پاسخ : چیزهایی شبیه به شعر .. !
به نقل از Fitz William . Darcy :
2) از سر غرور و .. نـیست این حرفم، اما معمولا توضیحِ صریحی درباره مفهوم و معنی این چیزهای شبیه به شعرم نـمیدم!! دلیل هم دارم حداقل برای خودم؛
چون اگه قرار بود صریح حرف بزنم، اولا تبدیل به نثر میشد اینها و دیگه شعر نـبود .. دوما، خیلی حرفارو اگه قرار بود روشن گفت، باز نیاز به تمثیل و آرایه و .. نـبود.
.
"انسان در زیر زبانش پنهان است"!
+
ما کار و دکان و پیشه را سوخته ایم
بیـت و غـزل و دوبیتـی آموخـته ایـم!
به نقل از Fitz William . Darcy :
سرآغاز.
..
از بدو خلقت میرود، روحش به این و آن مسیر .. شاید نـمی داند شده، در عالمِ ادنی اسیر
«نـادر» بروی قلب خود، چیزی نوشت و دم نـزد .. گر تو ز درکش عاجزی، بر طبع او خرده مگیر!!
_ _
از باده نـنوشیدم، من مستِ خدادادی .. جانت به سلامت باد، ای مطرب و ای ساقی!
شب را به سحر کردم، در میکدهِ عشّاق .. «نـادر» نـبُود باکش، زین مستی و رسوایی
_ _
نام من اجین شد به فراق و غم و هر درد .. دریاب، تو این یارِ جفادیدهِ دلسرد
زین جبر زمانه به ستوه آمدم، ای داد! .. «نادر» بُود آنکس که جفا دید و وفا کرد
.
خوب از نظر وزنی من تخصصی ندارم در مورد معنای شعر نظر میدم!اول یه نظر کلی:
به نظرم شعرا یه جوری برگرفته از شعرای عرفانی مثل حافظ و مولانا و ....هستن چون یه زمینه هایی از عرفان (حالا جدای از بحث نظری و عملیش که نمیشه در این مورد نظر داد!)تو شعرا دیده میشه ولی نه به طور مطلق...کلا از نظر معنایی پسندیده میشه! :)
ولی خوب حالا جزئی تر بخوام نظر بدم!در مورد شعر اولی:
اولین چیزی که به ذهنم رسید در موردش این بیت حافظ بود"چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست/سخن شناس نه ای جان من خطا اینجاست"همینجوری از نظر قرابتی گفتم!ولی خوب شعر یهو از بیت اول پریده به بیت دوم یعنی این وسطش جای چندتا بیت خالیه!نه اینکه به هم مربوط نباشن ولی خیلی خلاصه میخواد یه معنایی رو بیان کنه!
دومی:
یه تعبیری از این شعر مولاناست"حاجت نبود مستی ما را به شراب/یا مجلس ما را طرب از چنگ و رباب/بی ساقی و بی شاهد و بی مطرب و می/شوریده و مستیم چو مستان خراب"یا مثلا این"برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر/که ندادن جز این تحفه به ما روز الست"...حرف خاصی هم ندارم کلا فقط اینکه میگم یه مایه های عرفانی دارن شعرا اوجش تو این دو تا بیته به نظرم!
سومی:
"وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم/که در طریقت ما کافریست رنجیدن"یا مثلا"ما قصه ی سکندر و دارا نخوانده ایم/از ما به جز حکایت مهر و وفا مپرس"....."در طریق عشقبازی....."و خیلی چیزای دیگه... که پسندیده می شه! :)
و در پایان اینکه بسیار زیبا بود! :)