت نشان از...

اونجا که گفتم شاملو از وزن نمیدونه یعنی اینکه وقتی هیچی ازش نمیدونه حق نداره راجع بهش قضاوت کنه و گفتم که ایشون بلد نبودن گنبد درست کنن...
به بهترین شکل منتقل کنه؟ بله میتونه گفته های خودشو در قالب یک انشای زیبا متقل کنه ولی لفظ شعر رو مکدر نکنه...

چند نفر مثه حافظ داریم؟ خیلی زیاد در درجات مختلف...من اوج درونی سازی رو گفتم...سعدی - شهریار - رهی معیری - فردوسی - مولوی - منزوی - محمد علی بهمنی - فاضل نظری و خیلی مثال زیاد دیگه که زبان شعرشون به حدی روونه که به نظرم شعر گفتن براشون راحت تر از حرف زدنه
تمام بحث منم سر اینه که میگید نیاز نیست...نیاز هست...به نظرم بعد از نیما و بزرگان سبکش مثل اخوان(در مجموعه هایی که وزن دخیله) و سپهری(در سبک انفرادی و زیبای خودش در صدای پای آب) شعر رو به زوال کسوندن این افراد...وزن عضو جدا نشدنی شعره و هر کس میگه دست و پا گیره به نظرم انشا گزینه بهتری هست برای بیان حرفاش

بله هر دو دارن یک کارو میکنن...یک رئیس جمهور داره به مملکت خدمت میکنه و یک کارگر ساده هم...اما درسته که این دو نفرو یکی بدونیم؟
اینی که میگی برو عوض کن خیلی حرف بچگانه ای هست....

من نه گفتم شما سواد ندارید و نه گفتم برید سراغ کلاسیک...شما ها خیلی هم سواد دارید اما سواد رو میشه تو انشا هم پیاده کرد...اسم شعر مقدسه
راجع به فروغ هم که گفتم کلا بحث نمیکنم ولی انقدری اطلاعات راجع بهش دارم که محکوم بشه...و شک نکن دلیل این که کلاسیکو گذاشت کنار عدم توانمندیش تو کلاسیک بود...میتونی بری کارای کلاسیکشو بخونی که در حد یه شاعر خرده پاست و هیچ ارزشی نداره و صرفا برای اعتراضات مسخره(خود فروغ بعد ها به کارای اولیش گفت مسخره) ای که داشت مطرح شد اون شعرای کلاسیکش

ببین ساحره خانوم تو دقت نکردی...من هر وقت خواستم از نو حرف بزنم نوشتم شعر نو...یعنی به رسمیت میشناسمش...اما فرزند ناخلفش یعنی منثور و سپید هرگز
من خودم هیچوقت از خوندن اخوان یا مشیری(ا وقتی نرفتن طرف سپید) سیر نمیشم....کتیبه ی اخوانو بخونید...وزنی داره که با گوش حس میشه اما کلاسیک نیست و دستشم بازه کاملا...چون قویه کارش

من شاملو رو به سادگی زیر سوال نبودم...شاملوی عزیز توی آثارش به زیبایی خودشو زیر سوال برده
گرچه الان تو این جامعه این ادعا سخته چون هر کس ادعای روشنفکریش میشه اول میره یک کتاب کلیات شاملو میخره
اما شما برید نظریاتشو راجع به فردوسی و حافظ بخونید
بچه 5 ساله هم خندش میگیره...
اون شاید در سبک خودش بهترین باشه اما وقتی طرف کلاسیک میاد جز گند زدن به کلاسیک و تز های مزخرف کار دیگه ای نکرده
 
  • شروع کننده موضوع
  • #27

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

خب یک جمله اولتو که کاری ندارم چون عصبانیتت نشان از...
:|

بله هر دو دارن یک کارو میکنن...یک رئیس جمهور داره به مملکت خدمت میکنه و یک کارگر ساده هم...اما درسته که این دو نفرو یکی بدونیم؟
اینی که میگی برو عوض کن خیلی حرف بچگانه ای هست....

جواب بچگانه من در جواب نظر شماست :)

شما ها خیلی هم سواد دارید اما سواد رو میشه تو انشا هم پیاده کرد ...اسم شعر مقدسه
فقط شعر مقدسه؟ :| تقدیسش هم ماله کلاسیک ِ مثلا ؟ :|

(خود فروغ بعد ها به کارای اولیش گفت مسخره)
این دلیل نمیشه که فروغ زیر سوال بره.وقتی بعد ها تونسته توی سپید تا این حد پیشرفت کنه مسلمه که به شعر های ابتداییش میگه ضعیف.حتی یه شاعر کلاسیک هم به شعر های ابتدایی کلاسیک خودش میگه ضعیف و بد :|

واسه بقیه حرفاتم جوابی ندارم.فقط اگر به نظر شما شاملو چون کلاسیک رو نمیفهمیده گفته کلاسیک بد و دستُ پاگیره ؛الان هم شما چون سپید رو نمیفهمید میگید بدُ انشا ست و من دیگه هیچ حریفی ندارم...

فقط توجه تون رو به شعر های زیر جلب میکنم.بد نیست یک نگاهی بندازین :

چراغی به دست چراغی در برم.
من به جنگ سیاهی میروم.

گهواره های خستگی
از کشاکش رفت و آمد ها
باز ایستاده اند،
و خورشیدی از اعماق
کهکشان های خاکستر شده را روشن میکند.

*
زیبا ترین حرف ات را بگو
شکنجه ی پنهان سکوت ات را آشکاره کن
و هراس مدار از آن که بگویند
ترانه ئی بی هوده میخوانید._
چرا که ترانه ی ما
ترانه ی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بی هوده نیست.
حتی بگذار آفتاب نیز برنیاید
به خاطر فردای ما اگر
بر ماش منتی ست؛
چرا که عشق
خود فرداست
خود همیشه است.

*
شراب ِ زهر آلودی به جام و
شمشیر به زهر آب دیده
در کف دشمن._

همه چیزی
از پیش
روشن است و حساب شده

و پرده
در لحظه ی معلوم
فرو خواهد افتاد.

*

بیابان را ،سراسر ،مه گرفته ست.
چراغ قریه پنهان است
موجی گرم در خون بیابان است
بیابان،خسته
لب بسته
نفس بشکسته
در هذیات گرم مه،عرق میریزدش آهسته از هر بند.


همگی از شاملو
 

منتقد

مهمان
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

اگر میشه فاصله و بقول خودتون اینتر های این شعر را بردارید تا بنده یکی از انشا های جدیدم رو تایپ کنم و مقایسه کنیم...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #29

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

وای خدای من.فرق این شعر ها اینه که حتی اگه پشت سر هم هم نوشته بشن مرز بینشون مشخصه.برای خوانش منه مخاطب جداشون میکنن :|
این ها ماهیت شعری دارن.به ظاهرشون چیکار داری؟ماهیتش مهمه
 

منتقد

مهمان
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

به نقل از ساحـــره :
وای خدای من.فرق این شعر ها اینه که حتی اگه پشت سر هم هم نوشته بشن مرز بینشون مشخصه.برای خوانش منه مخاطب جداشون میکنن :|
این ها ماهیت شعری دارن.به ظاهرشون چیکار داری؟ماهیتش مهمه
شما کاری که گفتم رو انجام بده...صد در صد من میدونم چرا جداشون میکنن...
من یک قطعه نثر ادبی دارم میخوام بذارم کنارش
اگر سختته من قطعمو جدا کنم...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #31

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

.
 

منتقد

مهمان
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

به نقل از ساحـــره :
من یه ساعت نوشتم پرید همش :(((((((
قسمت نبوده
مهم نیست ...

این مساله در پیام خصوصی برای جلوگیری از اسپم حل شد:|
 
  • شروع کننده موضوع
  • #33

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

خب حرفی که میزنی خیلی مضحکه.داری قالب شعر رو ازش میگیری میگی ببین شبیه نثره :| تازه گیرم تو یه متنی رو بذاری که قابلیت تبدیل به شعر منثور رو داشته باشه.ولی چون از پایه قبول نداری بازم حرف خودتو میزنی.من بعد این شعر یه کلاسیکو از قالبش در میارم ببین به چه وضع مضحکی میرسه :| کمتر از سپید تغییر میکنه ولی باز هم خیلی بد میشه.بعد من بیام ادعا کنم قالب رو از کلاسیک بگیر دیگه هیچی نداره پس شعر نیست ؟ :))
تازه سپید کمتر به نثر نزدیک میشه تا منثور ولی چون الان گیری رو منثور میذارم یکی

صبوحی

به پرواز شک کرده بودم به هنگامی که شانه هایم از توان سنگین بال خمیده بود، و در پاکبازی معصومانه گرگ ومیش شبکور گرسنه چشم حریص بال می زد.به پرواز شک کرده بودم من.
***
سحرگاهان سحر شیری رنگی ِ نام بزرگ در تجلی بود.با مریمی که می شکفت گفتم«شوق دیدار خدایت هست؟» بی که به پاسخ آوائی بر آورد خسته گی باز زادن را به خوابی سنگین فروشد همچنان که تجلی ساحرانه نام بزرگ؛ و شک بر شانه های خمیده ام جای نشین ِ سنگینی ِ توانمند بالی شد که دیگر بارش به پرواز احساس نیازی نبود.

کلاسیک وقتی که اجزای جمله برمیگردن سرجای خودشون -از قالب شعریش درمیارم -

وه که گر من روی یار خویش را بازبینم تا قیامت کردگار خویش را شکر گویم .یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند بی‌وفا یاران که بار خویش را بربستند .مردم بیگانه خاطرخلق را نگه دارند دوستان ما یار خویش را بیازردند .همچنان امید می‌دارم که بعد از داغ هجر امیدوار مرهمی را بر دل خویش نهد .جنگ خواهی و آشتی خواهی رای رای توست ما قلم اختیار خویش را در سر کشیدیم .پای هر که را در خاک غربت در گل ماند ماند گو دگر دیار خویش را در خواب خوش بینی .

و الی آخر.خیلی شبیه شعر شد؟ :|
 

منتقد

مهمان
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

به نقل از ساحـــره :
خب حرفی که میزنی خیلی مضحکه.داری قالب شعر رو ازش میگیری میگی ببین شبیه نثره :| تازه گیرم تو یه متنی رو بذاری که قابلیت تبدیل به شعر منثور رو داشته باشه.ولی چون از پایه قبول نداری بازم حرف خودتو میزنی.من بعد این شعر یه کلاسیکو از قالبش در میارم ببین به چه وضع مضحکی میرسه :| کمتر از سپید تغییر میکنه ولی باز هم خیلی بد میشه.بعد من بیام ادعا کنم قالب رو از کلاسیک بگیر دیگه هیچی نداره پس شعر نیست ؟ :))
تازه سپید کمتر به نثر نزدیک میشه تا منثور ولی چون الان گیری رو منثور میذارم یکی

صبوحی

به پرواز شک کرده بودم به هنگامی که شانه هایم از توان سنگین بال خمیده بود، و در پاکبازی معصومانه گرگ ومیش شبکور گرسنه چشم حریص بال می زد.به پرواز شک کرده بودم من.
***
سحرگاهان سحر شیری رنگی ِ نام بزرگ در تجلی بود.با مریمی که می شکفت گفتم«شوق دیدار خدایت هست؟» بی که به پاسخ آوائی بر آورد خسته گی باز زادن را به خوابی سنگین فروشد همچنان که تجلی ساحرانه نام بزرگ؛ و شک بر شانه های خمیده ام جای نشین ِ سنگینی ِ توانمند بالی شد که دیگر بارش به پرواز احساس نیازی نبود.

کلاسیک وقتی که اجزای جمله برمیگردن سرجای خودشون -از قالب شعریش درمیارم -

وه که گر من روی یار خویش را بازبینم تا قیامت کردگار خویش را شکر گویم .یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند بی‌وفا یاران که بار خویش را بربستند .مردم بیگانه خاطرخلق را نگه دارند دوستان ما یار خویش را بیازردند .همچنان امید می‌دارم که بعد از داغ هجر امیدوار مرهمی را بر دل خویش نهد .جنگ خواهی و آشتی خواهی رای رای توست ما قلم اختیار خویش را در سر کشیدیم .پای هر که را در خاک غربت در گل ماند ماند گو دگر دیار خویش را در خواب خوش بینی .

و الی آخر.خیلی شبیه شعر شد؟ :|
من کاری به قالبش نداشتم
شما قالبو از کلاسیک بگیر باز هم قسمت های مختلفش قابل تشخیصه
من میخواستم یک قطعه ادبی بذارم با موسیقی کامل و صور خیال
میدیدی که هیچ تفاوتی با سپید نداره
پس آیا ظلم نیست که یک قطعه ادبی رو شعر بخوانیم و آثار زیبای کلاسیک را نیز همان؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #35

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

کاری به قالبش نداری بعد میگی فاصله هارو بردار؟
همین فاصله ها هستن که میتونن باعث شن شعر رو خوب بفهمی یا نه.همین مکث ها.خیلی مهمن و تو اینو داری از این سبک میگیری :-شاکی

بذار متنتو.
پس آیا ظلم نیست که یک قطعه ادبی رو شعر بخوانیم و آثار زیبای کلاسیک را نیز همان؟

:)) آقا چرا منو حرص میدی؟ قطعه ادبی بعد زیبای کلاسیک؟ :))
تو حتی قبول نمیکنی که هنره مثلا سپید گفتن :))
همون قضیه گل مریم و اینا.

پ.ن: هیشکی توی این انجمن نیست دیگه؟ :/
 

منتقد

مهمان
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

به نقل از ساحـــره :
کاری به قالبش نداری بعد میگی فاصله هارو بردار؟
همین فاصله ها هستن که میتونن باعث شن شعر رو خوب بفهمی یا نه.همین مکث ها.خیلی مهمن و تو اینو داری از این سبک میگیری :-شاکی

بذار متنتو.
:)) آقا چرا منو حرص میدی؟ قطعه ادبی بعد زیبای کلاسیک؟ :))
تو حتی قبول نمیکنی که هنره مثلا سپید گفتن :))
همون قضیه گل مریم و اینا.

پ.ن: هیشکی توی این انجمن نیست دیگه؟ :/
قطعه ادبی منم قابلیت اینو داره که با مکثاش فهمو بیشتر کنه یا موسیقی رو بهتر

من قبول دارم هنره
ولی نه هنر شعر
 

F@temeh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,877
امتیاز
15,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگـــان
شهر
کاشـــان
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

به نقل از ساحـــره :
پ.ن: هیشکی توی این انجمن نیست دیگه؟ :/

من دارم بحث رو دنبال میکنم ولی نمیتونم چیزی بگم متاسفانه. :-"
 
  • شروع کننده موضوع
  • #38

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

بابا یه اعلام موافقتی مخالفتی نظری.4 صفه دوتایی داریم میزنیم تو سر و کله هم هیشکیم نمیاد کمک کنه یکی مون به راه راست هدایت شیم لااقل :))
 

منتقد

مهمان
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

از این همه اشتیاق تعقیبی(صرفا دنلاب میکنن) دوستان لذت بردم
همینه دیگه
من و ساحره افتادیم وسط دعوا کردیم...

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود ... و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من - دل مغرورم - پرید و پنجه به خالی زد که عشق - ماه بلند من - ورای دست رسیدن بود
گل شکفته ! خداحافظ اگر چه لحظة دیدارت شروع وسوسه‌ای در من به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری که هر دو باورمان ز آغاز به یکدگر نرسیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من فریبکار دغل‌پیشه بهانه‌اش نشنیدن بود
چه سرنوشت غم‌انگیزی که کرم کوچک ابریشم تمام عمر قفس می‌بافت ولی به فکر پریدن بود


نمونه ی ناب شعر :-"
 
  • شروع کننده موضوع
  • #40

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : نگاه ِ تحلیلی به اشعار سپید

الان این شعر رو به دلیل ساختار منظمش گذاشتی که بگی بازم شعر هست؟
من نگفتم نیست.میدونم هست.کلاسیک یه سری نقطه قوت داره.سپید یه سری.در عین حال که نمیشه با هم مقایسه شون کرد ولی هر دو توی یک گروه قرار میگیرن.

شعر سپید و منثور بذار تا سرشون بحث کنیم :-?
 
بالا